به نظرتان سطح تحصیلات همسر آینده تان باید مثل خودتان باشد؟

 از شما پایین تر باشد یا بالاتر که احساس خوشبختی کنید؟! اگر همسرتان بعد از ازدواج بخواهد ادامه تحصیل بدهد، با او موافقت می کنید یا برایش مانع می تراشید؟ اصلا سطح سواد در ذهن شما به چه معنی است و چه نقشی در انتخاب همسر آینده تان دارد؟

هر کس دیدگاه خودش را دارد
حقیقت این است که تفاوت سطح تحصیلات به نگرش هر دو طرف بستگی دارد؛ یعنی نمی توانیم بگوییم اختلاف در سطح تحصیلات به صورت بالقوه می تواند باعث ایجاد اختلاف در روابط شود. ممکن است فرد در خانواده ای بزرگ شده باشد که اهمیت ویژه ای برای تحصیلات قائل باشند؛ بنابراین وقتی چنین فردی، همسری با سطح تحصیلات پایین انتخاب کند، مثل هر معیار دیگری که برای خانواده ها مهم است، مسلما عواقبی را در پی خواهد داشت اما ممکن است سطح تحصیلات مثل سایر موضوع ها و معیارها برای خود شخص مهم نباشد و مشکلی را هم برای او ایجاد نکند.

یعنی قضیه تفاوت سطح تحصیلات مثل سایر موارد نسبی است و بهتر است در مواردی که تفاوت سطح تحصیلات بسیار فاحش (مثلا یک فردی که سیکل یا دیپلم دارد با فردی که فوق لیسانس دارد) است، علت ادامه ندادن تحصیل فرد بررسی شود.

یعنی اگر حتی قرار باشد فرد را بر اساس مدرک تحصیلی اش قضاوت کنیم، بهتر است دلیل ترک تحصیلش را بشنویم و بعد ببینیم باز هم دوست داریم آن فرد را به عنوان همسر آینده مان انتخاب کنیم یا نه.

اینکه فرد برای ازدواج کردن فقط یک معیار (مثلا سطح تحصیلات) داشته باشد، بسیار نادرست است چرا که افراد یک بعدی نیستند و باید به همه ابعاد آنها توجه شود.

نکند دیدش بسته باشد!
دانشگاه رفتن غیر از اینکه فرصت تحصیل و سوادآموزی را در اختیار افراد قرار می دهد، فرصت تجربه فضایی متفاوت از فضای مدرسه را هم در اختیارشان می گذارد که می توانند در برخورد با جنس مخالف رفتاری پخته و مناسب از خود نشان دهند. به همین دلیل شاید یک دختر خانم یا آقا پسر دانشگاه رفته تصور کند همسر آینده اش هم حتما باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشد تا در روابط اجتماعی اش با جنس مخالف، دچار مشکل و سوءبرداشت نشود اما باید گفت ضعف های رفتاری در افراد دانشگاه رفته کم نیست و بعضی ها با وجود تجربه فضای دانشگاه، باز هم هنگام قرار گرفتن در محیط های مختلط، دچار مشکل می شوند؛ ضمن اینکه ممکن است فردی دانشگاه نرفته باشد اما به واسطه وارد شدنش به بازار کار با تجربه فضاهای مشابه دانشگاه مثلا شرکت در کلاس های مختلف و ... مهارت تعامل اجتماعی با دیگران را به خوبی یاد گرفته باشد.

بنابراین صرف دانشگاه رفتن یا نرفتن نمی تواند تعیین کننده خصوصیات مشخص و معین در همه افراد باشد. بهتر است افراد پیش از ازدواج تمام مسائلی که برایشان مهم است، بررسی و در موردش با فرد مورد نظرشان برای ازدواج صحبت کنند.

تحصیلات بالاتر = درک بالاتر؟!
سطح تحصیلات به هیچ وجه نمی تواند بیانگر درک و شعور بالاتر باشد. اساسا برای هیچ کدام از روابط انسانی نمی توان مثل رابطه ریاضی یک تعریف خطی بیان کرد که مثلا اگر سطح تحصیلات بالا باشد، درک و شعور هم بالاست، پس اگر تحصیلات پایین باشد، درک و شعور پایین است!

