تحریک الکتریکی مغز یا tdcs یکی از روش های غیرتهاجمی (یعنی چیزی وارد بدن نمی شود) تحریک مغز است که با استفاده از جریان الکتریکی ضعیف و پیوسته اثر خود را به جا می گذارد. این جریان الکتریکی پیوسته تحریک پذیری نرونی را در نواحی خاص مغز افزایش یا کاهش می¬دهد. این تغییر در تحریک¬پذیری نرونی به تغییر در عملکرد مغز منجر می شود و امروزه کاربرد گسترده¬ای در اختلالات نورولوژیکی و روانپزشکی پیدا کرده است. سابقه کاربرد این روش درمانی حدوداً به 100 سال قبل باز می¬گردد. در این روش درمانی دو الکترود با توجه به اختلال مورد نظر روی قسمتی از سر قرار می¬گیرند. یکی از الکترودها دارای بار مثبت و دیگری دارای بار منفی است. جریانی که شدت آن بین 2- 1 میلی آمپر متغیر است بین الکترودها برقرار شده و بخشی از آن از طریق جمجمه وارد مغز می¬شود. جریان الکتریکی وارد شده به مغز قادر است فعالیت سلولهای مغزی را تحت تاثیر قرار داده و از این طریق اثرات درمانی به جا بگذارد. تحریک پذیری ایجاد شده در مغز وابسته به شدت جریان، طول مدت تحریک و جهت جریان الکتریکی متغیر است.
برای اهداف بالینی که نیازمند اثرات طولانی¬مدت است افزایش طول مدت تحریک یا افزایش قدرت تحریک حائز اهمیت است. از سوی دیگر، تکرار جلسات و افزایش تعداد جلسات تحریک الکتریکی مغز یا تحریک الکتریکی مغز یا tdcs باعث انباشتگی اثرات درمانی آن می¬شود.
کاربردهای تحریک الکتریکی مغز یا tdcs به عنوان یک ابزار غیرتهاجمی و ابزاری برای تحریک انعطاف¬پذیری نورونی مغز، در اختلالهای روانپزشکی و نورولوژیکی که ناشی از نقص در تحریک پذیری قشری است مثل صرع، میگرن، سکته مغزی، افسردگی و غیره کاربرد دارد. تحریک الکتریکی مغز یا tdcs همچنین نتایج درمانی در اختلالاتی مثل اسکیزوفرنی، بی¬اشتهایی و پرخوری، وزوز گوش، اختلال درد و … داشته است.
در واقع، تحریک الکتریکی مغز یا tdcs بر انواعی از حوزه های حسی، حرکتی، شناختی و هیجانی اثر دارد. تحریک الکتریکی مغز یا tdcs در بهبود سرعت پردازش مغزی، ظرفیت حافظه، توجه و کلیه عملکردهای شناختی موثر است.
این روش علاوه بر استفاده در جمعیت بالینی قابلیت استفاده در افراد سالم را نیز دارد.
بررسی روی افراد سالم نشان داده که تحریک الکتریکی مغز یا tdcs در بهبود عملکرد شناختی افراد در برخی از تکالیف همچون زبان، ریاضی، فراخنای توجه، حل¬مساله، حافظه و هماهنگی موثر بوده است. به دلیل استفاده از جریان الکتریکی ضعیف، تحریک الکتریکی مغز یا tdcs قابلیت استفاده در کودکان را نیز دارد. طی سالهای اخیر، استفاده از تحریک الکتریکی مغز یا tdcs در اختلالات دوران کودکی همچون بیش فعالی/عدم تمرکز (adhd)، اختلالات یادگیری (ld)، اختلال درخودماندگی (autism)، تاخیر تکلم و عقب ماندگی ذهنی (mental retarded) روند گسترده¬ای داشته و امید تازه¬ای برای درمان این اختلالات به وجود آورده است. جذابیت، کاربرد آسان و کم خطر بودن tdcs در مقایسه با سایر روش¬های تحریک مغزی همچون tms و در عین حال ایجاد اثرات درمانی مشابه با tms، آن را به ابزاری توانمند در عرصه پژوهش و درمان تبدیل کرده است. آیا استفاده از tdcs عوارض جانبی به دنبال دارد؟پس از پنج دهه استفاده از tdcs و صدها بررسی آزمایشی و بالینی هیچ عوارض جدی برای تحریک الکتریکی مغز یا tdcs ذکر نشده است. مطالعات حیوانی نیز نشان داده¬اند که شدت تحریک با تحریک الکتریکی مغز یا tdcs صدها بار کمتر از شدت تحریکی است که قادر است آسیب بافتی در مغز انسان ایجاد کند.
اثرات جانبی¬ای که به وفور ذکر شده و کاملا طبیعی است شامل احساس خستگی، بی¬خوابی، سردرد و سوزش در ناحیه زیر الکترودها است که همگی پس از 72 ساعت برطرف می¬شوند. آیا تحریک الکتریکی مغز یا tdcs اثرات ماندگار ایجاد می¬کند؟تحریک الکتریکی مغز یا tdcs اثرات بلندمدت در تحریک¬پذیری قشری مغز ایجاد می¬کند. با استفاده از شیوه¬های مختلف مثل افزایش طول مدت تحریک، افزایش شدت تحریک و افزایش دفعات تحریک (افزایش تعداد جلسات) می¬توان ماندگاری اثرات تحریک الکتریکی مغز یا tdcs را افزایش داد. همچنین، مداخلات شناختی یا حرکتی در طول تحریک مغزی نقش بسزایی در افزایش ماندگاری اثرات آن دارد. این اثرات ماندگار احتمالا به این علت روی می¬دهند که مداخلات خاص، نواحی مغزی درگیر را به طور طبیعی فعال می¬کنند و این فرایند به افزایش اثرگذاری بر رفتار منتهی می¬شود.
