احتمالا درباره دعواهای دارو دسته نوجوانان،بزهكاری جوانان،رفتار تبهكارانه،ومصرف مواد مخدر مطالبی را خوانده یا شنیده اید.بسیاری از جوانان درگیر در این فعالیت های تبهكارانه به اختلال سلوك مبتلا هستند،اختلالی كه با تجاوز مكرر ومستمر به حقوق دیگران مشخص می شود.افراد مبتلا به اختلال سلوك،حقوق دیگران وهنجارها یا قوانین جامعه را نقض میكنند.از جمله رفتارهای بزهكارانه شامل:دزدی،مدرسه گریزی،فرار كردن از خانه،آتش افروزی،تجاوز جنسی و………..است
طبقه بندی

هرچند نه همه كودكان،ولی بسیاری از آن ها قواعد اجتماعی یا خانوادگی را شكسته اند یا نسبت به بزرگسالان قدرتمند،نافرمانی كرده اند.ولی مسلما هیچكس نمیتواند تمام كودكان را دارای اختلال سلوك بخواند.
براساس dsm_iv شكل های اساسی اختلال در سلوك شامل مواردی از تكرار و اصرار در الگویی از رفتار هستند كه تخطی از حقوق اساسی دیگران وهنجارهای اجتماعی متناسب با سن را شامل میشود.مشكل در موقعیت خاص نیست بلكه نوع رفتار با همسالان است.شكل كلی اختلال سلوك، پرخاشگری جسمانی،اعمال شكلی از ظلم،آسیب رساندن به اموال دیگران یا آتش افروزی است.
دزدیدن،دروغگویی واغوای دیگران مسایلی است كه كودكان با اختلال های سلوك بدان شناخته شده اند.

حداقل 3مورد از موارد زیر باید طی 12 ماه گذشته ارایه شده باشد یا حداقل یك بار در 6 ماه گذشته:
_پرخاشگری نسبت به مردم یا حیوانات
_غالبا زورگویی،تهدید كردن وترساندن دیگران
_غالبا آغاز كردن درگیری های فیزیكی
_انجام بی رحمی جسمانی نسبت به مردم و حیوانات
_تخریب دارایی و اموال
_آتش افروزی عمدی با هدف خسارت رسانی جدی
_تخریب عمدی اموال دیگران
_فریب یا دزدی
_شكستن و تخریب اتومبیل_ساختملن یا منزل شخصی
_دزدیدن چیزهای با ارزش بدون رویارویی
_نقض جدی قواعد
_غالبا شبها را بیرون ماندن علی رغم منع والدین(بیش از 13سالگی اغاز می شود)
_فرار از خانه به طور شبانه روزی حداقل دوبار در طول زندگی با خانوادگی
dsm بین كودكی بیش از ده سالگی وبعد از ده سالگی تفاوت میگذارد وسه سطح عمیق،میانه وعادی را تعیین می كند. بیان برون ریزی رفتار یك ضایعه جدی نیست زیرا به اختلال نافرمانی خودسرانه مربوط است.
اختلال نافرمانی خودسرانه در چندین شكل به اختلال در سلوك شباهت دارد.به هرحال ،از انجایی كه اختلال های سلوك اساسا با تخلفات جدی از حقوق اساسی دیگران سروكار دارد،اختلال نافرمانی خودسرانه شامل الگویی از منفی گرایی ،دشمنی ورفتار تؤام با بدگمانی است كه حداقل 6ماه دوام داشته باشد.
در مجموع نوجوانانی كه از نظر سلوك دارای اختلال هستند اغلب تكانشی بوده ودارای نیاز بالا برای تحریك، همدلی پایین و رشد اخلاقی كم ودارای مشكل در روابط بین فردی می باشند.
افراد مبتلا به اختلال سلوك چه كسانی هستند؟
مشكلات سلوك در جمعیت عمومی شایع است و مخصوصا در بین نمونه هایی كه در كلینیك های كودكان دیده میشوند. مشكلات سلوك غالبا در بین كودكان مبتلا به اختلال وجود دارد.با میزان گسترشی از 2% تا 9%برای كودكان مبتلا به اختلال سلوك وهنگامی كه از نوجوانان خواسته میشود تا از تجربیات خود گزارش دهند نتایج ان هشدار دهنده است.بیش از 50% سرقت را می پذیرند و45% نیز تخریب اموال را قبول دارند.در شیوع اختلال سلوك پسرها ودخترها متفاوت هستند.بیان دقیق سهم جنسیت در شیوع اختلال ها به منظور تصمیم گیری دشوار است زیرا شاخص های تشخیصی متنوع و انواع مختلف سنجش ها مورد استفاده قرار میگیرد.با وجود این تخمین زده میشود از 1/3 تا1/7 اختلال های سلوك در بین (مذكر ومؤنث) مشترك است.تفاوت های جنسی در سن شروع اختلال سلوك اشكار هستند.در صورتی كه بیشتر پسر ها شروعی قبل از 10سالگی دارند،شروع در دخترها در بین سالهای 13_16 سال قرار داشت.سن اولیه شروع به عنوان یك پیش اگهی ضعیف دیده شده است.اگرچه فرهنگ و اجتماعی شدن در رشد وتصریح اختلال های سلوك نقش ایفا میكنند ولی این اختلال در تمام دنیا یافت میشوند.به عنوان نمونه 9درصد از پسرها و6/4 درصد از دخترها در نیوزیلند الگوهای رفتاری ضداجتماعی مزمن دارند.