مسلما اینطور نیست و حتی با نگاهی به تاریخ فرهنگی مان متوجه می شویم که چند نسل پیش از ما تحصیلات مختص طبقه ثروتمند جامعه بود و هر فردی اجازه تحصیل نداشته اما در جامعه امروز که امکان تحصیل برای همه افراد زیاد است، فرصت های شغلی و درآمدزایی برای همه وجود ندارد. تا حدودی طبیعی است که بعضی افراد به خصوص پسرها، ترجیح دهند به جای اختصاص دادن وقت شان به درس خواندن، کار یاد بگیرند.

امروزه عصر مهارت است و مدرک تحصیلی چندان مهم نیست. در عین حال برخی دختران و پسران، شأن و شخصیت افراد را با میزان تحصیلات و موقعیت اجتماعی شان می سنجند؛ بنابراین باید ببینیم جایگاه «سطح تحصیلات» در روان هر فرد، کجاست و خوب است هر کس قبل از انتخاب همسر آینده اش، از خودش این سوالات را بپرسد: «چرا تحصیلات برای من مهم است؟ چون جایگاه اجتماعی خاصی را همراه می آورد یا به این دلیل که می توانم به دیگران بگویم همسرم دکتر یا مهندس است؟ شاید هم به این ترتیب قدرت بیشتری به دست می آورم! شاید هم به این علت که همه افراد فامیل من حداقل فوق لیسانس دارند، پس همسرم باید مدرکی مشابه یا بالاتر داشته باشد!»

سطح تحصیلات برای هر فردی معنی و مفهوم خاصی دارد و هنگام انتخاب همسر، فرد باید به این نکته توجه کند که «آیا این معنی و مفهومی که از تحصیلات در ذهن من است، تضمین کننده خوشبختی ام خواهد بود یا نه؟ این مدرک تحصیلی چقدر می تواند در خوشبختی من موثر باشد؟»

پس وقتی بتوانیم جایگاه و مفهوم سطح تحصیلات را در ذهن مان مشخص کنیم، آن وقت می توانیم تصمیم درستی در مورد معیار «سطح تح

مرکز رواندرمانی خانواده ایرانی, [۰۷.۰۱.۱۸ ۱۳:۲۶]
صیلات» در انتخاب همسر داشته باشیم. در واقع فرد باید سعی کند از تفکر غالب جامعه در مورد سطح تحصیلات خارج شود و با تفکر در این مورد به دیدگاه درستی دست پیدا کند.

تفاوت سطح تحصیلات در انتخاب همسر آینده،به نگرش هر دو طرف بستگی دارد

 

مرد باید باسوادتر باشد؟!
در گذشته عامه جامعه بر این باور بودند که پول و تحصیلات عالی نماد قدرت است و این نگاه هر چند کمرنگ، هنوز وجود دارد و از آنجا که باز این تصویر جا افتاده تر است که قدرت باید در دستان مرد باشد، اگر برای آقایی تحصیلات، موقعیت اجتماعی، ثروت و ... نشان دهنده قدرت باشد و عقیده داشته باشد که قدرت باید در دستان مرد باشد، قطعا ازدواج او با خانمی که تحصیلات بالاتری دارد، عواقب بدی خواهد داشت و ازدواج شان با مشکل روبرو خواهد شد اما از آنجا که روحیه افراد با هم متفاوت است، هیچ قانون کلی برای این موضوع وجود ندارد؛ همانطور که در اطراف مان آقایانی را سراغ داریم که مثلا خودشان لیسانس دارند و همسرشان را به ادامه تحصیل تا مقاطع بالاتر از خودشان تشویق می کنند و خیلی هم از بابت پیشرفت همسرشان خوشحالند.