از طرفی، درمان همزمان (تحریک الکتریکی مغز یا tdcs + مداخلات حرکتی یا شناختی) که از دیگر مزایای تحریک الکتریکی مغز یا tdcs محسوب می¬شود به
1) صرفه¬جویی در زمان و کاهش مدت زمان حضور در کلینیک و
2) فرصت اثرگذاری مثبت بر عملکرد و تثبیت یادگیری منتهی می¬شود.
آیا کاربرد تحریک الکتریکی مغز یا tdcs برای کودکان مضر است؟
قطعا برای مغز در حال رشد کودک عدم مداخله بهترین گزینه است. لیکن گاهی کودکان در دوره¬های رشدی خود با مشکلاتی مواجه می¬شوند که عملکرد طبیعی مغز آنها را تحت تاثیر قرار می¬دهد. برای مثال، یکی از حساس¬ترین دوره¬های رشدی مغز کودک، دوران جنینی است که بسیاری از عوامل همچون استرس¬های بارداری، مواجهه با دارو یا مواد سمی، بیماریهای خاص مادر، تولد زودهنگام و نارسی می¬توانند سلامت مغز کودک را تهدید کنند. علاوه بر این، مشکلات حین زایمان که معمولا کاهش اکسیژن¬رسانی به مغز کودک را در پی دارند مشکلاتی از قبیل بیش¬فعالی، مشکلات یادگیری، اوتیسم، عقب¬ماندگی ذهنی و … را به بار می¬آورند. این کودکان نقایصی در حوزه¬های رفتاری، شناختی و عاطفی خواهند داشت. گاهی شدت نقایص در حدی است که رفتار و هیجانات کودک قابل کنترل نیست و گذشته از صدمه جدی به ساختار خانواده، فرصت رشد و مهارت آموزی را از کودک سلب می¬کند. آسیب مغزی اثرات پایدار در مغز دارد و در حال حاضر با وجود پیشرفت علمی گسترده، درمانی برای آن وجود ندارد. در چنین مواردی است که رویکرد کاهش آسیب یا به عبارتی توانبخشی اهمیت پیدا می¬کند.
بر این اساس درمانهای مختلف مثل دارو درمانی، کاردرمانی، گفتاردرمانی، رفتاردرمانی و غیره با هدف توانبخشی و کنترل رفتاری و هیجانی در این کودکان استفاده می¬شوند. والدینی که با مشکلات فراگیر دوران کودکی مواجهند گاها از سنین بسیار پایین برنامه¬های توانبخشی این کودکان را آغاز می¬کنند. در موارد زیادی این درمانها موثرند لیکن با افزایش سن شدت نقایص از کارآمدی آنها کاسته می¬شود و گاها بی¬تاثیر می¬شوند. تحریک الکتریکی مغز یا tdcsبه عنوان ابزار توانبخشی مکمل و حتی جایگزین سایر روشها چشم انداز روشن و امیدوارکننده¬ای برای درمان اختلالات فراگیر دوران کودکی به ارمغان آورده است. تاکنون درمان خاصی برای مسائلی مثل تاخیر تکلم در کودکان (که کارکرد مغز و ارتباطات آن برای عملکرد زبان ناکارآمد است) یا مشکلات شناختی و درکی (عقب ماندگی ذهنی) وجود ندارد..
تحریک الکتریکی مغز یا tdcs قادر است عملکرد تکلم و قدرت درک و استدلال را حتی در کودکانی که سطح هوشی آنها کمتر از حد بهنجار است بهبود ببخشد. توجه به این نکته نیز الزامی است که تحریک الکتریکی مغز یا tdcsبدون عوارض جانبی خاص، مشابه آنچه که در دارودرمانی وجود دارد، به بهبود عملکرد در کودکان منجر می شود. تاکید بر این نکته ضروری است که وقتی با آسیب مغزی مواجهیم بهبودی کامل یک انتظار خوشبینانه است. نقش تحریک الکتریکی مغز یا tdcsدر چنین مواردی صرفاً ایجاد تغییرات و بهبودی نسبی است که سایر شیوه¬های درمانی از انجام آن ناتوانند. چه کسانی می¬توانند از tdcs استفاده کنند؟ماهیت تحریک الکتریکی مغز یا tdcs و بی¬نیازی آن به شرکت فعالانه فرد در امر درمان باعث شده تا در محدوده سنی گسترده (حتی کودکان 3 ساله نیز می¬توانند از این روش استفاده کنند) و انواعی از اختلالات (حتی زمانی که همکاری فرد در درمان کم است) قابلیت استفاده را داشته باشد. آیا استفاده از تحریک الکتریکی مغز یا tdcsفرد را از سایر درمانها همچون رواندرمانی، کاردرمانی و غیره بی¬نیاز می¬کند؟تحریک الکتریکی مغز یا tdcsابزاری است که توانمندی مغز را در پردازش اطلاعات ورودی افزایش می¬دهد. این ویژگی اثربخشی سایر درمانها را افزایش می¬دهد ولی فرد را از آنها بی¬نیاز نمی¬کند. برای مثال، هرچند تحریک الکتریکی مغز یا tdcsقدرت یادگیری را در کودکان مبتلا به اختلال یادگیری افزایش می¬دهد ولی آنها را از کاردرمانی بی¬نیاز نمی¬کند.