علت چیست؟
پردازش شناختی در اختلال های سلوك
عواملی كه غالبا همراه با خطر اختلال های سلوك هستند شامل خصیصه های فردی كودك،والدین كودك، الگوهای تعامل بین كودك و والدین او می باشد.پژوهشگران دریافتند كه مشكلات تحصیلی وذهنی ،اختلال سلوك را پیش بینی میكنند.نوجوانان پرخاشگر اغلب نقائص شناختی را نشان میدهند.آن ها فاقد مهارت های حل مسئله هستند.در توانایی ارایه حل مسائل چندگانه نمره پایین كسب میكنند.همچنین به نظر میرسد در زمینه تفكر درباره راه حلهایی كه دیگران به عنوان پرخاشگر از آن یاد میكنند میرسد بیشتر شبیه به كودكانی فاقد اختلال باشند اما در زمینه تفكر پیرامون راه حل های خاص اجتماعی ومشكلات میان فردی شباهت كمتری به یك دیگر دارند.
یافته های پژوهش منجر به این نتیجه شدكه كودكان پرخاشگر سوگیری كینه توزانه دارند:وقتی وضعیت مبهم است ان ها تمایل دارند انگیزه های منفی خود را به دیگران نسبت دهند.این تحریف ممكن است بعدا كودك را به سوی اعمال تلافی جویانه بكشاند ومنجر به چرخه معیوب گردد.
عوامل ژنتیكی
برای تعیین سهم عوامل ژنتیكی لازم است داده های طولی درباره مجموعه زیادی از دوقلوها ی یك تخمكی و دوتخمكی در اختیار داشت وان ها را تجزیه وتحلیل كرد. نتایج نشان داد كه زمینه زیست شناختی برای رفتار ضد اجتماعی پرخاشگری بزرگسالان و اختلال سلوك وجود دارد.همچنین مؤلفان نتیجه گرفتند محیط خانه ناسازگار همراه با زمینه زیست شناختی تعامت رفتار ضداجتماعی،پرخاشگری و اختلال سلوك افزایش یافته را پدید می اورد.مطالعاتی كه بر روی دوقلوها انجام میشود مخصوصا انهایی كه پرخاشگری را مورد بررسی قرار داده ،هیچ الگوی ژنتیكی استواری درباره پرخاشگری گزارش نداده است.در عوض سهم عوامل ژنتیكی در رفتار ضداجتماعی به شكل اشكاری وجود دارد وتعداد اندكی از بزرگسالان بزهكار به اثبات رسیده است.براساس مطالعات مختلف اخیر احتمالا عناصر ژنتیكی در اختلال های سلوك وجود دارند.

