دکتر الهام اسبقی
روانشناس بالینی
02122795703
به وجود آمدن اختلاف و تعارض بین زن و شوهر امری طبیعی است. به دلیل ماهیت تعامل زوج¬ها گاهی اوقات پیش می¬آید که اختلاف نظر روی می¬دهد و در نتیجه زوج¬ها نسبت به همدیگر احساس خشم، ناامیدی و نارضایتی کنند. بنبراین در ازدواج باید فرض را بر این گذاشت که بروز تعارض جزئی از رابطه¬ی زناشویی و زندگی مشترک است، بنابراین زن و شوهر باید یاد بگیرند که تعارض¬های خود را حل کنند تا خوشبخت شوند (الیس، 1995، ترجمه¬ی صالحی،1375)
تعارض بین¬فردی به عنوان، نوعی تعامل که در آن اشخاص تمایلات، دیدگاه¬ها و عقاید متضادی را بیان می-کنند، تعریف می¬شود که بعضی محققان آن را رخدادی عادی در زندگی زناشویی می¬دانند. تعارض همیشه منفی نیست بلکه روشی که زوج¬ها برای مدیریت تعارض خود به کار می¬برند، ممکن است بر رابطه تاثیر منفی داشته باشد.
زوجینی که می توانند تعارضات موجود در رابطه را با به کارگیری روش¬های مثبت و استفاده کمتر از تعاملات منفی مدیریت کنند، فضایی ایجاد می¬کنند ک در آن فرصت بیشتری برای خودافشایی و توافق در مورد مشکلات خانواده خواهند داشت
تحقیقات نشان داده است که روابط مشکل¬دار، منجر به مشکلاتی در سلامتی جسمی و روانی می¬شود. به علاوه بین مشکلات زناشویی و نشانه¬های افسردگی رابطه وجود دارد که هر یک از اینها عوامل خطرناکی برای بیماری محسوب می¬شوند، لذا کیفیت روابط زناشویی پیش بینی کننده¬ی مهمی برای سلامت به حساب می¬آید (تروکسل،2006)
دلیل مراجعه¬ی همسران برای درمان، اغلب تعارض است. ویژگی بارز چنین همسرانی آن است که وقتی طرف مقابلشان رفتاری نشان می¬دهد، آنها شروع به ذهن¬خوانی می¬کنند. وقتی درمانگر با چنین زوج¬هایی صحبت می-کند، روشن می¬شود که زوج¬ها میزانی از تعارض را تجربه می¬کنند. تعارض مقداری از انرژی رابطه¬شان را می-گیرد. در این موقع ممکن است لازم باشد زوج¬ها یاد بگیرند تا به جای اینکه ذهن همدیگر را بخوانند چیزهایی را در بیرون با یکدیگر وارسی کنند( پترسون، 2002)
نظریه “سیستمهای خانواده” زمانی نظریه غالب در این حوزه بود و هنوز هم به عنوان یک راهنمای کلی برای زوجدرمانگرها تاثیرگذار است. این نظریه بر الگوهای ارتباط، کنش و واکنش که محیط خانواده را ایجاد و تقویت میکنند، تاکید دارند. در یک زوج ناشاد، این سیستم در برابر تغییرات مقاومت میکند، زیرا به یک تعادل ناسازگارانه رسیده است، درست به همان صورتی که علائم شخصی ممکن است در برابر تغییرات مقاومت کنند، زیرا باعث میشوند تعادل عاطفی فرد حفظ شود. زوج ممکن است به طور ناآگاهانه قواعدی برای خودشان گذاشته باشند که درست عمل نمیکند. درمانگر به زوج کمک میکند که از وجود این قواعد و الگوها آشنا شوند تا بتوانند آنها را تغییر دهند.
هنگامی که دو نفر به خوبی چه به صورت کلامی و چه غیرکلامی، ارتباط برقرار نمیکنند، هر یک از آنها ممکن است فکر کند که طرف مقابلش اصول معینی را پذیرفته است، در حالی که این طور نیست. برای مثال شوهر فکر میکند زنش پذیرفته است که او تا هر زمانی که فکر میکند ضروری است، میتواند سر کار بماند، اما زن فکر میکند که شوهرش بدون اظهار این مسئله، پذیرفته است که در هنگام شام در خانه باشد. این وعدههای اظهارنشده سوءتفاهمانگیز که ناشی از مشکل ارتباطی طرفین است، ممکن است امور جنسی، وضعیت مالی خانواده یا تعداد فرزندان را در برگیرد.
درمانگرانی که بر اساس نظریه سیستمهای خانواده عمل میکنند، اغلب از مفهومی به نام “پیوند دوسویه”استفاده میکنند، موقعیتی که هنگامی ایجاد میشود که طرفین یک زوج پیامهای متناقض به هم میفرستند – پیامی که آن را بیان میکند و پیام متناقضی که از طریق ارتباط خاموش عاطفی اظهار میکنند. زوج اگر بخواهند تا رابطه خود را حفظ کنند، نباید این تناقض را بپذیرند یا به مقاصد پنهانی آن پاسخ دهند. درمان بر اساس نظریه سیستمهای خانواده برای آشکار کردن و حل کردن مشکلاتی از این نوع طراحی شده است.
در زوج درمانی عقلانی ـ هیجانی الیس عقیده بر آن است که هر یک از زوجین باید جداگانه درمان و مشاوره شوند، بنابراین برای مشاوره زناشویی نیازی نیست که آنها به طور همزمان و مشترک مراجعه کنند به نظر درمانگران با این رویکرد زن و شوهر ممکن است از اینکه اطلاعاتی را در درون خود دارند فاش کنند، واهمه داشته باشند و آن را مطرح نسازند. اگر زن و شوهرها فقط در جلسات مشترک کار کنند این احتمال وجود دارد که بسیاری از حقایق زندگی زناشویی مخفی بماند(الیس،1989)