احتمالا درباره دعواهای دارو دسته نوجوانان،بزهكاری جوانان،رفتار تبهكارانه،ومصرف مواد مخدر مطالبی را خوانده یا شنیده اید.بسیاری از جوانان درگیر در این فعالیت های تبهكارانه به اختلال سلوك مبتلا هستند،اختلالی كه با تجاوز مكرر ومستمر به حقوق دیگران مشخص می شود.افراد مبتلا به اختلال سلوك،حقوق دیگران وهنجارها یا قوانین جامعه را نقض میكنند.از جمله رفتارهای بزهكارانه شامل:دزدی،مدرسه گریزی،فرار كردن از خانه،آتش افروزی،تجاوز جنسی و………..است
طبقه بندی

هرچند نه همه كودكان،ولی بسیاری از آن ها قواعد اجتماعی یا خانوادگی را شكسته اند یا نسبت به بزرگسالان قدرتمند،نافرمانی كرده اند.ولی مسلما هیچكس نمیتواند تمام كودكان را دارای اختلال سلوك بخواند.
براساس dsm_iv شكل های اساسی اختلال در سلوك شامل مواردی از تكرار و اصرار در الگویی از رفتار هستند كه تخطی از حقوق اساسی دیگران وهنجارهای اجتماعی متناسب با سن را شامل میشود.مشكل در موقعیت خاص نیست بلكه نوع رفتار با همسالان است.شكل كلی اختلال سلوك، پرخاشگری جسمانی،اعمال شكلی از ظلم،آسیب رساندن به اموال دیگران یا آتش افروزی است.
دزدیدن،دروغگویی واغوای دیگران مسایلی است كه كودكان با اختلال های سلوك بدان شناخته شده اند.

حداقل 3مورد از موارد زیر باید طی 12 ماه گذشته ارایه شده باشد یا حداقل یك بار در 6 ماه گذشته:
_پرخاشگری نسبت به مردم یا حیوانات
_غالبا زورگویی،تهدید كردن وترساندن دیگران
_غالبا آغاز كردن درگیری های فیزیكی
_انجام بی رحمی جسمانی نسبت به مردم و حیوانات
_تخریب دارایی و اموال
_آتش افروزی عمدی با هدف خسارت رسانی جدی
_تخریب عمدی اموال دیگران
_فریب یا دزدی
_شكستن و تخریب اتومبیل_ساختملن یا منزل شخصی
_دزدیدن چیزهای با ارزش بدون رویارویی
_نقض جدی قواعد
_غالبا شبها را بیرون ماندن علی رغم منع والدین(بیش از 13سالگی اغاز می شود)
_فرار از خانه به طور شبانه روزی حداقل دوبار در طول زندگی با خانوادگی
dsm بین كودكی بیش از ده سالگی وبعد از ده سالگی تفاوت میگذارد وسه سطح عمیق،میانه وعادی را تعیین می كند. بیان برون ریزی رفتار یك ضایعه جدی نیست زیرا به اختلال نافرمانی خودسرانه مربوط است.
اختلال نافرمانی خودسرانه در چندین شكل به اختلال در سلوك شباهت دارد.به هرحال ،از انجایی كه اختلال های سلوك اساسا با تخلفات جدی از حقوق اساسی دیگران سروكار دارد،اختلال نافرمانی خودسرانه شامل الگویی از منفی گرایی ،دشمنی ورفتار تؤام با بدگمانی است كه حداقل 6ماه دوام داشته باشد.
در مجموع نوجوانانی كه از نظر سلوك دارای اختلال هستند اغلب تكانشی بوده ودارای نیاز بالا برای تحریك، همدلی پایین و رشد اخلاقی كم ودارای مشكل در روابط بین فردی می باشند.
افراد مبتلا به اختلال سلوك چه كسانی هستند؟
مشكلات سلوك در جمعیت عمومی شایع است و مخصوصا در بین نمونه هایی كه در كلینیك های كودكان دیده میشوند. مشكلات سلوك غالبا در بین كودكان مبتلا به اختلال وجود دارد.با میزان گسترشی از 2% تا 9%برای كودكان مبتلا به اختلال سلوك وهنگامی كه از نوجوانان خواسته میشود تا از تجربیات خود گزارش دهند نتایج ان هشدار دهنده است.بیش از 50% سرقت را می پذیرند و45% نیز تخریب اموال را قبول دارند.در شیوع اختلال سلوك پسرها ودخترها متفاوت هستند.بیان دقیق سهم جنسیت در شیوع اختلال ها به منظور تصمیم گیری دشوار است زیرا شاخص های تشخیصی متنوع و انواع مختلف سنجش ها مورد استفاده قرار میگیرد.با وجود این تخمین زده میشود از 1/3 تا1/7 اختلال های سلوك در بین (مذكر ومؤنث) مشترك است.تفاوت های جنسی در سن شروع اختلال سلوك اشكار هستند.در صورتی كه بیشتر پسر ها شروعی قبل از 10سالگی دارند،شروع در دخترها در بین سالهای 13_16 سال قرار داشت.سن اولیه شروع به عنوان یك پیش اگهی ضعیف دیده شده است.اگرچه فرهنگ و اجتماعی شدن در رشد وتصریح اختلال های سلوك نقش ایفا میكنند ولی این اختلال در تمام دنیا یافت میشوند.به عنوان نمونه 9درصد از پسرها و6/4 درصد از دخترها در نیوزیلند الگوهای رفتاری ضداجتماعی مزمن دارند.

