سرطان زندگی در براربر سایه های تاریک

سرطان زندگی در براربر سایه های تاریک

دسته بندی : سوگ عزیران

زندگی در برابر سایه‌های تاریک: سه داستان از امید و معنویت

گاهی زندگی مرا به میان خطوط نوشته‌های دیگران می‌کشاند. تجربیات، چالش‌ها، و کشمکش‌های سه گروه از انسان‌ها در مواجهه با درد و اندوه، هم‌زمان داستان‌های آنها را به آینه‌ای برای تأمل درباره معنای زندگی و مفهوم امید بدل کرده است.  سه مقاله – درباره افسردگی در بهبودیافتگان سرطان، خدا و معنای زندگی در کودکان مبتلا به سرطان، و تأثیر فرهنگ بر تجربه زنان مبتلا به سرطان پستان – مرا به لایه‌هایی عمیق‌تر از روان و احساس بشر بردند.

وقتی بدن می‌شکند و ذهن در پی معنا است

در مقاله‌ای که بر افسردگی بهبودیافتگان سرطان تمرکز دارد، مواجهه انسان با مرزهای مرگ و میر تحلیل شده است. در جایی خواندم که بیماران از «تجربه رویارویی با مرگ» به‌عنوان یکی از تاریک‌ترین فصل‌های زندگی خود یاد کرده‌اند. آنچه عمیقاً تأثیر گذاشت، این بود که جسم و روان آنها، همچون دو همراه نامتجانس، گاهی به‌جای التیام، در تضاد با یکدیگر قرار می‌گیرند. اما آیا بدن تنها سایه‌ای از بحران را تجربه می‌کند یا این اندیشه‌ها و سوالات درباره معنای زندگی است که سایه‌ها را غلیظ‌تر می‌کند؟رواندرمانی اگزیستانسیال به بیماران کمک می‌کند تا از درد، پلی به سوی معنا بسازند. این نگرش، برای من همچون آینه‌ای از مواجهه خودم با دردهای کوچک و بزرگ روزمره است؛ گویی زندگی از ما می‌پرسد که آیا از شکستن‌ها می‌توان زنجیره‌ای از معانی و فرصت‌ها بافت؟


کودکان و سادگی عمیق ایمان

دومین مقاله داستان‌های کودکان مبتلا به سرطان بود، جایی که دیدگاه ساده اما شگفت‌انگیز آنها درباره خداوند و زندگی همچون چراغی در تاریکی می‌درخشید. کودکان جهان را ساده‌تر می‌بینند، اما نه بی‌معنا. آنها مرگ را می‌فهمند، اما آن را پایان نمی‌دانند. یکی از کودکان گفت: «خدا مرا آفریده است تا کارهایی کنم که او از من می‌خواهد.» چطور می‌توان چنین ایمان شفافی را داشت؟آنها بیماری را امتحانی الهی می‌دانستند و معنای زندگی را در این یافتند که رضایت خداوند را جلب کنند. این نگاه مرا به لحظه‌ای آرامش در برابر تکانه‌های جهان خودم برد؛ جهان پر از سؤال‌ها و بی‌پاسخ‌ها. چه می‌شد اگر می‌توانستم همچون این کودکان، میان درد و امید پلی ساده‌تر بسازم؟


فرهنگ و فریادهای بی‌صدا

مقاله سوم نقشه‌ای از چالش‌های زنان ایرانی مبتلا به سرطان پستان ترسیم می‌کرد که ریشه در فرهنگ و جامعه داشت. ترس از برچسب‌ها، بار اقتصادی و نگاه‌های دلسوزانه‌ای که دردی خاموش‌تر را می‌افزایند، نه‌تنها بدن بلکه هویت آنها را نیز هدف قرار می‌دهد. اما زنان نیز دست از مبارزه نمی‌کشند. معنویت، نقش خانواده، و امید به زندگی، آنها را به ایستادگی در برابر فرهنگ سرکوب‌گر وا می‌دارد.این زنان از دید من قهرمانانی‌اند که نه در میدان جنگ، که در زندگی روزمره‌شان برای حق خویش و بازتعریف هویتشان مبارزه می‌کنند. چگونه می‌توان فرهنگ را از تابوها پاک کرد؟ شاید نخستین گام این است که صداهایشان را بشنویم و بازگو کنیم.


پیام نهایی: ساختن معنای زندگی

از میان تمام این داستان‌ها، چیزی مشترک بیرون می‌آید: جست‌وجوی معنا حتی در دل بحران. گاه پرسیدم اگر در جای این افراد بودم، چگونه با درد کنار می‌آمدم؟ جواب این است که درد هرگز به‌تنهایی معنا ندارد؛ اما وقتی ایمان، اجتماع، و قدرت درونی به هم می‌پیوندند، درد به داستانی انسانی‌تر و امیدبخش‌تر بدل می‌شود. این سه مقاله به من نشان دادند که هر انسانی، در لحظات اوج یا حضیض، قدرت و شجاعتی عمیق برای بازسازی خودش دارد.در جهانی که از رنج آکنده است، ما با نوری که از انسانیت و معنویت ساطع می‌شود، همچنان به پیش می‌رویم. این امید و ناامیدی، نیرومندترین پیام زندگی است.انسان همواره بین این دو قطب انسانیت خویش را می یابد هیچ موجودی به غیر از انسان نه ناامیدی را درک می کند نه امیدوار می شود

اگر برای گذر از مراحل از دست دادن و فقدان  سلامتی خویش یافتن احساس امیدواری و سرزندگی در اوج نا امیدی به دنبال همراهی میگردی من  اینجا هستم تا با تو همراه شوم در واتس آپ یا تلگرام به شماره 09338729993 پیام بده

محمد جعفرترکان 

رواندمانگر سوگ و فقدان

 

 

 

 

این مطلب مفید بود؟ (0)(0)
نظرات (0)
1 دی 1403 - 13:56
بازدید ها: 20

نظرات شما

نظرتون در مورد پست سرطان زندگی در براربر سایه های تاریک چی هست ؟

  • Captcha
لطفا به نکات زیر توجه نمایید :
نظرات شما بعد از بررسی توسط پزشک و تایید نمایش داده می شود.
لطفا از بکار بردن کلمات غیر اخلاقی و به دور از فرهنگ ایرانی - اسلامی خودداری فرمایید.