صدای آهستهٔ وسواس در سال‌های پیری

 اولین چیزی که در ذهنم صدا کرد، سکوت بود؛
سکوتی که سال‌ها همراه آدم‌هایی بوده که شاید هیچ‌کس حتی نامش را نمی‌داند.
سالمندانی که در گوشهٔ خانه‌هایشان، یا در پشت درهای بستهٔ کلینیک‌ها،
با ذهنی زندگی می‌کنند که از آنِ خودشان نیست؛
ذهنی که گاهی با صدای بلند سرزنش می‌کند،
گاهی آرام نجوا می‌کند: «مطمئنی؟ دوباره چک کن… شاید اشتباه کردی.»

این مقاله یک آینه است .
آینه‌ای که نه تنها چهرهٔ وسواس را نشان می‌داد، بلکه چهرهٔ انسان را،
با ضعف‌ها، تردیدها، دلواپسی‌ها و رنج‌هایش.

 

11 آذر 1404 - 19:14
بازدید ها: 3
دسته بندی : وسواس

گاهی فکر می‌کنم زندگی من از دو لایه ساخته شده است:
یک لایه‌ی سطحی که دیگران می‌بینند—ظاهر آرام، کنترل‌شده و محتاطم—
و یک لایه‌ی عمیق‌تر که کمتر کسی از آن خبر دارد: جایی که خشم مثل یک موجود زنده، کمین کرده و منتظر لحظه‌ای برای بیدار شدن است.

سال‌ها طول کشید تا بفهمم این خشم، صرفا واکنش به یک رفتار آزاردهنده یا یک بی‌عدالتی نیست؛
بلکه بخشی از تجربه‌ی وسواس اجباری من است.
وسواسی که مثل یک سایه، همیشه چند قدم عقب‌تر از من حرکت می‌کند و در لحظات خاص خودش را نشان می‌دهد.

3 آذر 1404 - 21:23
بازدید ها: 12

همه‌ی ما گاهی می‌ترسیم. اما بعضی از ترس‌ها آن‌قدر پررنگ، تکراری و غیرقابل کنترل‌اند که زندگی روزمره‌ را مختل می‌کنند.
اگر احساس می‌کنی ترس‌هایت نه فقط مقطعی، بلکه دائمی، ذهن‌گیر و خسته‌کننده شده‌اند، شاید با نوع خاصی از اختلال وسواس فکری روبه‌رو باشی: فوبیاهای وسواسی.

26 اردیبهشت 1404 - 15:43
بازدید ها: 44

بعضی آدم‌ها همیشه احساس می‌کنند چیزی را اشتباه انجام داده‌اند—حتی اگر هیچ‌کس چیزی نگفته باشد. گاهی این حس آن‌قدر قوی است که تبدیل می‌شود به یک سایه‌ی دائمی در زندگی‌شان.
اگر شما یا یکی از نزدیکانتان وسواس فکری-عملی (OCD) دارید، احتمالا با احساس گناه دائم، شدید و گاهی بی‌دلیل آشنا هستید. این مقاله، نگاهی روان‌شناسانه و پدیدارشناسانه به این نوع خاص از گناه دارد که به آن گناه اگزیستانسیال (وجودی) می‌گوییم.

25 اردیبهشت 1404 - 19:4
بازدید ها: 40

وقتی از «وسواس» حرف می‌زنیم، بیشتر افراد به افکاری تکرارشونده درباره تمیزی یا چک کردن فکر می‌کنند. اما وسواس، چهره‌های پنهان‌تری هم دارد. یکی از آن‌ها، وسواس در حفظ و انباشت منابع، خودداری از خرج کردن، و ترس از ارائه‌ی خود به جهان است.بعضی از افراد با این‌که توان مالی کافی دارند، از خرج کردن حتی برای نیازهای مهمی مثل سلامت روان خودداری می‌کنند. ممکن است ساعت‌ها در مورد یک خرید ساده دودوتا چهارتا کنند، یا با وجود رنج عمیق درونی، نتوانند خود را راضی کنند تا برای درمان روان‌شناختی هزینه کنند. این رفتارها می‌تواند نشانه‌هایی از نوع خاصی از وسواس باشد: وسواس در خرج کردن، انباشت و ناتوانی در ارائه‌ی خود.

23 اردیبهشت 1404 - 16:41
بازدید ها: 41

گاهی فکر می‌کنم ذهنم دیگر به من تعلق ندارد. افکاری سرزده، سمج و ناآشنا، بی‌اجازه به میانه‌ی آگاهی‌ام قدم می‌گذارند و خانه می‌کنند. افکاری که نه خواستمشان، نه باورشان دارم، نه حتی می‌دانم از کجا آمده‌اند. فقط می‌دانم هستند. با صدایی بلندتر از من، با نیرویی بیشتر از اراده‌ام، و حضوری که نمی‌توانم نادیده‌اش بگیرم.می‌گویند این وسواس است. ولی این واژه برایم زیادی تمیز و فنی است. آنچه من تجربه می‌کنم، بیشتر شبیه شکاف خوردن در دیواره‌ی بودنم است. انگار ذهنم از خودم جدا می‌شود و در برابر خودم می‌ایستد. فکری ظاهر می‌شود – مثلا این‌که نکند به کسی آسیب بزنم، نکند کاری نادرست کرده باشم، نکند گناهکار باشم – و من در برابر آن درمانده می‌مانم. حتی اگر بدانم که این فقط یک فکر است، باز هم از عمق وجودم می‌لرزم. گاهی این فکر مثل توده‌ای یخ، گلویم را می‌فشارد.