علت چیست؟
پردازش شناختی در اختلال های سلوك
عواملی كه غالبا همراه با خطر اختلال های سلوك هستند شامل خصیصه های فردی كودك،والدین كودك، الگوهای تعامل بین كودك و والدین او می باشد.پژوهشگران دریافتند كه مشكلات تحصیلی وذهنی ،اختلال سلوك را پیش بینی میكنند.نوجوانان پرخاشگر اغلب نقائص شناختی را نشان میدهند.آن ها فاقد مهارت های حل مسئله هستند.در توانایی ارایه حل مسائل چندگانه نمره پایین كسب میكنند.همچنین به نظر میرسد در زمینه تفكر درباره راه حلهایی كه دیگران به عنوان پرخاشگر از آن یاد میكنند میرسد بیشتر شبیه به كودكانی فاقد اختلال باشند اما در زمینه تفكر پیرامون راه حل های خاص اجتماعی ومشكلات میان فردی شباهت كمتری به یك دیگر دارند.
یافته های پژوهش منجر به این نتیجه شدكه كودكان پرخاشگر سوگیری كینه توزانه دارند:وقتی وضعیت مبهم است ان ها تمایل دارند انگیزه های منفی خود را به دیگران نسبت دهند.این تحریف ممكن است بعدا كودك را به سوی اعمال تلافی جویانه بكشاند ومنجر به چرخه معیوب گردد.
عوامل ژنتیكی
برای تعیین سهم عوامل ژنتیكی لازم است داده های طولی درباره مجموعه زیادی از دوقلوها ی یك تخمكی و دوتخمكی در اختیار داشت وان ها را تجزیه وتحلیل كرد. نتایج نشان داد كه زمینه زیست شناختی برای رفتار ضد اجتماعی پرخاشگری بزرگسالان و اختلال سلوك وجود دارد.همچنین مؤلفان نتیجه گرفتند محیط خانه ناسازگار همراه با زمینه زیست شناختی تعامت رفتار ضداجتماعی،پرخاشگری و اختلال سلوك افزایش یافته را پدید می اورد.مطالعاتی كه بر روی دوقلوها انجام میشود مخصوصا انهایی كه پرخاشگری را مورد بررسی قرار داده ،هیچ الگوی ژنتیكی استواری درباره پرخاشگری گزارش نداده است.در عوض سهم عوامل ژنتیكی در رفتار ضداجتماعی به شكل اشكاری وجود دارد وتعداد اندكی از بزرگسالان بزهكار به اثبات رسیده است.براساس مطالعات مختلف اخیر احتمالا عناصر ژنتیكی در اختلال های سلوك وجود دارند.

