وضعیت های چهار گانه زندگی در روابط افراد
وضعیت1-« من« خوب »نیستم شما «خوب» هستید
وضعیت2- «من« خوب »نیستم شما «خوب »نیستید
وضعیت3- من «خوب» هستم شما«خوب» نیستید
وضعیت4-«من «خوب» هستم. شما« خوب »هستید
- وضعیت من «خوب» نیستم شما« خوب »هستید :در این وضعیت که وضعیتی ناهشیار است،انسان احساس می کند که زیر دست دیگران است چه باید بکنم که نوازش و تحسین دیگران را بدست آورم، این نوع اشخاص خواستارو آماده انجام خدمت برای برآوردن در خواستهای دیگرانند هرچه می کنند باز احساس« خوب» بودن درونی نمی کنند ، در این افراد، اضطراب، حقارت و نوعی زندگی انگل وار مشاهده میشود که افراد در روابط تجربه می کنند و کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس به وضوح دیده میشود بنابراین چون افراد مستقل نیستند به نوعی تصمیمات زندگیشان به عهده دیگران واگذار می کنند و سرویس افراطی میدهند و ترس از رها شدن و تنها ماندن در این افراد نمایان است به دلیل اضطراب و ناامنی که دارند دیگران را کنترل می کنند و احساس گناه دارند و نوعی مزاحمت برای دیگران ایجاد می کنند و هویت و فردیت و شخصیت خود را زیر پا می گذارند
- وضعیت دوم من «خوب» نیستم شما«خوب» نیستید : دراین وضعیت فرد ارزشی برای خودش و دیگران قائل نیست و نگرش منفی دارد و پرخاشگری منفعل دارند هر دو باید حالمان گرفته شود زیر آب زدن و غیبت کردن از نشانه های پر خاشگری منفعلانه است شخصی که در این وضعیت قرار دارد به هیچ چیز اهمیتی نمی دهد، امیدی وجود ندارد،او زندگی را فقط می گذراند و ممکن به قهقرا برود مانند معتادین که حتی جواهرات و زیور آلات همسر خود را می فروشند و هیچ چیز برایشان اهمیت ندارد بنابراین دراین وضعیت هستند
- وضعیت سوم من« خوب» هستم « شما خوب» نیستید: دراین وضعیت که بیشتر افراد خودشیفته هستند افرادی قدرت طلب و احترام طلب و تایید طلبی هستند که نیاز ی افراطی دراین زمینه ها دارندو این افراد دیگران را تحقیر و استثمار می کنند و خود را عقل کل میدانند و انتقاد پذیر نیستند چون تایید طلبی بالا دارند و انتظارات زیادی در روابط و کارو.... از دیگران دارند بنابراین دچار رنجش های مزمنی میشوند و پرخاشگری آزار گرانه دارند و اگر مهارت کنترل خشم و مهارت قاطعیت نداشته باشند خشم در روابط بین فردی بروز میدهند و موجب تخریب روابط بین فردی میشوند یعنی بقیه به دنیا آمده اند تا در خدمت من باشند مشکل جسمانی شکل پیدا خواهند کرد یعنی دردهای جسمی با علل روانی، این افراد نیاز به اطاعت دیگران دارند تقریبا شصت هفتاد درصد افراد در سه وضعیت بالا هستند بعضاً دیده شده جنایتکاران روانی این وضعیت را با جراحات دوران کودکی داشته اند «ما باید تلاش بکنیم و خودسازی و خودشناسی داشته باشیم که به این وضعیت آخر برسیم»
- وضعیت آخر من« خوب» هستم. شما «خوب» هستید: بیشتر اوقات تلاش کنیم در این وضعیت باشیم این وضعیت که وضعیت بالغانه ای است وضعیت سازگاری و عزت نفس و اعتماد به نفس و قاطعیت وجود دارد البته قاطعیت با پر خاشگری فرق دارد این وضعیت، وضعیت سالمی است که سلامت روان در آن وجود دارد ضمن با اهمیت دانستن خود ونیازهایش، دیگران ونیازهای آنها نیز مهم هستند دراین وضعیت بازی در روابط وجود ندارد و ارتباط بالغانه است تحکم و لج بازی دراین وضعیت کمتر مشاهده میشود وبیشتر در این موضع استدلال دارای اهمیت است سه وضعیت اول بر پایه احساسات اند اما وضعیت چهارم بر پایه ایمان ، تفکر و قول و قرار خود شخص برای عمل است سه وضعیت اول به چرا؟ ختم میشود چهارمی به چرا نه؟ ما بسوی وضعیت جدید سوق داده نمی شویم بلکه به خواست و اراده خودمان بسوی این وضعیت میرویم و از این جهت رسیدن به وضعیت جدید مانند تغییر مذهب است از اینرو رفتن به این وضعیت تصمیمی آگاهانه است ضبط های غیر« خوب» بچگی را نمی توان با یک تصمیم در زمان حال پاک کرد و به وضعیت من خوبم هستم شما خوب هستید رفتن به این وضعیت کار یک شب نیست وظیفه کنونی ایجاد یک مجموعه ضبط های « خوب» تازه است که باز نواختن آنها باعث رفتار متقابل خوب شود و جنبه «بالغ» شخصیت این تحولات روانی را برنامه ریزی خواهد کردو تجربیاتی بدست آورد در حالیکه «والد» و «کودک» دو جنبه دیگر از شخصیت ، توان و این برنامه ریزی را ندارند بنابراین خوشی و آرامش فوری در این وضعیت مورد انتظار نیست مجموعه عظیمی از تجربیات جدید براساس تصمیمات« بالغ» فرد را به وضعیت من خوبم شما هم خوب هستید خواهد کشاند
- نویسنده : امیرعطا گرمسیری
- دانشجوی دکترای روان شناسی بالینی
نظرات شما
نظرتون در مورد پست تحلیل رفتار متقابل چی هست ؟