شاید بعضی ها فکر کنند اگر به همسرشان اجازه دهند تا مقاطع عالی ادامه تحصیل بدهند، فاصله بین شان زیاد می شود یا فردی بعد از ادامه تحصیل تا مدارج عالی، احساس کند همسرش دیگر چندان در شأن او نیست (!) اما حقیقت این است که این تفاوت دیدگاه ها هیچ وقت با گرفتن یا نگرفتن مدرک دانشگاهی و به صورت ناگهانی به وجود نمی آیند و افرادی که در این زمینه دچار مشکل می شوند، عموما افرادی هستند که در زمینه های دیگر هم با همسرشان اختلاف نظر دارند و تفاوت ها از قبل وجود داشته و شاید مدرک تحصیلی بهانه ای برای بروز و نمایان شدن این اختلاف ها شود.

پس اگر با همسرتان تفاهم دارید و دیدگاه هایتان در موارد مختلف به هم نزدیک است، نباید نگران باشید که با ادامه تحصیل همسرتان تا مقاطع بالاتر از شما، او دیگر شما را در شأن خودش نخواهد دانست!

همچنین اگر قرار است فردی با ادامه تحصیل همسرش را تحقیر کند که «تو در سطح من نیستی و ...» مسلما رابطه شان دچار مشکل می شود و این کار را نه فقط با مدرک تحصیلی، که با پول، قیافه و تمام ویژگی ها هم می توان انجام داد.

هر دو باید راضی باشند
اصولا خیلی مهم است که در هر نوع تغییری که بعد از آغاز زندگی مشترک ایجاد می شود، هر دو طرف بتوانند خود را با آن تطبیق دهند. مثلا اگر فردی بعد از ازدواج تصمیم به ادامه تحصیل می گیرد، حتما طرف مقابلش هم باید نسبت به این کار حس خوب و مثبتی داشته باشد و هر دوی شان باید بر سر همه چیز به توافق برسند.

حتی خوب است وقتی یکی از دو نفر مخالف ادامه تحصیل (یا هر نوع پیشرفت دیگر) همسرش است، علیت مخالفتش بررسی شود چون در ظاهر ممکن است یک مخالفت سطحی و بی دلیل به نظر بیاید اما فرد در روان خودش درگیری های ذهنی زیادی با موضوع دارد که حس های بدی را در او ایجاد کند. پس خوب است با همسرتان روراست باشید و حتی علت مخالفت تان را بیان کنید و از نگرانی های تان بگویید. به این ترتیب می توانید با همفکری راه حلی برای موضوع پیدا و سوءتفاهم ها را رفع کنید.

 

مرکز روان شناسی خانواده ایرانی

 

روان شناس زهره واثقی

 

