اختلال اضطراب اجتماعی، که به فوبی اجتماعی هم معروف است. چهارمین اختلال شایع روانپزشکی پس از اختلال افسردگی اساسی، سوء مصرف الکل و فوبی اختصاصی می باشد. شیوع آن در سراسر ایالات متحده، براساس ارزیابی از بین 9000 تن از افراد غیر موسسه ای 1/12% ولی آمار محافظه کارانه تر شیوع آن را در 4% جامعه می داند (نرو، رائی، رابینز و ریجیر، 2002). وقتی که اختلال اضطراب اجتماعی برای نخستین بار به عنوان یک طبقه تشخیصی در سال 1980 در dsm-iii وارد شد، تصور می شد که کمترین تداخل را با عملکرد روزانه افراد داشته باشد.
تحقیقات نشان داده است که اختلال اضطراب اجتماعی بر عملکرد تحصیلی، شغلی و روابط کلی اجتماعی افراد بخاطر ترسهایشان اثر نامطلوب می گذارد (اشنایر و همکاران، 1994؛ ترنر، بیدل، دانکو و کینر، 1986).
اختلال اضطراب اجتماعی اکثراً در اوایل کودکی یا نوجوانی شروع می شود (اشنایر، جانسون، هَرینگ، لی بوتیز و ویسمن، 1992) و یک دوره بدون وقفه را طی می کند.
در حدود 80-70 درصد افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی تشخیص های دیگر برای اختلالهای همایند مانند خوبی اختصاصی، اگورافوبیا، افسردگی اساسی و سوء مصرف و وابستگی به الکل دریافت می کنند (مگی و همکاران، 1996؛ اشنایر وهمکاران، 1992). در مقایسه با افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی ساده، افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی و اختلالهای همایند میزان بیشتر تلاش برای خودکشی دارند و اغلب از داروی بیشتری برای کنترل نشانه هایشان استفاده می کنند (مگی وهمکاران، 1996؛ اشنایر و همکاران ، 1992).
مدل شناختی رفتاری اختلال اضطراب اجتماعی
رپی و هیمبرگ (1997) یک مدل جامع شناختی رفتاری ارائه دادند که تبیین می کند چگونه افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی پردازش اطلاعات می کنند وقتی که با موقعیتی روبرو می شوند که بالقوه واحد ارزیابی منفی است. پردازش زمانی شروع می شود که فرد مضطرب در حضور عده ای می باشد. اشخاص مضطرب این عده را به عنوان منتقد (مثلاً، کیری، کواسکی و کمپل، 1988) و کسانی که معیارهای متفاوت دارند در نظر می گیرند (مثلاً، والاس و آلدن، 1991). تروئر و گیلبرت (1989؛ گیلبرت، 2001) همچنین پیشنهاد می کنند که افراد از نظر اجتماعی مضطرب حضار را به چشم رقیب می نگرند. بر طبق نظریه روانی زیستی / بوم شناختی آنها، دو سیستم در شکل گیری گروه های اجتماعی و حفظ نظم و ترتیب در آنها نقش داشته اند. سیستم دفاعی دارای نقش های بالا دست و زیردست در گروه های اجتماعی است. افراد به صورت سلسله مراتبی رتبه بندی شده اند و هدف نهایی داشتن حالت مسلط است زیرا سطوح بالاتر در سلسله مراتب با دسترسی بیشتر به منابع (مثلاً ، امکانات، غذا) مربوط می شوند. برعکس در سیستم ایمنی، تعاملات اجتماعی اعضاء گروه علامت های اطمینان تجلی و تقویت مثبت بجای تهدید برای حفظ ساختار نشان می دهند. در نتیجه، این کمتر باعث اضطراب اجتماعی بین اعضاء می شود، لزوم حفظ یک حالت فوری مقایسه اجتماعی را کاهش می دهد، در یک جوّ کمتر تهدید کننده و بیشتر مشارکتی را تشویق می کند.
تروئر و گیلبرت پیشنهاد می کنند که هرکس به هر دو این سیستم ها دسترسی دارد، امّا افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب بیشتر مستعد استفاده از سیستم دفاعی هستند، حتی وقتی که جوّ اجتماعی تهدید کننده نباشد. بنابراین، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب سایرین را به چشم رقبای تهدید کننده ای می نگرند که قصد تسلط بر آنها را دارند. برای مثال، یک مراجع که از رقصیدن در جمع اجتناب می کرد، پس از پیشرفت و تغییر نگرش، رقصیدن را به عنوان یک فرصت برای مردم برای شادی و باهم بودن باز مفهوم سازی کرد بجای اینکه آن را رقابتی بداند که در آن هرکس قضاوت می کند و از مهارتهای دیگری انتقاد می نماید.
با وجود حضار، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب یک بازنمایی ذهن می سازند که به نظر این مردمان دیگر، آنها چطور بنظر می رسند. این بازنمایی ذهنی از خود موجب تشکیل تصاویر منفی و تحریف شده می گردد که در آن خود از دیدگاه یک ناظر دیده می شود (هاک من، سورای وکلارک، 1998).
اعتقاد به اینکه آنها برای سایر مردم غیر قابل پذیرش هستند، اینکه سایر مردم انتقاد آمیز هستند، و اینکه ارزیابی دیگران فوق العاده مهم است باعث می شود که افراد اختلال اضطراب اجتماعی گوش بزنگی بیش از حد برای عدم تأیید از طرف دیگران داشته باشند (مثلاً، اخم کردن، خمیازه کشیدن) و جنبه هایی از رفتار یا ظاهر خودشان ممکن است از طرف دیگران موجب ارزیابی منفی شود (مثلاً، تفسیر بی جا، لباس پوشیدن نامناسب، به وضوح تکان خوردن).
کلارک و ولز (1995) تأکید می کنند که در موقعیت های اجتماعی، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب ممکن است درگیر رفتارهای ایمنی شوند. رفتارهای ایمنی اساساً رفتارهایی هستند که شخص انجام می دهد تا تلاش کند از پیامدهای منفی که او می ترسد اجتناب کند. مثلاً شخصی که از لرزش دست هنگام نوشیدن قهوه می ترسد، ممکن است فنجان را محکم بگیرد، به امید اینکه از لرزش قابل مشاهده جلوگیری نماید. چنین اعمال جبرانی توسط افراد با اختلال اضطراب اجتماعی مفید در نظر گرفته می شود، امّا این رفتارها اغلب پیامد ـ در این مورد لرزش ـ را با احتمال بیشتری ایجاد می کند (کلارک و ولز، 1995).

دکتر اسبقی

روانشناس بالینی

02122795703

 

2 بهمن 1396 - 14:33
بازدید ها: 463