 

برنامه زمانی استفاده از تحریک الکتریکی مغز یا tdcsچگونه است؟ تحریک الکتریکی مغز یا tdcsدر عرصه بالینی ابزاری انعطاف پذیر محسوب میشود.

جلسات درمانی آن از هفته¬ای یکبار تا استفاده روزانه متغیر است؛ هرچند که نتایج درمانی آنها متفاوت خواهد بود. جلسات پیوسته و متراکم نتایج بالینی بهتر و سریعتری دارند. فشردگی جلسات تحریک الکتریکی مغز یا tdcsبر حسب نیاز درمانی فرد و سایر ویژگیها تعیین می¬شود.
درمان با تحریک الکتریکی مغز یا tdcsشامل دو مرحله درمان فشرده و درمان نگهدارنده است. در مرحله درمان فشرده جلسات پی¬در¬پی برای فرد طراحی میشود و پس از دستیابی به نتایج بالینی رضایت¬بخش، درمان نگهدارنده که به شکل جلسات هفتگی یا ماهانه خواهد بود با هدف تثبیت نتایج بالینی اجرا می¬شود.

منبع:://www.baztavani.com/tdcs

3 تیر 1397 - 14:6
بازدید ها: 797

 

انعطاف‌پذیری عصبی neuroplasticity) یا به عبارت دیگر انعطاف‌پذیری مغزی (brain plasticity) واژه‌ای است که به هردوی انعطاف‌پذیری سیناپسی و غیرسیناپسی اطلاق می‌شود و مربوط به تغییرات درمسیرهای عصبی و سیناپس‌ها است که در اثر تغییرات در رفتار، فرایندهای محیطی و عصبی به وجود می‌آید. مانند آن‌چه در آسیب جسمی ایجاد می‌شود. نوروپلاستیسیتی این باور قبلی را که مغز را یک عضو ایستا ( static) می‌داند را عوض کرده و بیان می‌دارد چطور و چگونه مغز در طول زندگی تغییر می‌کند. نوروپلاستیسیتی در سطوح مختلف رخ می‌دهد؛ از تغییرات سلولی در اثر یادگیری گرفته تا تغییرات در مقیاس بزرگ مانند remapping در پاسخ به آسیب. نقش نوروپلاستیسیتی به طور وسیع در رشد سالم، یادگیری، حافظه و بهبودی یافتن از آسیب شناخته شده است. در طول قرن بیستم، دانشمندان مغز و اعصاب توافق داشتند که ساختار مغز پس از یک دورهٔ بحرانی در دوران کودکی نسبتاً تغییرناپذیر است. این باور توسط یافته‌هایی که نشان می‌دهد بسیاری از جنبه‌های مغز حتی در دوران بزرگسالی هم انعطاف‌پذیر (plastic) باقی می‌ماند، به چالش کشیده می‌شود. هابل و ویزل نشان داده بودند که ستون‌های غالب بینایی در پایین‌ترین ناحیهٔ بینایی نئوکورتیکال، v11، پس از دورهٔ بحرانی از لحاظ رشد، تا حد زیادی تغییرناپذیر هستند. دوره‌های بحرانی هم‌چنین با توجه به زبان مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج اظهار داشت که مسیرهای حسی پس از دورهٔ بحرانی ثابت می‌شوند. اگرچه مطالعاتی نشان دادند که تغییرات محیطی می‌تواند با تنظیم کردن ارتباطات نورون‌های موجود و نورون‌هایی که توسط نوروژنز در هیپوکمپ ایجاد می‌شوند با دیگر بخش‌های مغز (مانند مخچه)، رفتار و شناخت را  تغییر دهند. دهه‌ها تحقیق حالا نشان داده تغییرات قابل‌توجهی در پایین‌ترین نواحی پردازشی نئوکورتیکال رخ می‌دهد و این تغییرات عمیقاً می‌توانند الگوی فعال‌سازی عصبی در پاسخ به تجربه را تغییر دهند. پژوهش‌های نوروساینتیفیک نشان داده است که تجربه می‌تواند هم ساختار فیزیکی (آناتومی) و هم سازمان‌دهی عملکردی (فیزیولوژی) مغز را تغییر دهد. 