20 اردیبهشت 1404 - 21:46
بازدید ها: 37

وسواس در سوگ: نگاهی فلسفی و پژوهشی به آشفتگی ذهن در غیاب دیگری

مرگ، اگرچه قطعی‌ترین واقعیت زندگی است، همچنان از رازآلودترین تجربه‌های انسانی باقی مانده است. زمانی که سوگ، به‌ویژه پس از فقدانی ناگهانی یا پرتنش، روان فرد را در بر می‌گیرد، نه‌تنها اندوه، بلکه اشکال پیچیده‌تری از اختلالات روانی نیز بروز می‌یابد. یکی از این اشکال، وسواس فکری-عملی پس از سوگ است؛ پدیده‌ای که در مرز میان روان‌شناسی، فلسفه ذهن، و وجود انسان قرار می‌گیرد.

از منظر فلسفی، می‌توان گفت که وسواس در سوگ، تجلی تلاشی نافرجام برای بازسازی معناست. وقتی یک عزیز از دست می‌رود، جهان معنای پیشین خود را از دست می‌دهد. ذهن، که پیوسته در پی نظم و علت‌مندی است، نمی‌تواند با بی‌پاسخی مرگ کنار بیاید. اینجاست که وسواس، به‌مثابه تکرار خستگی‌ناپذیر افکار، صحنه‌ها و واگویه‌ها، خود را نشان می‌دهد. این تکرار، در عین حال که رنج‌افزا است، تلاشی برای بازگرداندن نوعی حس کنترل بر رویدادی است که اساسا از کنترل ما خارج بوده است.

پژوهش‌های روان‌شناختی نشان داده‌اند که سوگ پیچیده می‌تواند زمینه‌ساز اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) شود، به‌ویژه زمانی که فقدان با احساس گناه، مسئولیت‌پذیری افراطی یا روابط حل‌نشده همراه باشد. در این وضعیت، ذهن به‌طور وسواس‌گونه به بازسازی گذشته، یافتن خطاها، یا پیشگیری از تکرار «اشتباه» می‌پردازد. این تلاش وسواس‌گونه، بیش از آنکه راهی برای پذیرش واقعیت باشد، در عمل به تأخیر انداختن آن است.

مفهوم تکرار در فلسفه نیچه، و همچنین در روان‌کاوی لکانی، کلیدی است. نیچه در ایده‌ی «بازگشت ابدی» از تکراری سخن می‌گوید که انسان را به تأملی عمیق بر زندگی‌اش وا‌می‌دارد. در مورد وسواس پس از سوگ، این بازگشت ابدی به لحظه‌ی فقدان، نوعی تعلیق در زمان ایجاد می‌کند؛ فرد نمی‌تواند به آینده برود، چون ذهن او هنوز در لحظه‌ای منجمد شده است که داغ بر قلبش گذاشته است.

با این‌همه، درک وسواس پس از سوگ تنها در قالب آسیب روانی کافی نیست. این پدیده، آیینه‌ای از وضعیت اگزیستانسیال انسان نیز هست: موجودی ناآرام در برابر مرگ، در جستجوی معنا در جهانی که اغلب خاموش است. از این دیدگاه، درمان وسواس پس از سوگ، تنها مهار نشانه‌ها نیست، بلکه گفت‌وگویی است نافرجام میان رنج و معنا، میان از‌دست‌دادن و ساختن دوباره  است اگر پس از سوگ چنین حالاتی از وسواس را تجربه می کنید من محمد جعفر ترکان همراه شما می شوم تا بتوانید حال خود را بهبود و تسلی بخشید.

15 فروردین 1404 - 22:10
بازدید ها: 43

زندگی در برابر سایه‌های تاریک: سه داستان از امید و معنویت

گاهی زندگی مرا به میان خطوط نوشته‌های دیگران می‌کشاند. تجربیات، چالش‌ها، و کشمکش‌های سه گروه از انسان‌ها در مواجهه با درد و اندوه، هم‌زمان داستان‌های آنها را به آینه‌ای برای تأمل درباره معنای زندگی و مفهوم امید بدل کرده است.  سه مقاله – درباره افسردگی در بهبودیافتگان سرطان، خدا و معنای زندگی در کودکان مبتلا به سرطان، و تأثیر فرهنگ بر تجربه زنان مبتلا به سرطان پستان – مرا به لایه‌هایی عمیق‌تر از روان و احساس بشر بردند.

1 دی 1403 - 13:56
بازدید ها: 60