نقش خانواده
خانواده زمینه نخستین اجتماعی شدن كودكان است. چهار الگوی متقابل در خانواده های نوجوانان با اختلال های سلوك شایع است:انحراف والدین،عدم پذیرش والدین واجبار،فقدان نظم و نظارت بر كودكان و اختلافات زناشویی وطلاق.والدین كودكان با اختلال های سلوك اغلب خودشان غیر سالم،ناسازگار،عصبانی هستند وبرخی اوقات رفتار جنایت كارانه از خود نشان میدهند.اختلاف زناشویی آشكار میتواند سبب رفتار نافرمان در كودكان گردد.
در نهایت میزان بالای طلاق با اختلال های سلوك مرتبط است،ولی طلاق ممكن نیست خودش به تنهایی عاملی برای ایجاد مشكل باشد.
چگونه درمان كنیم؟؟
بسیاری از شیوه های مؤثر شامل برنامه های نظام_گسترده در مدرسه یا جامعه است. آموزش والدین با رویكرد شناختی _رفتاری در زمینه تعامل كودك_والد از جمله این روش هاست.آموزش دادن والدین از دیگر رویكردهای مورد استفاده برای درمان است.در درمان كنش محوری خانواده،والدین مستقیما مهارت هایی را برای اداره كردن كودكانشان می آموزند.
موفقیت درمان زمانی بیشتر است كه مشكل كودكان زود شناسایی شده واین احتمال برای خانواده هایی كه فشار روانی كمتری دارند واز وضعیت اجتماعی_اقتصادی خوبی بهره مند نیستند بهتر می باشد.در درمان شناختی_رفتاری هدف این است كه به كودكان توقف تفكر ودرگیر شدن منطقی در حل مساله را پیش از درگیرشدن در یك عمل به طور تكانشی اموزش دهد.درمانگر از تكالیف منزل نیز ارزیابی به عمل می آورد.برای كودكان فرصت هایی را در زمینه عمل به مهارتهای جدید در موقعیت های تحریك آمیز فراهم كرد وبه انها برای بهبودیشان پاداش داد.
كار trembley وهمكارانش در مونترال كانادا 1990 یك مثال در این زمینه است.این تیم پژوهشی یك برنامه دو ساله مداخله برای پسران پرخاشگر ودارای تناقض رفتاری در كودكستان كه از خانواده های كم درآمد بودند به اجرا گذاشتند.اقدام شامل آموزش والدین ورشد مهارتهای اجتماعی كودك بود.تغییرات اساسی پدید آمده بهد از سه سال شامل كاهش دعوا ورفتار بزهكارانه را نشان میداد وموازی با آن بازداشت ها میزان كمتری پیدا كرد