دکترزهره واثقی

متخصص روانشناسی خانواده و کودک

عضو انجمن روان شناسی سلامت ایران

عضو انجمن مطالعات سالمندی

مشاوره اورژانسی 09125005342

مطب تهرانپارس 77760350

مطب پاسداران 22775567

https://doctor-yab.ir/search/13311

www.aparat.com/alijokar1

22 دی 1396
بازدید ها: 683
1 - روانشناسان عصبانی نمی‌شوند! در باور فوق، ما به کلمه هیچ وقت برمی‌خوریم که یک کلمه مطلق است و این خود اولین نکته منفی درباره این باور است. چون درباره خصایص روانی و هیجانی انسان‌ها هیچ کلمه مطلقی نمی‌‌توانیم استفاده کنیم، چون انسان موجودی بسیار پیچیده، متفکر و انتخاب‌گراست. ضمن این که عصبانیت جزو مکانیزم‌های متعادل‌ساز روان‌آدمی است که توسط خداوند در ذهن انسان‌ها به ودیعه نهاده شده است ،چرا که اگر همین عصبانیت وجود نداشت انسان به مثابه دیگ بخاری بودکه سوپاپ اطمینان نداشت و بنابراین پس از گذشت چندین ساعت از کار این دیگ بخار ،ما شاهد انفجار این دیگ می‌بودیم.
و مهم‌تر از همه این که اگر خشم و عصبانیت به هر دلیلی ابراز نشوند خود می‌تواند زمینه‌ساز کینه، نفرت، دشمنی و انواع و اقسام بیماری‌های روانی و جسمانی در آینده شود که به مراتب بدتر از ابراز خشم به‌وجود آمده در آن موقعیت مشخص است. بنابراین چگونه می‌توان انتظار داشت که یک روانشناس که خود به خوبی از عملکرد این فعالیت در ذهن و بدن خویش آگاه است خشم خود را فروخورد تا به او مهر تأیید روانشناس زبده را بزنند. در حالی که او قادر است با مکانیزم‌های دفاعی پخته و پیشرفته همچون شوخ‌طبعی باور فوق را به این شکل اصلاح کند.
روانشناسان هم همچون دیگر مردم عصبانی می‌شوند، اما از شیوه‌های سالم برای ابراز آن بهره می‌گیرند.
2 - خودشان دیوانه‌اند!این هم یک باور غلط شایع در میان مردم است که به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا که اگر ما بخواهیم یک حکم کلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم که تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روش‌های آماری ادعای فوق را اثبات کنیم.
همانطور که یک مکانیک اتومبیل هنگامی که خودرواش در معرض نقص فنی احتمالی قرار دارد زودتر از دیگر افراد مطلع می‌شود این قاعده در ارتباط با روانشناسان نیز صادق است، چرا که آنان به دلیل آگاهی از بیماری‌های روانی بسیار زودتر مطلع شده و به دلیل اطلاع از مشکلات پیش آمده احتمالی بر اثر بیماری‌های روانی خیلی زودتر به سمت و سوی درمان و حل مشکل خویش روان می‌شوند.
ما نمی‌توانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز قطعاً‌ از این بیماری‌ها بی‌بهره نخواهند ماند، به همان دلیل که اشخاصی که در بیمارستان‌ها در بخش مراقبت از بیماران عفونی کار می‌کنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً‌ به این بیماری‌ها مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح می‌کنیم.
روانشناسان هم همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماری‌های روانی قرار دارند.
3 - ما خودمان روانشناسیم بله این جمله‌ای است که کارل راجرز، یکی از روانشناسان بزرگ و پایه‌گذار روانشناسی انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت که هر کس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سئوالی که پیش می‌آید این است، پس چرا همه روزه تعداد کثیری از مردم به کمک و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل که همه ما بالقوه می‌توانیم به قله دماوند صعود کنیم اما به شرطی که شخصی نتواند راهنمایی ما را به عهده بگیرد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی کند.
برای حل مشکلات شخصی هم ما نیاز به کمک یک روانشناس زبده داریم که نه برای ما بلکه با ما حرکت کند تا به حل مشکلاتمان نائل شویم و از همه مهم‌تر این که ذهن انسان از3 بخش عمده هشیار، نیمه‌هشیار و ناهشیار تشکیل یافته است که اگر ما خیلی توانا باشیم حداکثر به نیمه هشیار ذهنمان دسترسی پیدا می‌‌کنیم که البته برای حل مشکلات کافی نیست.
