سوگ پیش از آن‌که در کلمات بنشیند، در بدن فرود می‌آید. خبر فقدان غالباً هنوز در ذهن «فهم» نشده، اما بدن پیشاپیش واکنش نشان داده است: زانوها سست می‌شود، گلویی می‌سوزد، نفس کوتاه می‌گردد. از منظر پدیدارشناسی، این‌ها فقط «علائم» نیستند؛ شیوه‌های تازهٔ بودن‌در-جهان‌اند، جایی که ریتم عادی زندگی گسسته و معناها جابجا شده‌ان

26 مرداد 1404 - 9:50
بازدید ها: 8

ماندن در سوگ؛ روایت من و دیگران

مرگ عزیز، چیزی نیست که آدم به سادگی کنار بگذارد. وقتی می‌گویند «زمان همه چیز را حل می‌کند» گاهی در دل می‌گویم: اما برای من که نکرد... شش ماه، یک سال، دو سال گذشت، اما غم هنوز همان‌جا بود؛ انگار خانه‌ای که سقفش فرو ریخته باشد و هیچ‌کس سراغ بازسازی‌اش نیاید.

در روزهای اول، فکر می‌کردم این غم طبیعی است، باید صبور باشم و خودش می‌گذرد. اما بعد فهمیدم «ماندن در سوگ» فقط یک عبارت نیست، تجربه‌ای است که می‌تواند آدم را از درون تهی کند. با آدم‌هایی مثل خودم حرف زدم؛ هرکدام داستانی داشتند اما یک نخ نامرئی همه را به هم وصل می‌کرد: سوگ نابهنجار، سوگی که نمی‌رود.

23 مرداد 1404 - 20:18
بازدید ها: 6

سوگواری برای من همیشه تصویری از اشک‌ها، ناله‌ها، و مراسم خاکسپاری بود؛ تصاویری که بارها در زندگی خود یا اطرافیانم دیده‌ام. اما با تجربه‌ی شخصی، فهمیدم که سوگ تنها در مرگ عزیزان خلاصه نمی‌شود. گاهی فقدان سلامتی، پایان یک رابطه، از دست دادن فرصت شغلی، یا حتی گم کردن یک یادگار کوچک هم می‌تواند همان آتشفشان عاطفی را درون ما شعله‌ور کند.
این جستار روایتی است از سفر شخصی من با سوگ، در کنار نگاهی تحلیلی به تجلی‌ها، پیچیدگی‌ها و درمان‌های آن؛ مسیری که شاید برای شما هم آشنا باشد.

 

21 مرداد 1404 - 23:11
بازدید ها: 8

 

سوگ پیچیده، سفری است که برخلاف سوگ طبیعی، راهی پر از موانع و بن‌بست‌ها دارد. وقتی فقدان آن‌چنان عمیق و ناگهانی باشد که ذهن و روح نتوانند آن را پردازش کنند، غم به حالتی پایدار و ناتمام تبدیل می‌شود. این نوع سوگ، به‌جای یک فرایند تطبیقی، می‌تواند فرد را در چرخه‌ای از اندوه مداوم، احساس گناه و ناتوانی گرفتار کند.

در سوگ پیچیده، افسردگی به شکلی شدیدتر و طولانی‌تر بروز می‌کند. فرد ممکن است برای ماه‌ها یا حتی سال‌ها در مرحله‌ای از سوگواری باقی بماند، بدون آنکه بتواند پذیرش و بازگشت به زندگی را تجربه کند. خاطرات فرد ازدست‌رفته نه‌تنها تسلی‌بخش نیستند، بلکه مانند زخم‌هایی باز، هر روز تازه می‌شوند. احساس گناه، افکاری مانند «اگر می‌توانستم کاری بکنم»، «اگر بیشتر مراقبش بودم»، یا «اگر آخرین حرفم متفاوت بود»، را به شکل وسواس‌گونه در ذهن تکرار می‌کند و فرد را درگیر پشیمانی‌هایی می‌کند که تغییری در گذشته ایجاد نمی‌کنند، اما حال او را از بین می‌برند.

 

12 اسفند 1403 - 10:27
بازدید ها: 34

سوگواری می تواند بصورت به هنجار وغیر بیمارگون برای افراد رخ دهد یا اینکه بصورت ناهنجار و  ماتمی پیچیده در افراد رخ دهد که سال ها طول بکشد در این مطلب توضیح سوگواری غیر بیمار گون و طبیعی میپردازیم در صورتی که مدتی کمتر از دو سال است که عزیزی را از دست داده اید و دارای فرایندهایی که در ادامه مینویسم هستید جای نگرانی نیست شما در حال گذراندن یک دوره سوگواری غیر بیمارگون و هنجار هستید در ادامه بخوانید

 

29 تیر 1403 - 15:23
بازدید ها: 75