زندگی انسانها با مسائل وجودی یا همان اگزیستانسیال گره خورده است. این مسائل شامل پرسشهایی درباره معنای زندگی، هویت فردی، مرگ، آزادی، تنهایی و انتخابهای اخلاقی است که هر فرد در طول زندگی با آنها مواجه میشود. در فلسفه اگزیستانسیالیسم، این باور وجود دارد که انسانها باید با این مسائل به شکلی اصیل روبرو شوند و خودشان معنای زندگیشان را تعیین کنند.
در این میان، روابط زناشویی یکی از اصلیترین حوزههایی است که این پرسشهای وجودی در آن به شدت خود را نشان میدهند. انتخاب شریک زندگی، وفاداری به او، و مواجهه با مشکلات و چالشهای زندگی مشترک، همگی از جنبههای مهم زندگی اگزیستانسیال انسان هستند. خیانت زناشویی بهعنوان نقض یکی از مهمترین پیمانهای انسانی، اغلب ناشی از بحرانهای وجودی و احساسات پیچیدهای است که فرد در مواجهه با آنها قرار میگیرد.
مقالهای که در دست داریم، به بررسی پدیدارشناسی خیانت زناشویی میپردازد و با رویکردی علمی و تفسیری، به تحلیل تجربیات، دلایل و پیامدهای این پدیده از دیدگاه اگزیستانسیال میپردازد. این پژوهش بر این نکته تأکید دارد که خیانت زناشویی نه فقط یک اقدام عملی، بلکه بهعنوان یک تجربه عمیقاً وجودی قابل بررسی است. در ادامه، به تحلیل این موضوع خواهیم پرداخت و خواهیم دید که چگونه مسائل وجودی میتوانند زمینهساز خیانت زناشویی شوند
سوگ پیچیده به داغدیدگی همراه با علائم جدایی ، احساس ناراحتی ، حالت بحران و درماندگی در ماتم مربوط می شود ، ماتم ناهنجار به چندین شکل بروز می کند و عناوین متفاوتی به آن داده شده است، گاه ماتم بیمارگونه ، ماتم فیصله نیافته ، ماتم پیچیده ، ماتم مزمن ، ماتم تاخیریافته یا ماتم افراط آمیز خوانده می شود. اما هر نامی بگذاریم خواه سوگ پیچیده یا ماتم بیمارگونه شرح آن چنین است: شدت گرفتن ماتم تا حدی که شخص مقلوب شود، به رفتارهای ناسازگارانه توسل جوید ، یا بی انتها در حالت ماتم بماند بی آنکه روند سوگواریش رو به پایان داشته باشد... اینگونه ماتم در برگیرنده روندهایی است که پیوسته به سوی همگون شدن یا انطباق حرکت نمی کند اما در عوض به تکرارهای قالبی یا گسستگی های ممتد در التیام می انجامد فرد سوگوار بر این عقیده باقی می ماند که متوفی،زنده است.فروید در "سوگواری و مالیخولیا "(1915)در این مورد اظهار نظر می کند و می گوید که نیرو گزاری زیاد خاطرات وجود دارد.در حالت هنجار ،نهاد برای کنار گذاشتن شئ از دست رفته از طریق فرایند نیرو گذاری روانی مرحله به مرحله از فرایندهای درون فکنی و همذات پنداری استفاده می کند .اما در طولانی شدن سوگواری،فرایند سوگواری مختل است ،درونی سازی شئ از دست رفته وجود دارد ،نهاد شئ را نگه می دارد ،و فقدان آن را انکار می کند ،و از رویا رویی با واقعیت خودداری می کند.
تاخیر و نپذیرفتن سوگ،گاه ممکن است سالهای زیادی طول بکشد . بعضی بیماران در داغدیدگی حاد به دنبال مرگ تازه ،ممکن است درگیر سوگ فردی که سالها قبل مرده است باشند . احساس گناه همراه با نیاز واضح برای تنبیه شدن،نشانه های جسمی معمولا متعلق به ناخوشی آخر متوفی،بی خوابی،انکار احساسات و پیدایش خشکی و بی روحی ،تغییر روابط با دوستان و افزایش خوشرویی و تحریک پذیری از علائم سوگ پیچیده است برای :تشخیص سوگ پیچیده کلا دو راه وجود دارد
هر مرگی برای هر بازمانده ای درد خاص و منحصر به فردی ایجاد می کند. با این حال، مرگی که بدون هشدار -آمادگی- اتفاق می افتد،می تواند غم و اندوه و سوگ بسیار وحشتناکی درمیان بازماندگان برجای بگذارد.
چنین از دست دادن ناگهانی و آنی یک عزیز تأثیر ویرانگری دارد. در ابتدا فقط شوک و بی حسی را احساس می کنید. این نمی تواند درست باشد!
تصور می کنید که از این کابوس بیدار می شوید و میبینی که هنوز دنیا پر از همه افرادی است که دوستشان داری؛ این احساس غیرواقعی می تواند حتی پس از مراسمات مربوط به مرگ نیز .ادامه یابد
به خصوص اگر عزیز شما با مرگ سختی مواجه شود، غم و خشم خود را از این بی عدالتی بی معنی آنقدر بزرگ می بینید که روانتان نمیتواند آن را پذیرش کند - برایتان باورپذیر نیست -. شما به شدت احساس گناه می کنید که نتوانسته اید از محبوب خود محافظت کنید، هر چند چنین افکاری غیرواقعی باشند. شما به شدت احساس آسیب پذیری وناتوانی می کنید. عمق و آشفتگی احساسات شما، حتی ممکن است شما را متقاعد کند که "دیوانه می شوید"
تجربه غم و اندوه پس از یک مرگ غیرمنتظره می تواند آنقدر دردناک باشد که در توقف کردن جریان آن احساس ناتوانی کنید. با این حال،اگرچه ممکن است در حال حاضر امکان پذیر به نظر نرسد، اما شما می توانید از غم و اندوه خود باوجود آسیب از دست دادن عزیز خود عبور کنید و .در عین حال پیوند بین خودتان را حفظ کنید