بنابر این نیازمند کمک کسی هستیم که بتواند به ناهشیار ذهن ما وارد شده و از این انبار متروکه پرونده‌های دردناک بایگانی شده گذشته را بیرون آورده و از نو رسیدگی کند.بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح می‌کنیم.
هیچ کس بیشتر از خود انسان به احوالات خودش آگاه نیست اما بدون کمک یک روانشناس هرگز بدان احوالات دسترسی نخواهد داشت. روانشناسان با یک نگاه می‌توانند همه چیز را درباره ما بدانند.
4 - روانشناسان حلال مشکلاتنداین باور، روانشناسان را به جادوگرانی مبدل می‌سازد که قادرند فکر ما را بخوانند شود، که این موضوع به هیچ عنوان صحت ندارد، چرا که برای شناختن افراد در روانشناسی روش‌های گوناگونی همچون مشاهده تجربی یعنی در نظر داشتن رفتار افراد بدون آنکه خودشان متوجه باشند، مصاحبه با نزدیکان و خویشاوندان ،اجرای آزمون‌های روانی همچون پرسشنامه، تست و آزمون‌های فرافکنی و در نهایت مصاحبه با خود شخص که از انواع مختلفی برخوردار است در نظر گرفته می شود.
در نهایت می‌توان گفت پس از انجام این آزمایش‌ها و آزمون‌ها شاید با احتیاط بتوان گفت از شخص مورد نظر نیمرخ روانی به‌دست آورده‌ایم. که باز هم در پاره‌ای از موارد بی نقص نخواهد بود. بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح می‌کنیم.
روانشناسان هرگز با یک نگاه نمی‌توانند همه‌چیز را درباره ما بدانند.
5 - نیاز به مشورت ندارنداین هم یک باور غلط دیگر است، چرا که روانشناسان هم همچون آرایشگران قادر به اصلاح سر خویش نیستند، هرچند که آرایشگر قابلی باشند. به این دلیل که مشکلات روانی همیشه صرف نظر از داشتن لایه‌های منطقی از لایه‌ای هیجانی نیز برخوردارند، بنابراین با توجه به اصل نیروگذاری روانی (یعنی مقدار مشخصی انرژی روانی می‌توان در ذهن به فعالیتی خاص صرف شود) وقتی بخشی از نیروهای ذهنی ما در هیجانات ما صرف شده است نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که با آگاهی و اشراف کامل دست به حل مسئله بزنیم، بنابراین، نیاز داریم از شخص دیگری که البته رابطه خویشی و دوستی با ما ندارد کمک بگیریم تا او با صددرصد توان به کمک ما برای حل مسائل بیاید. البته این قاعده شامل حال تمام افراد می‌شود؛ چه مشاوران و چه روانشناسان. پس باور فوق را به شکل زیر اصلاح می‌کنیم. روانشناسان هم نیاز به مشورت دارند.
6 - روانشناسان دانای کل هستنداین باور غلط و غیرمنطقی در بین مردم شایع است. البته متأسفانه این به دلیل ضعف حرفه روانشناسی در ایران است که اگر شما به اکثر روانشناسان شاغل در ایران مراجعه کنید قادرند از مشکل شب ادراری کودکتان تا لکنت زبان همسرتان، دعاوی خانوادگی، ترس و اضطراب و وسواس و... همگی آنها را درمان کنند.
در صورتی که در کشورهای پیشرفته شاید هر روانشناس حداکثر در 2-3 موضوع مرتبط تخصص دارد و داوطلبانه اعلام می‌کند که فقط قادر به حل مشکل ترس و اضطراب شماست، نه به عنوان مثال مشاوره شغلی و تحصیلی هم انجام دهد. ضمن اینکه در باور فوق زندگی کردن واژه‌ای کلی و مصادیق آن وسیع است، بنابراین باور فوق به شکل زیر اصلاح می‌شود.
هر روانشناسی قادر به حل بعضی از مشکلات خاص و مشخص مراجعانش می‌باشد.
7 - سرنوشت را تغییر می دهنداین هم یک باور عجیب دیگر که اصلاً نمی‌تواند درست باشد. بزرگی می‌گفت: مراقب افکارت باش چون به حرفهایت بدل می‌‌شود. مراقب حرفهایت باش چون به اعمالت تبدیل می‌‌شود. مراقب اعمالت باش چون به عادت‌هایت مبدل می‌شود. مراقب عادت‌هایت باش چون به شخصیت تو تبدیل می‌شود. مراقب شخصیت خود باش چون به سرشت تو تبدیل می‌‌شود و مراقب سرشت خویش باش چون به سرنوشت تو تبدیل می‌‌شود.
فکر می‌کنم این بزرگ به‌خوبی حق مطلب را ادا کرده، چرا که تا انسان‌ها خود نخواهند، به هیچ تغییر پایداری در زندگی‌شان نخواهند رسید. مگر آنکه دست خویش را در دست راهنمایی دلسوز چون یک روانشناس زبده دهند تا او را از کوره راه‌های زندگی به سرمنزل خوشبختی و سعادت رهنمون کند. روانشناسان قادر به پیشگویی و تغییر سرنوشت افراد نیستند مگر با همکاری و مساعدت خود آنها.
 

