وسواس درسالمندان

وسواس درسالمندان

دسته بندی : دسته بندي نشده

صدای آهستهٔ وسواس در سال‌های پیری

 اولین چیزی که در ذهنم صدا کرد، سکوت بود؛
سکوتی که سال‌ها همراه آدم‌هایی بوده که شاید هیچ‌کس حتی نامش را نمی‌داند.
سالمندانی که در گوشهٔ خانه‌هایشان، یا در پشت درهای بستهٔ کلینیک‌ها،
با ذهنی زندگی می‌کنند که از آنِ خودشان نیست؛
ذهنی که گاهی با صدای بلند سرزنش می‌کند،
گاهی آرام نجوا می‌کند: «مطمئنی؟ دوباره چک کن… شاید اشتباه کردی.»

این مقاله یک آینه است .
آینه‌ای که نه تنها چهرهٔ وسواس را نشان می‌داد، بلکه چهرهٔ انسان را،
با ضعف‌ها، تردیدها، دلواپسی‌ها و رنج‌هایش.

 

۱. وسواس در جوانی یک درد است؛ اما در سالمندی یک تنهایی

 احساس «عجز» و «ناتوانی»
من فکر کردم شاید این واژه‌ها فقط معنای جسمی ندارند.
انگار وسواس در سال‌های پیری،
نه فقط قفل کردنِ یک در است
یا شستنِ دوبارهٔ یک لیوان،
بلکه به تنهایی شکل می‌دهد.

در جوانی اگر چک می‌کنی،
اگر شک می‌کنی،
اگر وسواس داری، انگار جهان هنوز منتظر توست.
هنوز فرصت داری درمان شوی،
یا اشتباهت را جبران کنی.

اما در سالمندی،
هر وسواس مثل یک سایه است که به تو یادآوری می‌کند:
«زمان زیادی نمانده.»

این حس، چیزی فراتر از اضطراب است؛
یک نوع سوگواری بی‌صدا برای سال‌هایی که گذشته‌اند.


۲. شرم: حصاری که پنهان می‌ماند

چیزی که بیشتر از همه دیده می شود،
احساس شرمی است که سالمندان نسبت به اختلال‌شان دارند.
شرمی که شاید ما هم در زندگی خودمان بارها حس کرده‌ایم
اما هرگز درباره‌اش حرف نزده‌ایم.

این شرم، نه از بیماری،
بلکه از «اینکه نتوانسته‌ام بهتر باشم» می‌آید.

از «باید تا الان حل می‌شد.»
از «چرا هنوز گیرم؟»
مثل لمس کردن زخمی بود کهنه اما زنده.
زخمی که در هر سنی،
هر آدمی،
می‌تواند داشته باشد:
ترس از اینکه «من کافی نیستم.»


۳. وسواس سالمندان، فقط یک اختلال نیست؛ یک روایت ناتمام است

  • کسی از بار همیشگیِ «گناه» حرف می‌زد.

  • یکی از ترس از اشتباهاتی که دیگر فرصتی برای جبران‌شان نبود.

  • یکی از رابطه‌هایی که زیر فشار وسواس شکسته بود.

  • یکی از بی‌خوابی‌هایی که سال‌ها جمع شده بودند تا روحش را تحلیل ببرند.

این‌ها  مثل شنیدن تکه‌تکه ی یک اعتراف است؛
اعتراف به انسان بودن.
به شکننده بودن.
به اینکه ذهنِ ما، حتی در سال‌های آخر هم،
آرام نمی‌شود مگر اینکه کسی صدایش را بشنود.


۴. وسواس سالمندان، صدای همان نسلی است که همیشه سکوت کرده است

وقتی پژوهشگران می‌گویند سالمندان کمتر به درمان مراجعه می‌کنند،
یا دیرتر اعتراف می‌کنند که مشکل دارند،
فکر می‌کنم به نسلی که با «تحمل کن»، «ساکت باش»، «قوی باش» بزرگ شده‌اند.

نسلی که تکلیفش با احساسات خودش روشن نبود
و حالا در پیری،
وسواس تنها جایی است که احساسات راه خروج پیدا می‌کنند.

برای همین من فکر می‌کنم درمان‌نشدنِ وسواس در سالمندان
نه از ناآگاهی می‌آید
نه از بی‌پولی
بلکه از سال‌ها جنگ درونی با خودشان
که آن‌قدر قدیمی شده،
که دیگر نمی‌دانند چطور رهایش کنند.


۵. پایان باز: شاید وسواس آخرین جایی‌ست که انسان می‌گوید «من هنوز می‌ترسم»

وسواس سالمندان، رنجی است که اگر شنیده نشود، زندگی را می‌بلعد.

 این یعنی:
حتی در آخرین سال‌های زندگی،
در دل چروک‌ها و لرزش دست‌ها،
هنوز کودکی ترسان زندگی می‌کند
که فقط می‌خواهد کسی بگوید:
«می‌فهممت…
تو تنها نیستی.»

من محمد جعفر ترکان 

رواندرمانگر اینجا هستم تا 

همراه تو باشم

09338729993

این مطلب مفید بود؟ (0)(0)
نظرات (0)
11 آذر 1404 - 19:14
بازدید ها: 3
مطالب پیشنهادی

نظرات شما

نظرتون در مورد پست وسواس درسالمندان چی هست ؟

  • Captcha
لطفا به نکات زیر توجه نمایید :
نظرات شما بعد از بررسی توسط پزشک و تایید نمایش داده می شود.
لطفا از بکار بردن کلمات غیر اخلاقی و به دور از فرهنگ ایرانی - اسلامی خودداری فرمایید.