سلام من در خانواده پر جمعیت فقیری بزرگ شدم 4 سالم بود بابام فوت کرد مامانم مریض بود هست من یادمه بچه بودیم تا الان خیلی کار میکردیم بدون محبت و توجه کسی.من از نظر قیافه زیاد جذاب نیستم تا یادمه کسی منو دوس نداشت 18سالم بود آرایشگاه باز کردم 22سالگی با کسی ک دوسش نداشتم 15 سال اختلاف عروسی کردم اصلا منو دوس نداره بیشتر باکفتراشه پسر ده ساله دارم هر چقدم بهش محبت میکنم مثل خودم کمبود نداشته باشه ولی اونم ازمن بدش میاد 4سال میشه دوباره کار آرایشگریمو دوباره شروع کردم کارم خوبه ولی ارتباط خوبی نمیتونم با مشتری برقرار کنم درضمن در بغل دستی کارم با ی آقایی آشنا شدم متاهله خیلی بهم ابراز علاقه میکرد احساس میکردم نیمه گم شده ی منه اونو اوایل بخاطر من خیلی سعی کرد بهم برسیم ولی من نخاستم زندگیش بهم بریزه الانم در ارتباطیم ن میخام زندگیمون از این ک هست بدتر بشه ن میتونم ولش کنم خلاصه تو زندگی ب هیچ پوچ رسیدم نمیدونم چکار کنم ی حرفی میزنم برعلیه خودم استفاده میشه اصلا قول دادم دیگه با هیچکس حرف نزنم شرایط زندگیم خیلی سخته خواهش میکنم شما بگید من چکار کنم
تصویر برای شما قابل نمایش نیست