 

..................................................................................................

روانشناس خیابان انقلاب

دکترزهره واثقی

دکتری تخصصی روانشناسی

مولف کتاب ارتباط موثر با کودکان

مولف کتاب چطوز زنها را بشناسیم
مولف کتاب چطور مردها را بشناسیم
مولف کتاب کنترل خشم

عضو انجمن مطالعات سالمندی

عضو انجمن روانشناسی سلامت ایران

مشاور و روانشناس خانواده و کودک

پیش از ازدواج،اختلافات زناشوئی،اضطراب و افسردگی،اختلالات یادگیری کودک

برگزار کننده کارگاههای ارتباط موثر با کودک و حل مسئله در تعارضات زناشویی

 

آدرس شعبه فردوسی  : تهران خ انقلاب اسلامی بین خ لاله زار و مترو دروازه دولت ساختمان 609 پ 590
 
تلفن : 66702194/66703576/09125005342

.............................................................

www.aparat.com/zohrevaseghi

www.aparat.com/alijokar1

www.zohrevaseghi.blogfa.com

www.khanevadeirani.blogfa.com

www.payeshekoodak.blogfa.com

 
http://s9.picofile.com/file/8316540518/animation.gif
24 مهر 1396 - 10:1
بازدید ها: 4794
🔸 تعلل در تصمیم‌گیری می‌تواند نشانه حالت‌های اضطراب و حتی مشکلاتی مانند وسواس‌های فکری باشد. 
🔸افرادی که تردیدهای خیلی زیادی دارند و به‌موقع تصمیم مناسب نمی‌گیرند، در رسیدن به هدف‌هایشان به شدت دچار مشکل می‌شوند. 
🔸حتما قصه خرگوشی که وسط جاده‌ای ایستاده بود و کامیونی به او نزدیک می‌شد را شنیده‌اید. 
🔸خرگوش با خودش فکر کرد که بهتر است به سمت چپ جاده بروم. بعد پیشیمان شد زیرا دید سمت چپ جاده دورتر از سمت راست است. پس تصمیم گرفت به سمت راست جاده برود اما متوجه شد سمت راست هم دره‌ای وجود دارد که ممکن است پایین بیفتد. 
🔸دوباره تصمیم گرفت به سمت چپ برود و آنقدر چپ و راست کرد که در نهایت زیر چرخ‌های کامیون کشته شد. 
🔸گاهی لازم است ما خیلی سریع و در عین حال درست تصمیم بگیریم. 
🔸در واقع، سرعت و صحت 2 گزینه مهم در انتخاب و تصمیم‌گیری‌ها به‌خصوص در شرایط حاد است. 
🔸اگر کسی اضطراب یا وسواس‌فکری داشته باشد، نمی‌تواند این کار را انجام بدهد زیرا تزلزل روانی اجازه تصمیم‌گیری درست را از او می‌گیرد. 
🔸 برای برطرف کردن ریشه اضطراب‌ حتما با مشاور روان‌شناس صحبت کنید.
 
تصمیم گیری درست و صحیح در زندگی
 
نجمیه رستمی
کارشناس ارشد روانشناسی
دارای مقالات داخلی و خارجی
 تالیف کتاب محبت درمانی
عضو انجمن روانشناسی ایران
عضو انجمن روانشناسی سلامت
عضو انجمن سالمندی
ارائه مشاوره در منزل، مدرسه و محل کار
فعالیت در حیطه کودک و خانواده
اجراء کارگاه کودک و والد
اجراء کارگاه خانواده اجراء کارگاه غربالگری و سنجش هوشی کودک و.....
09124445438 77245176 77760350
مطب پاسداران 22775567
22 مهر 1396 - 11:28
بازدید ها: 893