18 بهمن 1396 - 12:18
بازدید ها: 542

 

احساس عضو خیالی

احساس عضو خیالی  یا همان احساس عضو فانتوم در بسیاری از بیماران مبتلا به قطع عضو دیده می شود . این پدیده یک حس مثبتی بوده که بیمار هنوز احساس می کند عضو قطع شده وجود دارد . این احساس معمولا در اندام دیستال ( دور از بدن ) وجود دارد گاهی احساس پارستزی نموده و حتی بعضی اوقات بیان می کنند که به صورت ارادی عضو خود را حرکت می دهند . این احساس معمولا پس از گذشت یک سال کمتر دیده می شود . کسانی که دارای احساس عضو خیالی هستند همیشه دچار درد عضو خیالی نمی شوند.

درد عضو خیالی

یک نوع درد مزمن است که در عضو غایب احساس می شود . این موضوع می تواند یک مشکل کوچک بوده و یا در زندگی بیماران تاثیر بسیار شدیدی داشتهع باشد . شیوع آن صفر تا صد درصد گزارش شده است که نشان دهنده اختلاف بیماران و پزشکان در تعریف و بیان آن می باشد .

درد استامپ

یکی از درد های مزمن بوده که بیماران را در محل قطع شدن درک می کند . شیوع آن 10 تا 25 درصد است. در محل قطع عضو ، نوروما دیده می شود . باید توجه نمود که هرچند تمام بیماران قطع عضو دارای نوروما هستند ، ولی ممکن است درد استامپ و درد عضو خیالی نداشته باشند . بیمار می تواند فقط درد استامپ داشته باشد و یا همراه با آن دارای احساس عضو خیالی و یا درد عضو خیالی هم باشد . نکته مهم در تمایز آن از درد عضو خیالی است .

احساس عضو خیالی در این بیماران نشان دهنده تاثیر مهم تشکیلات نخاعی در تولید آن می باشد . وقتی نخاع قطع می گردد ، تصویر مبهم تری در ساختمان عصبی باقیمانده بالایی ، تشکیل می شود .

علل و چگونگی اثر

احساس عضو خیالی به دنبال بی حسی رژیونال مانند بی حسی نخاعی هم ایجاد می شود و گاهی بیماران احساس دردناکی دارند که علت آن شاید به دلیل قطع ناگهانی فعالیت اعصاب محیطی باشد . به دنبال بازگشت حس در بیماران ، احساس عضو خیالی می تواند ناپدید شود . برخی از بیماران احساس عضو خیالی دارند ولی شاید این رشته های عصبی تاثیری در پیدایش آن نداشته باشند ، زیرا تغییر در خروجی آن ها باید به مراکز بالاتر برسد تا بیمار از حالت خیالی خبردار شود . ضایعات مراکز بالاتر می تواند روی وجود و یا عدم وجود احساس عضو خیالی تاثیر بگذارد .

بعضی از بیمارانی که احساس عضو خیالی دارند ، هنگامی که مبتلا به درد انتشاری ناشی از بیرون زدگی دیسک می شوند ممکن است حتی دچار درد انتشاری در اندامی گردند که وجود ندارند . با برداشتن دیسک، درد انتشاری می تواند از بین برود ولی در احساس عضو خیالی شاید تغییری به وجود نیاید .