دکتر اسبقی

روانشناس بالینی

02122795703

2 بهمن 1396 - 14:36
بازدید ها: 564

اختلال اضطراب اجتماعی، که به فوبی اجتماعی هم معروف است. چهارمین اختلال شایع روانپزشکی پس از اختلال افسردگی اساسی، سوء مصرف الکل و فوبی اختصاصی می باشد. شیوع آن در سراسر ایالات متحده، براساس ارزیابی از بین 9000 تن از افراد غیر موسسه ای 1/12% ولی آمار محافظه کارانه تر شیوع آن را در 4% جامعه می داند (نرو، رائی، رابینز و ریجیر، 2002). وقتی که اختلال اضطراب اجتماعی برای نخستین بار به عنوان یک طبقه تشخیصی در سال 1980 در dsm-iii وارد شد، تصور می شد که کمترین تداخل را با عملکرد روزانه افراد داشته باشد.
تحقیقات نشان داده است که اختلال اضطراب اجتماعی بر عملکرد تحصیلی، شغلی و روابط کلی اجتماعی افراد بخاطر ترسهایشان اثر نامطلوب می گذارد (اشنایر و همکاران، 1994؛ ترنر، بیدل، دانکو و کینر، 1986).
اختلال اضطراب اجتماعی اکثراً در اوایل کودکی یا نوجوانی شروع می شود (اشنایر، جانسون، هَرینگ، لی بوتیز و ویسمن، 1992) و یک دوره بدون وقفه را طی می کند.
در حدود 80-70 درصد افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی تشخیص های دیگر برای اختلالهای همایند مانند خوبی اختصاصی، اگورافوبیا، افسردگی اساسی و سوء مصرف و وابستگی به الکل دریافت می کنند (مگی و همکاران، 1996؛ اشنایر وهمکاران، 1992). در مقایسه با افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی ساده، افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی و اختلالهای همایند میزان بیشتر تلاش برای خودکشی دارند و اغلب از داروی بیشتری برای کنترل نشانه هایشان استفاده می کنند (مگی وهمکاران، 1996؛ اشنایر و همکاران ، 1992).
مدل شناختی رفتاری اختلال اضطراب اجتماعی
رپی و هیمبرگ (1997) یک مدل جامع شناختی رفتاری ارائه دادند که تبیین می کند چگونه افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی پردازش اطلاعات می کنند وقتی که با موقعیتی روبرو می شوند که بالقوه واحد ارزیابی منفی است. پردازش زمانی شروع می شود که فرد مضطرب در حضور عده ای می باشد. اشخاص مضطرب این عده را به عنوان منتقد (مثلاً، کیری، کواسکی و کمپل، 1988) و کسانی که معیارهای متفاوت دارند در نظر می گیرند (مثلاً، والاس و آلدن، 1991). تروئر و گیلبرت (1989؛ گیلبرت، 2001) همچنین پیشنهاد می کنند که افراد از نظر اجتماعی مضطرب حضار را به چشم رقیب می نگرند. بر طبق نظریه روانی زیستی / بوم شناختی آنها، دو سیستم در شکل گیری گروه های اجتماعی و حفظ نظم و ترتیب در آنها نقش داشته اند. سیستم دفاعی دارای نقش های بالا دست و زیردست در گروه های اجتماعی است. افراد به صورت سلسله مراتبی رتبه بندی شده اند و هدف نهایی داشتن حالت مسلط است زیرا سطوح بالاتر در سلسله مراتب با دسترسی بیشتر به منابع (مثلاً ، امکانات، غذا) مربوط می شوند. برعکس در سیستم ایمنی، تعاملات اجتماعی اعضاء گروه علامت های اطمینان تجلی و تقویت مثبت بجای تهدید برای حفظ ساختار نشان می دهند. در نتیجه، این کمتر باعث اضطراب اجتماعی بین اعضاء می شود، لزوم حفظ یک حالت فوری مقایسه اجتماعی را کاهش می دهد، در یک جوّ کمتر تهدید کننده و بیشتر مشارکتی را تشویق می کند.
تروئر و گیلبرت پیشنهاد می کنند که هرکس به هر دو این سیستم ها دسترسی دارد، امّا افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب بیشتر مستعد استفاده از سیستم دفاعی هستند، حتی وقتی که جوّ اجتماعی تهدید کننده نباشد. بنابراین، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب سایرین را به چشم رقبای تهدید کننده ای می نگرند که قصد تسلط بر آنها را دارند. برای مثال، یک مراجع که از رقصیدن در جمع اجتناب می کرد، پس از پیشرفت و تغییر نگرش، رقصیدن را به عنوان یک فرصت برای مردم برای شادی و باهم بودن باز مفهوم سازی کرد بجای اینکه آن را رقابتی بداند که در آن هرکس قضاوت می کند و از مهارتهای دیگری انتقاد می نماید.
با وجود حضار، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب یک بازنمایی ذهن می سازند که به نظر این مردمان دیگر، آنها چطور بنظر می رسند. این بازنمایی ذهنی از خود موجب تشکیل تصاویر منفی و تحریف شده می گردد که در آن خود از دیدگاه یک ناظر دیده می شود (هاک من، سورای وکلارک، 1998).
اعتقاد به اینکه آنها برای سایر مردم غیر قابل پذیرش هستند، اینکه سایر مردم انتقاد آمیز هستند، و اینکه ارزیابی دیگران فوق العاده مهم است باعث می شود که افراد اختلال اضطراب اجتماعی گوش بزنگی بیش از حد برای عدم تأیید از طرف دیگران داشته باشند (مثلاً، اخم کردن، خمیازه کشیدن) و جنبه هایی از رفتار یا ظاهر خودشان ممکن است از طرف دیگران موجب ارزیابی منفی شود (مثلاً، تفسیر بی جا، لباس پوشیدن نامناسب، به وضوح تکان خوردن).
کلارک و ولز (1995) تأکید می کنند که در موقعیت های اجتماعی، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب ممکن است درگیر رفتارهای ایمنی شوند. رفتارهای ایمنی اساساً رفتارهایی هستند که شخص انجام می دهد تا تلاش کند از پیامدهای منفی که او می ترسد اجتناب کند. مثلاً شخصی که از لرزش دست هنگام نوشیدن قهوه می ترسد، ممکن است فنجان را محکم بگیرد، به امید اینکه از لرزش قابل مشاهده جلوگیری نماید. چنین اعمال جبرانی توسط افراد با اختلال اضطراب اجتماعی مفید در نظر گرفته می شود، امّا این رفتارها اغلب پیامد ـ در این مورد لرزش ـ را با احتمال بیشتری ایجاد می کند (کلارک و ولز، 1995).