نقش خانواده
خانواده زمینه نخستین اجتماعی شدن كودكان است. چهار الگوی متقابل در خانواده های نوجوانان با اختلال های سلوك شایع است:انحراف والدین،عدم پذیرش والدین واجبار،فقدان نظم و نظارت بر كودكان و اختلافات زناشویی وطلاق.والدین كودكان با اختلال های سلوك اغلب خودشان غیر سالم،ناسازگار،عصبانی هستند وبرخی اوقات رفتار جنایت كارانه از خود نشان میدهند.اختلاف زناشویی آشكار میتواند سبب رفتار نافرمان در كودكان گردد.
در نهایت میزان بالای طلاق با اختلال های سلوك مرتبط است،ولی طلاق ممكن نیست خودش به تنهایی عاملی برای ایجاد مشكل باشد.
چگونه درمان كنیم؟؟
بسیاری از شیوه های مؤثر شامل برنامه های نظام_گسترده در مدرسه یا جامعه است. آموزش والدین با رویكرد شناختی _رفتاری در زمینه تعامل كودك_والد از جمله این روش هاست.آموزش دادن والدین از دیگر رویكردهای مورد استفاده برای درمان است.در درمان كنش محوری خانواده،والدین مستقیما مهارت هایی را برای اداره كردن كودكانشان می آموزند.
موفقیت درمان زمانی بیشتر است كه مشكل كودكان زود شناسایی شده واین احتمال برای خانواده هایی كه فشار روانی كمتری دارند واز وضعیت اجتماعی_اقتصادی خوبی بهره مند نیستند بهتر می باشد.در درمان شناختی_رفتاری هدف این است كه به كودكان توقف تفكر ودرگیر شدن منطقی در حل مساله را پیش از درگیرشدن در یك عمل به طور تكانشی اموزش دهد.درمانگر از تكالیف منزل نیز ارزیابی به عمل می آورد.برای كودكان فرصت هایی را در زمینه عمل به مهارتهای جدید در موقعیت های تحریك آمیز فراهم كرد وبه انها برای بهبودیشان پاداش داد.
كار trembley وهمكارانش در مونترال كانادا 1990 یك مثال در این زمینه است.این تیم پژوهشی یك برنامه دو ساله مداخله برای پسران پرخاشگر ودارای تناقض رفتاری در كودكستان كه از خانواده های كم درآمد بودند به اجرا گذاشتند.اقدام شامل آموزش والدین ورشد مهارتهای اجتماعی كودك بود.تغییرات اساسی پدید آمده بهد از سه سال شامل كاهش دعوا ورفتار بزهكارانه را نشان میداد وموازی با آن بازداشت ها میزان كمتری پیدا كرد