احساس عضو خیالی ارتباطی با فعالیت الکترکی غیر طبیعی نوروما ندارد ، زیرا در بیمارانی که تحت بی حسی موضعی قرار گرفته اند و هیچ فعالیت الکتریکی نداشتند ، این حالت نیز به وجود آمده است . تحریک مکانیکی نوروما نیز باعث احساس عضو خیالی نشده است ولی یک تحریک الکتریکی در همان مسیر عصب قطع شده ، به وجود می آید . بلوک این عصبی که به سمت نوروما می رود ، این احساس را از بین نبرده است .

در این میان یک تناقضی وجود دارد . احساس عضو خیالی می تواند به علت عدم ورودی اعصاب آوران باشد ، اما با شروع فعالیت الکترکی به علت دستکاری نوروما ، باز احساس عضو خیالی از بین نمی رود و به نظر می رسد که عوامل مرکزی در این مورد دخالت داشته باشند .پس از گذشت یک سال و یا بعد از آن ، این حس می تواند از بین برود . هنوز معلوم نیست که آیا از بین رفتن احساس عضو خیالی به علت ضایعات نخاعی و یا مرکاز بالتر باشد . شواهدی وجود دارد که همان دستگاه مرکزی که با روند طبیعی حس درگیر است ، در احساس عضو خیالی دخالت دارد . کسانی که به صورت مادرزادی عضوی را نداشته اند یا در دوران کودکی عضو خود را از دست داده اند ، کمتر دچار احساس عضو خیالی می شوند . لذا ، این موضوع نشان دهنده ضرورت سالم بودن نقشه بدن در نیم کره های مغزی است .

علائم و نشانه ها

تقریباً تمام بیمارانی که عضو خود را از دست می دهند ، دچار این احساس می شوند احتمال بروز آن از کودکی تا 8 سالگی بیشتر دیده می شود ، در یک مطالعه دیده شده است که بیماران جذامی که به تدریج اندام خود را از دست می دهند ، دچار درد عضو خیالی نمی شوند . پدیده مشابه با آةن در کسانی که دچار قطع عضو شدند ، ولی بسیاری از بیماران ، از اختلالات شدید حسی شکایت داشته و احساس عضو خیالی به تنهایی ندارند .

پیدایش خیالی ارتباطی به سطح قطع عضو ( اندام فوقانی یا تحتانی ) با سرعت از دست دادن عضو یا سن بیمار ندارند . احساس عضو خیالی معمولاً بلافاصله پس از قطع عضو ایجاد می گردد ولی گاهی اوقات چند هفته بعد می تواند دیده شود .

احساس عضو خیالی به سه صورت مشاهده می گردد :

1 – اختلال در حس موقعیت

2 – اختلال احساس حرکت

3 – احساس درد سطحی مثل سوزن و گرما .

درک این بیماران از عضو قطع شده خود ، با همان اندازه و حجم عضو می باشد . عضو ممکن است قابل حرکت، ثابت و یا وضعیت طبیعی یا غیرطبیعی داشته باشد . بیشتر اعضای خیالی ، اختلال حس حرکتی دارند . بعضی گزارش می دهند که عضو خیالی آن ها مثل عضو طبیعی بوده است .

احساس عضو خیالی با گذشت زمان ، کمتر می شود . بیماران مسن تر ، حس خیالی ثابت تری دارند و بیماران جوان تر ، حس خود را می توانند به صورت ارادی تغییر دهند . در ابتدا ، احساس عضو خیالی در قسمت پروکسیمال ( نزدیک به بدن ) عضو از بین می رود . بیمار بیان می کند که دستش مستقیم به استامپ متثل است و قطعه بینابینی دیگری وجود ندارد . به طور خلاصه ، احساس عضو خیالی به تغییرات دستگاه عصبی محیطی ، مرکزی و نیز عوامل عاطفی و شناختی و محیطی وابسته می باشد .

درمان

همان گونه که بیان شد ، چون احساس عضو خیالی دردناک نیست ، لذا درمان موثری برای آن وجود ندارد و باید قبل از قطع عضو ، به بیمار آموزش داده شود که احساس عضو خیالی یک پدیده طبیعی بوده و نشانه بیماری نمی باشد .

درد استامپ

بلافاصله پس از قطع عضو رخ می دهد و یک درد بعد از عمل بوده و انتظار می رود که چند هفته بعد از بین برود ، ولی بعضی اوقات بیشتر از معمول طول می کشد . شیوع آن 13 تا 71 درصد گزارش شده است . درد استامپ می تواند به دنبال یک عامل موضعی و یا به علت آسیب به اعصاب محیطی دیده شود . از سوی دیگر ، مسائل محیطی و فرهنگی نیز در ایجاد آن تاثیر دارند .