دکتر اسبقی

روانشناس بالینی

02122795703

 

2 بهمن 1396 - 14:33
بازدید ها: 464
دسته بندی : درمانی

دکتر مونا اسبقی

روانشناس کودک _02122795703

اوتیسم یا درخودماندگی به یک اختلال یا ناتوانی در رشد عصبی اتلاق میشود که در قالب عدم تواناییدر برقراری تعاملات و ارتباطات اجتماعی و رفتارهایمحدود و تکراری بروز میکند. اوتیسم در کودکان شایعتر بوده و پیش از 3 سالگی علائم آن در کودک ظاهر میشود. برایافراد مبتلا به اوتیسم، جهان مملواز افراد، مکانها و حوادثی است که باعث اضطراب آنها میشود. در این افراد، تفکر و برقراری ارتباط با دیگران، شرکت در محافل عمومی و اجتماعی دشوار است. معمولا از هر 1000 کودک، یک تا 2 نفر به اوتیسم مبتلا میشود و در سالهای اخیر، این آمار در حال افزایش بوده است که البته بالا رفتن این آمار میتواند به دلیل تشخیصموارد بیشتر و آگاهی دقیق از عوامل ایجادکننده آن باشد. علائم بیماری اوتیسم معمولا حدود 2 سالگیکودک توسط والدین شناسایی میشود. این علائم رفتهرفته گسترش مییابد؛ هرچند برخیکودکان ابتدا رشد طبیعیدارند و ناگهان دچار این علائم میشوند.