دکتر اسبقی

روانشناس بالینی

02122795703

2 بهمن 1396 - 14:36
بازدید ها: 563

اختلال اضطراب اجتماعی، که به فوبی اجتماعی هم معروف است. چهارمین اختلال شایع روانپزشکی پس از اختلال افسردگی اساسی، سوء مصرف الکل و فوبی اختصاصی می باشد. شیوع آن در سراسر ایالات متحده، براساس ارزیابی از بین 9000 تن از افراد غیر موسسه ای 1/12% ولی آمار محافظه کارانه تر شیوع آن را در 4% جامعه می داند (نرو، رائی، رابینز و ریجیر، 2002). وقتی که اختلال اضطراب اجتماعی برای نخستین بار به عنوان یک طبقه تشخیصی در سال 1980 در dsm-iii وارد شد، تصور می شد که کمترین تداخل را با عملکرد روزانه افراد داشته باشد.
تحقیقات نشان داده است که اختلال اضطراب اجتماعی بر عملکرد تحصیلی، شغلی و روابط کلی اجتماعی افراد بخاطر ترسهایشان اثر نامطلوب می گذارد (اشنایر و همکاران، 1994؛ ترنر، بیدل، دانکو و کینر، 1986).
اختلال اضطراب اجتماعی اکثراً در اوایل کودکی یا نوجوانی شروع می شود (اشنایر، جانسون، هَرینگ، لی بوتیز و ویسمن، 1992) و یک دوره بدون وقفه را طی می کند.
در حدود 80-70 درصد افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی تشخیص های دیگر برای اختلالهای همایند مانند خوبی اختصاصی، اگورافوبیا، افسردگی اساسی و سوء مصرف و وابستگی به الکل دریافت می کنند (مگی و همکاران، 1996؛ اشنایر وهمکاران، 1992). در مقایسه با افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی ساده، افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی و اختلالهای همایند میزان بیشتر تلاش برای خودکشی دارند و اغلب از داروی بیشتری برای کنترل نشانه هایشان استفاده می کنند (مگی وهمکاران، 1996؛ اشنایر و همکاران ، 1992).
مدل شناختی رفتاری اختلال اضطراب اجتماعی
رپی و هیمبرگ (1997) یک مدل جامع شناختی رفتاری ارائه دادند که تبیین می کند چگونه افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی پردازش اطلاعات می کنند وقتی که با موقعیتی روبرو می شوند که بالقوه واحد ارزیابی منفی است. پردازش زمانی شروع می شود که فرد مضطرب در حضور عده ای می باشد. اشخاص مضطرب این عده را به عنوان منتقد (مثلاً، کیری، کواسکی و کمپل، 1988) و کسانی که معیارهای متفاوت دارند در نظر می گیرند (مثلاً، والاس و آلدن، 1991). تروئر و گیلبرت (1989؛ گیلبرت، 2001) همچنین پیشنهاد می کنند که افراد از نظر اجتماعی مضطرب حضار را به چشم رقیب می نگرند. بر طبق نظریه روانی زیستی / بوم شناختی آنها، دو سیستم در شکل گیری گروه های اجتماعی و حفظ نظم و ترتیب در آنها نقش داشته اند. سیستم دفاعی دارای نقش های بالا دست و زیردست در گروه های اجتماعی است. افراد به صورت سلسله مراتبی رتبه بندی شده اند و هدف نهایی داشتن حالت مسلط است زیرا سطوح بالاتر در سلسله مراتب با دسترسی بیشتر به منابع (مثلاً ، امکانات، غذا) مربوط می شوند. برعکس در سیستم ایمنی، تعاملات اجتماعی اعضاء گروه علامت های اطمینان تجلی و تقویت مثبت بجای تهدید برای حفظ ساختار نشان می دهند. در نتیجه، این کمتر باعث اضطراب اجتماعی بین اعضاء می شود، لزوم حفظ یک حالت فوری مقایسه اجتماعی را کاهش می دهد، در یک جوّ کمتر تهدید کننده و بیشتر مشارکتی را تشویق می کند.
تروئر و گیلبرت پیشنهاد می کنند که هرکس به هر دو این سیستم ها دسترسی دارد، امّا افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب بیشتر مستعد استفاده از سیستم دفاعی هستند، حتی وقتی که جوّ اجتماعی تهدید کننده نباشد. بنابراین، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب سایرین را به چشم رقبای تهدید کننده ای می نگرند که قصد تسلط بر آنها را دارند. برای مثال، یک مراجع که از رقصیدن در جمع اجتناب می کرد، پس از پیشرفت و تغییر نگرش، رقصیدن را به عنوان یک فرصت برای مردم برای شادی و باهم بودن باز مفهوم سازی کرد بجای اینکه آن را رقابتی بداند که در آن هرکس قضاوت می کند و از مهارتهای دیگری انتقاد می نماید.
با وجود حضار، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب یک بازنمایی ذهن می سازند که به نظر این مردمان دیگر، آنها چطور بنظر می رسند. این بازنمایی ذهنی از خود موجب تشکیل تصاویر منفی و تحریف شده می گردد که در آن خود از دیدگاه یک ناظر دیده می شود (هاک من، سورای وکلارک، 1998).
اعتقاد به اینکه آنها برای سایر مردم غیر قابل پذیرش هستند، اینکه سایر مردم انتقاد آمیز هستند، و اینکه ارزیابی دیگران فوق العاده مهم است باعث می شود که افراد اختلال اضطراب اجتماعی گوش بزنگی بیش از حد برای عدم تأیید از طرف دیگران داشته باشند (مثلاً، اخم کردن، خمیازه کشیدن) و جنبه هایی از رفتار یا ظاهر خودشان ممکن است از طرف دیگران موجب ارزیابی منفی شود (مثلاً، تفسیر بی جا، لباس پوشیدن نامناسب، به وضوح تکان خوردن).
کلارک و ولز (1995) تأکید می کنند که در موقعیت های اجتماعی، افراد از لحاظ اجتماعی مضطرب ممکن است درگیر رفتارهای ایمنی شوند. رفتارهای ایمنی اساساً رفتارهایی هستند که شخص انجام می دهد تا تلاش کند از پیامدهای منفی که او می ترسد اجتناب کند. مثلاً شخصی که از لرزش دست هنگام نوشیدن قهوه می ترسد، ممکن است فنجان را محکم بگیرد، به امید اینکه از لرزش قابل مشاهده جلوگیری نماید. چنین اعمال جبرانی توسط افراد با اختلال اضطراب اجتماعی مفید در نظر گرفته می شود، امّا این رفتارها اغلب پیامد ـ در این مورد لرزش ـ را با احتمال بیشتری ایجاد می کند (کلارک و ولز، 1995).

دکتر اسبقی

روانشناس بالینی

02122795703

 

2 بهمن 1396 - 14:33
بازدید ها: 463