علل و چگونگی اثر

درد استامپ می تواند دلایل مختلفی مانند آسیب جراحی ، التهاب ، عفونت و یا آسیب پوستی ، جوانه های استخوانی ، اسکار موضعی ،  اندام مصنوعی نامناسب ، نوروما ، و اختلالات مرکزی به علت برداشته شدن اثرات رشته های آوران داشته باشد . درد های جراحی معمولا بیشتر از چند هفته طول نمی کشند و با بهبود ناحیه زخم از شدت آن کاسته می شود ، که می تواند به دلیل فعالیت رشته های عصبی c ,aباشد .

محل استامپ ممکن است خون رسانی خوبی از پروکسیمال نداشته باشد یا عضلات و پوست محل استامپ به خوبی خون دهی نشوند .

عفونت های موضعی یا عمقی مانند استئومیلیت هم می توانند باعث درد استامپ شود . بهداشت نامناسب بیماران ، وجود فشار مداوم یا زخم در ناحیه استامپ ، و نیز اندام مصنوعی نامناسب هم جز علت بروز عفونت در این بیماران است . رشد یک استخوان جدید می تواند عامل درد باشد . تمام این موارد ، به عنوان درد های ناسی سپتیو هستند . درد استامپ می تواند به علت وجود نوروما باشد .

تمام موارد قطع عضو باعث پیدایش نورومای اعصاب بزرگ و کوچک می گردد ، ولی چون فقط بعضی از بیماران قطع عضو ، دچار درد استامپ می شوند ، وجود نوروما به تنهایی باعث درد استامپ نمی گردد . با این حال ، اگر نوروما به طور مکرر توسط تحمل وزن یا اندام مصنوعی نامناسب تحریک شود ، می تواند عامل بروز درد باشد . همچنین ، درد استامپ می تواند به دنبال پیدایش اختلالات گانگلیون ( محل تجمع نورون ها ) به وجود آید .

یکی از عوامل بروز این درد ، اختلال در عملکرد دستگاه اتونوم می باشد ، زیرا برخی از بیماران مبتلا به درد های سوزشی و مداوم بوده و علائم اختلال گشادی و تنگی عروق و اختلال تعریق دارند .

در بسیاری از بیماران مبتلا به درد استامپ ، هیچ کدام از علل فوق وجود نداشته ، و تقریبا در تمام آنان در عضو خیالی و درد استامپ را هم زمان دارند . علت اصلی درد در این افراد ، نخاع و مراکز عصبی بالاتر می باشد .

به طور خلاصه ، درد استامپ با درجات متفاوتی پس از التیام محل قطع عضو دیده می شود ، و دارای علل گوناگونی بوده و مشخصات حسی و زمانی در آن ها نیز با همدیگر فرق می کند .

علایم و نشانه ها

درد استامپ می تواند مداوم یا متناوب ، موضعی و یا منتشر باشد ، می تواند با تحریک استامپ و یا تحریکات روانی شروع شود ، می تواند به صورت گرفتگی عضلات ، درد های مداوم ، درد های سوزشی ، برق گرفتن ، داغ شدن ، یخ کردن ، و مخلوطی از آن ها دیده شود . پرش عضلات و انقباضات مداوم و مزمن عضلانی شاید دیده شود . در بعضی بیماران حملات درد با فواصل کاملا بدون درد دیده می شود . بیماران به انواع بی سر و صدای درد استامپ اغلب دچار درد عضو خیالی هستند .

درمان

درد استامپ با یک عامل پاتولوژی ( بیماری ) در خود استامپ همراه است . استامپ باید به طور دقیق معاینه شود . وجود ضایعات پوستی ، خار استخوانی ، استئومیلیت ، آبسه عمقی و یا اختلال در خونرسانی عضو نیاز به درمان مناسب داخلی با جراحی دارد . انجام عمل مجدد روی استامپ خیلی توصیه نمی شود . اگر وجود اندام مصنوعی علت آن باشد ، باید آن را اصلاح نمود .

بیمارانی که دچار آلودینی یا دیس استزی هستند ( مانند نوع یک سندرم درد پیچیده موضعی ) به سمپاتکتومی پاسخ می دهند . بعضی از جنبه های درمانی این بیماران در درد عضو خیالی بحث خواهد شد .

درد عضو خیالی

شیوع

شیوع درد عضو خیالی در گزارشات مختلف از 2 تا 97 % بوده ، که براساس انواع گوناگون تعاریف و معیار ها با یکدیگر فرق می کنند . در مطالعات معتبر ، شیوع آن حدود 70 % ذکر شده ، که با گذشت چندین سال از قطع عضو عضو ، یکسان بوده است . بعضی معتقدند که وجود دارد از قبل از زمان قطع عضو ، میزان شیوع آن را بیشتر می کند ولی این موضوع هنوز به اثبات نرسیده است .