اوتیسم با تغییر چگونگی ارتباط سلولهای عصبی و سیناپسها، روی پردازش اطلاعات در مغز تاثیر میگذارد. کودکان مبتلا به اوتیسم نسبت به سایر کودکان، دنیایمتفاوتی را تجربه میکنند. صحبت کردن با دیگران و ابراز احساسات برای چنین کودکی بسیار دشوار است. اینگونه کودکان در خود فرو رفته و بدون حمایتهای اجتماعی قادر به برقراری ارتباط نیستند. این افراد نسبت به اتفاقاتی که اطرافشان میافتد، به گونهای غیرعادی عکسالعمل نشان میدهند. به عنوان مثال صداهای عادی ممکن است چنان برای چنین فردی آزاردهنده باشد که گوشهایشرا با دستش بگیرد. دست زدن به آنها حتی به آرامی ممکن است باعث ناراحتی آنها شود. از سویدیگر، کودکان مبتلا به اوتیسم، در ارتباط واژهها و معانیآنها دچار مشکل هستند.
به عبارتی تصور کنید بفهمید مادرتان چه میگوید؛ ولی معنایدقیق لغاتیرا که بیان میکند، بدرستی نمیدانید. این حالت با مشکل عدم توانایی ابراز خود در این گونه کودکان، دشوارتر و خستهکنندهتر میشود.
کودکان مبتلا به اوتیسم، تمایلی به تغییر کارهای روزمره خود ندارند و ممکن است دستهای خود را بارها به هم زده و کلماتی را تکرار کنند یا شلوغی راه بیندازند یا ساعتها در تنهایی خود با یک اسباببازی خاص بازی کنند. به عبارتی آنها دوست دارند طبق یک برنامه همیشگی رفتار کنند و از تغییر دادن وسایل آنها از جای ثابت خود ناراحت میشوند. انجام رفتارهایی چون جنبش یا چرخیدن یا حرکات پرخاشگرانهای چون گاز گرفتن، از دسته رفتارهایی است که ممکن است از یک کودک مبتلا به اوتیسم سر بزند. این افراد نسبت به صدا زدن نامشان عکسالعملی از خود نشان نمیدهند و معمولا با سایر افراد ارتباط چشمی برقرار نمیکنند.
آنها در تعبیر و تفسیر افکار و احساسات دیگران دچار مشکل هستند؛ چراکه با علائم و نشانههای اجتماعی مانند علائم ظاهری صورت و آهنگ صداها بیگانهاند و چون رابطه چشمی با افراد ندارند، نمیتوانند رفتار مناسبی را با توجه به علائم چهرهای از خود نشان دهند. این کودکان نسبت به کودکان همسن و سال خود دیرتر شروع به صحبت میکنند.
کودکان مبتلا به اوتیسم، بیشتر از سایر کودکان در معرض خطر بالایابتلا به بیماریهایی چون سندروم عقبماندگی ذهنی، رشد تومورهای مغزی، حملات صرعی، ناتوانیهای یادگیری و اختلال کاهش تمرکز قرار دارند. حدود 20 تا 30 درصد از کودکان مبتلا به اوتیسم در زمان بزرگسالی مبتلا به صرع میشوند. در نقطه مقابل آنها، افراد مبتلا به شیزوفرنینیز رفتارهایی مانند افراد مبتلا به اوتیسم از خود بروز میدهند. با این تفاوت که علائم بیماری تا اواخر دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالیخود را نشان نمیدهند. در اوتیسم، فرد مبتلا هذیان و توهم ندارد؛ ولی در شیزوفرنی بسیار دیده میشود.
درواقع افراد مبتلا به اوتیسم در 3 زمینه دشواری در برقراریروابط، تعاملات و تصویرسازی اجتماعی دچار مشکل هستند.
به طور کلیویژگیهای اوتیسم در هر فرد متفاوت است؛ ولی این 3 اختلال، از شایعترین زمینههای مشکلساز این بیماری به شمار میروند که حدود سهچهارم افراد مبتلا به اوتیسم با آن دست به گریبانند.
دشواریدر برقراری روابط اجتماعی: افراد مبتلا به اوتیسم با زبان بدن یا body language بیگانهاند. این افراد با زبان کلامی و غیرکلامی مشکل دارند. بسیاری از آنها، فهم زبان تحتالفظیرا ندارند و تصور میکنند منظور مردم از چیزی که میگویند دقیقا همان چیزی است که به زبان میآورند و به دلیل عدم آگاهی از جنبههای دیگر انتقال مفاهیم، قادر به فهم کامل حرفهای دیگران نیستند. کودکان مبتلا به
اوتیسم در استفاده و فهم علائم ظاهری و آهنگ صدا، جوکها و طعنهها و عبارات و جملات معمول که معنایدیگری را میرسانند، دچار مشکل هستند.
در این گروه، افراد مبتلا به اوتیسم یا اصلا حرف نمیزنند یا عبارات محدودی را بیان میکنند. افراد معمولی مهارتهای زبانی خوبی دارند؛ ولی این افراد رد و بدل شدن مکالمات بین فردی را دشوار میدانند و به همین دلیل مدام حرفهای گوینده را تکرار میکنند یا مدام درباره علایق خود حرف میزنند.