ارتباطی بین استفاده از اندام مصنوعی و سن پایین با کاهش میزان درد عضو خیالی وجود دارد . تا کنون ارتباط محکمی بین فاکتور های قبل از قطع عضو و درد عضو خیالی یافت نشده است و نیز شواهد اندکی وجود دارد که فاکتور های پس از قطع عضو در ایجاد یا تشدید آن نقشی داشته باشد . برخی از بیماران ابراز می کنند که درد عضو خیالی در آنان در زمان قطع عضو شروع شده است ولی بعضی دیگر زمان شروع آن را هفته ها ، ماه ها یا حتی سال ها بعد بیان می کنند .

علل و چگونگی اثر

چهار عامل برای پیدایش درد عضو خیالی بیان شده است :

  1. عوامل محیطی : عدم وجود اعصاب محیطی یا ایجاد فعالیت غیر طبیعی در نوروما یا گانگلیون ریشه خلفی
  2. عوامل نخاعی : برداشته شدن اثرات رشته های آوران
  3. عوامل مرکزی : تغییرات تالاموس و قشر مغز
  4. عوامل روانی : اثرات روحی روانی ناشی از ایجاد تغییرات موجود

عوامل محیطی

در بیمارانی که بلافاصله پس از قطع عضو دچار درد عضو خیالی شوند ، قطع عضو ناگهانی پیام های عصبی و ایجاد تغییرات جدید در نخاع و مناطق بالاتر ، احتمالا می تواند باعث پیدایش درد گردد . از سوی دیگر ، تخلیه آکسون ها در زمان قطع عضو ، باعث تغییرات شدید تحریکی می شود . این موضوع باعث پیدایش نظریات زیر شده است :

  • فعالیت خودبخودی در نوروما و یا شاخ خلفی نخاع
  • حساسیت غیر طبیعی نوروما به تحریکات مکانیکی و شیمیایی تغییرات در سرعت انتقال اعصاب آسیب دیده
  • تغییرات رفلکس در فعالیت سمپاتیک

در یکی از مطالعات دیده شده است که ایجاد بی حسی موضعی در نورما موجب کاهش تحریکات الکترکی و نیز درد استامپ شده ، ولی میزان درد عضو خیالی و فعالیت الکتریکی خودبخودی اعصاب را کاهش نداده است . این بررسی ثابت می کند که درد عضو خیالی در بالاتر از محل نوروما ( مثلا در شاخ خلفی نخاع و یا ساختمان های بالاتر ) ایجاد می شود .

عوامل نخاعی

تغییرات شاخ خلفی نخاع به عنوان عامل درد عضو خیالی در نظر گرفته می شود . بدین گونه که قطع عصب موجب قطع ورودی های با استانه بالا به نورون های شاخ خلفی نخاع شده و باعث ایجاد ارتباط جدید توسط ورودی های با آستانه پایین می گردد . سپس تحریک غیر دردناک در جای دیگری از بدن ، باعث درد عضو خیالی می شود .

پوست منطقه استامپ به تحریکات خیلی حساس تر بوده که علت بروز آن احتمالا در شاخ خلفی می باشد . نقش نوروما و استامپ نیز در ایجاد درد مورد بررسی قرار گرفته است . همچنین ، ناهنجاری هایی در دستگاه های حسی و اتونومیک در استامپ دیده شده است . بی حسی موضعی و برداشتن نوروما تا حدودی باعث قطع این نوع درد شده است .

عوامل مرکزی

قطع شاخخلفی و حتی انجام کوردوتومی باعث از بین رفتن این درد نمی گردد . درد اغلب بلافاصله پس از قطع عضو و زمانی اتفاق می افتد که هنوز نوروما ایجاد نشده است . تحریک نوروما باعث درد عضو خیالی نمی شود ، و حتی اصلاح جراحی استامپ باعث رفع این درد نشده است . از سوی دیگر ، عوامل عاطفی و احساس درد سایر مناطق بدن می تواند موجب بروز این درد گردد . یافته های قطعی از ساختمان های قشر مغز نشان دهنده این است که درد عضو خیالی ناشی از تغییرات قشر حسی مغز می باشد . براساس یافته های بالینی ، به نظر می رسد عوامل محیطی و مرکزی هر دو در ایجاد این نوع از درد موثر بوده ، ولی علت ابتلا برخی از بیماران به درد های مزمن هنوز به درستی مشخص نشده است .