دشواری در تعاملات اجتماعی: اجتماعی شدن به طور طبیعی ایجاد نمیشود؛ بلکه نیاز به یادگیری دارد. افراد مبتلا به اوتیسم درخصوص تعاملات اجتماعی، در تشخیص و فهم احساسات و عواطف افراد و ابراز عواطف خود دچار مشکل هستند که این کار از لحاظ اجتماعی برای آنها دشوارتر است. آنها قادر به درک قوانین اجتماعینوشته نشدهای که ما حتی بدون فکر کردن به آنها انجام میدهیم، نیستند. به طور مثال ممکن است خیلی نزدیک به فردی بایستند یا گفتگو با فردیرا درخصوص موضوعینامناسب آغاز کنند. آنها ممکن است به خاطر عدم شناساییعواطف دیگران، افرادی بیعاطفه تلقی شوند. بیشتر ترجیح میدهند تنها باشند و از فعالیتهای گروهی و جمعهای دوستانه دوری میکنند و معمولا رفتارهای عجیب و نامناسبی از آنها سر میزند و بیان احساسات، عواطف و نیازها برایشان دشوار است. مشکلاتی که در تعاملات اجتماعی در سر راه افراد مبتلا به اوتیسم وجود دارد، باعث میشود روابط دوستانه خوبینداشته باشند یا در صورت تمایل در برقراری رابطه با افراد دیگر، راه آن را نمیدانند.
دشواری در تصویرسازی اجتماعی: ما معمولا در فهمیدن آنچه دیگران میدانند، مشکل داریم یا حدس زدن آنچه دیگران به آن فکر میکنند، برای ما دشوار است؛ ولیتصویرسازیهای اجتماعی به ما کمک میکند که رفتارهای افراد را حدس زده و پیشبینیکنیم و به ما امکان میدهد موقعیتهای خارج از عملکردهایروزانه خود را تصور کنیم. افراد مبتلا به اوتیسم که در این زمینه دچار اختلال هستند، در فهم و تعبیر افکار، احساسات و اعمال سایر افراد، در پیشبینی اتفاقات، درک مفهوم خطر، در مشارکت در فعالیتها و بازیهای تخیلی، در آمادگی برای تغییر و برنامهریزیبرای آینده و در کنار آمدن با موقعیتهای جدید و ناآشنا دچار مشکل هستند.
ویژگیهای اصلی در مبتلایان به اوتیسم
انجام اعمال تکراری: جهان از منظر این افراد بسیار پیچیده و غیرقابل پیشبینی است و ترجیح میدهند اعمال ثابتی را انجام دهند تا بتوانند رخداد آن را پیشبینی کنند. این کارهای تکراری و روزمره میتواند شامل رفتن یک مسیر ثابت از خانه به مدرسه یا محل کار یا خوردن غذای یکسانی در وعده غذایی، تکان دادن مداوم بدن، چرخش سر، قرار دادن اشیا روی یک خط، عدم علاقه به تغییر دکوراسیون محیط اطراف،. آنها دوست دارند برایانجام کاری، همان روشی را انجام دهند که قبلا نتیجه خوبی داده است و تمایلی به تغییر در زندگی و عقاید خود ندارند.
حساسیت حسی: افراد مبتلا به اوتیسم، معمولا نوعی حساسیت حسی را تجربه میکنند و این حالت ممکن است در یک یا 5 حس بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه و چشایی مشاهده. به عنوان مثال ممکن است صداهای پسزمینهای این افراد را آزار دهد که دیگران حتی متوجه آنها هم نمیشوند. این حساسیت باعث اضطراب و حتی بروز دردهای جسمانی در آنها میشود.
علایق خاص: بسیاری از افراد مبتلا به اوتیسم، از علایق خاصی برخوردارند که از سنین نسبتا پایین در آنها به وجود میآید. این علایق در طول زمان تغییرپذیر بوده و میتواند شامل کارهای هنری، موسیقی و کارهای کامپیوتری باشد. برخی از این علاقهها نیز ممکن است عجیب باشد، مثلا علاقه به جمع کردن زباله باشد.
راهکارهای درمانی
درواقع هیچ درمانی برای این بیماری وجود ندارد و به عبارت بهتر هیچ درمان خاصی که بتوان برای هر فرد به کار برد، وجود ندارد؛ ولی پزشکان و درمانگران میتوانند به افراد اوتیسمی کمک کنند تا بر بسیاری از این اختلالات غلبه نمایند. هرچه این علائم زودتر شناسایی شود، درمان موثرتر خواهد بود
درمانهای رفتاری و ارتباطی: در این درمان، برنامههایی برای بهبود وضعیت اجتماعی، زبانی و رفتاری فرد مبتلا به اوتیسم در دستور کار قرار میگیرد. برخی برنامهها نیز روی کاهش مشکلات رفتاری و آموزش مهارتهای جدید تمرکز دارند. سایر برنامهها نیز شامل آموزش به کودکان مبنی بر چگونگی رفتار در موقعیتهای اجتماعی و چگونگی ارتباط با سایر افراد جامعه است. با این راهکارها، کودکان میآموزند که در مواجهه با این اختلال چگونه رفتار کنند.
درمانهای آموزشی: کودکان مبتلا به اوتیسم به برنامههای آموزشی واکنش خوبی نشان میدهند. این برنامهها شامل فعالیتهای مختلفی جهت مهارتهای اجتماعی، ارتباطی و رفتاری است.
درمانهای دارویی: هیچ دارویی قادر به بهبود علائم اوتیسم نیست؛ بلکه داروهای خاصی هستند که به کنترل علائم کمک میکند. از داروهای ضدافسردگی برای بهبود اضطراب افراد و درمان مشکلات شدید رفتاری استفاده میشود.علاوه بر درمانهای ذکر شده، برخی درمانهای خلاقانه مانند موسیقیدرمانی، هنردرمانی و تلفیقی از حواس است. استفاده از رژیمهای خاص غذایی مانند پرهیز از غذاهای حساسیتزا مانند غذای بدون گلوتن و عاری از خمیر ترش و نیز پرهیز از مکملهای غذایی چون انواع ویتامینها نیز در بهبود علائم موثر است. با اعمال این راهکارها، افراد و کودکان مبتلا به اوتیسم میتوانند به زندگی عادی خود در جامعه ادامه دهند.

برای تشخیص زود هنگام اوتیسم، گوش به زنگ باشید
به گفته محققان، در صورتی که اوتیسم در مراحل اولیه شروع علائم شناسایی شود، راحتتر قابل پیشگیریو درمان خواهد بود و این امر مستلزم آگاهی دقیق از علائمی است که ممکن است برای اولین بار با آن روبهرو شده باشید. اگر این علائم را در کودک خود دیدید، حتما با یک پزشک مشورت کنید:
کودک تا یک سالگی، صداهای خاصی را به زبان نمیآورد و اشارات و حرکات خاصی از خود نشان نمیدهد
تا 16 ماهگی کلمه خاصی را بیان نمیکند.
تا 2 سالگی حتی 2 کلمه را به هم متصل نمیکند.
– به اسم خود واکنش نشان نمیدهد.
– در مهارتهای اجتماعی و زبانی مشکل دارند.
– ارتباط چشمیکمی دارد.
– در ظاهر، نحوه بازی با اسباببازیهایش را نمیداند.
– اسباببازیها و وسایلش را روی یک خط مرتب میکند.
– به اسباببازی یا وسیلههای خاص دل میبندد.
– نمیخندد و گاها از نظر شنوایی دچار اختلال است

2 بهمن 1396 - 14:31
بازدید ها: 414