عوامل روانی

گاهی اوقات علت بروز این درد ها را عوامل روانی در نظر می گیرند و آن را به عنوان یک درد روحی روانی تلقی می کنند ، ولی با توجه به شناخت فیزیولوژی از آن ، نمی تواند توجیهی برای روحی روانی بودن آن وجود داشته باشد . عوامل احساسی باعث شروع درد شده ، و به نظر می رسد که درد عضو خیالی در عضو غالب بیشتر دیده می شود . افرادی که روحیات سخت گیری داشته و شغل مشخصی ندارند بیشتر دچار آن می شوند . این بیماران معمولا افسرده بوده ، شکایت بیشتری از درد مناطق دیگر داشته، و مشکلات اجتماعی بیشتری در بین مردم دارند .

وضعیت روحی افراد می تواند تحت تاثیر عامل قطع عضو ، شخصیت بیمار و محیط اطراف وی قرار بگیرد . اطلاعات اندکی در مورد ارتباط بین علائم اولیه روانی و باقی ماندن درد عضو خیالی وجود دارد .

عوامل شناختی

انسان دارای تشکیلاتی حاوی نقشه های محیط داخلی و خارجی از بدن می باشد . تصویر بدن به تجربیات حرکتی و حسی از هر منطقه بدن وابسته است . اگر ورودی ناگهانی قطع شود ، یک شناخت بین عوامل بیرونی و نقشه مرکزی رخ می دهد . تفسیر بیمار از این وضعیت منجر به احساس عضو خیالی و یا درد عضو خیالی می شود . پس عامل اصلی ، برچسب زدن تجربه حسی غیر طبیعی است که این موضوع در ارتباط با تجربه افراد ، نوع شخصیت ، عوامل ژنتیکی ، سن و عوامل غیر قابل شمارش دیگری می باشد .

هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد تغییرات متفاوتی در نوروما یا نخاع این بیماران وجود داشته باشد و به نظر می رسد اختلافاتی که از نظر اطلاعات عاطفی و شناختی در بین بیماران وجود دارد می تواند در ایجاد و ادامه این سندرم های دردناک موثر باشد .

سن

یکی از عوامل بروز این پدیده سن می باشد ، به طوری که در کودکان کمتر بوده و با سن افزایش می یابد ، و این نشانه اهمیت شکل پذیری و انطباق پذیری دستگاه عصبی بر علیه ایجاد این پدیده است.

تا کنون هیچ تئوری مشخصی به عنوان عامل اصلی درد عضو خیالی ارائه نشده است . تغییرات محیطی وجود دارد و تغییراتی در نخاع ناشی از عوامل محیطی بوده و یا خودشان باعث تشدید آن ها می شوند.

علائم و نشانه ها

درد عضو خیالی در بسیاری از بیماران به سرعت پس از قطع عضو شروع می شود و یا رد کمتر از چند ماه یا چندین سال بعد از آن می تواند رخ دهد . در برخی از بیماران به طور خودبخود بهبودی پیدا کرده که در طی اولین سال از شروع درد عضو خیالی رخ می دهد . درد بیشتر در انتهای دیستال اندام مانند انگشت شست ، نوک انگشتان ، مچ ، کف دست دیده می شود .

مشخصات درد

این بیماران می توانند تمام انواع احساسات دردناک را از خود نشان دهند . درد می تواند مداوم یا متناوب و یا به صورت حملات شدید ، یا اتفاقی باشد . شدت درد در افراد مختلف فرق می کند ، در بعضی فقط آزار دهنده بوده ولی در برخی غیر قابل تحمل است به طوری که موجب اختلال در زندگی می شود. کیفیت درد هم متفاوت بوده و معمولا به صورت سوزشی ، درد های مداوم ، گرفتن و ول کردن ، فرو کردن چاقو ، آتش گرفتن ، یا برق گرفتن توصیف می گردد . در یک چهارم از بیماران ، درد به صورت سوزشی ، دردهای مداوم و ضربان دار بوده و آن را به صورت نزدیک شدن عضو به آتش تعبیر می کنند ، این بیماران شاید به انجام بلوک سمپاتیک پاسخ دهند . یک سوم بیماراناز درد ناشی از موقعیت غیر طبیعی عضو شکایت دارند . به طور مثال ، دست و پا به صورت دردناک به هم پیچ خورده است ، یا محکم و سفت یا در حالت خمیده قرار گرفته و بیمار نمی تواند این وضعیت غیر قابل تحمل را عوض کند . حتی بعضی اعلام می کنند که ناخن آن ها را می کشند . بعضی ابراز می کنند که یک باند محکم وسیعی دور عضو خیالی کشیده شده است و هر لحظه محکم تر می شود . تا کنون رابطه ای بین نوع احساس بیان شده و دلیل قطع عضو و یا عوامل دیگر یافت نشده است .

عواملی مانند خستگی ، بی خوابی ، اضطراب و نگرانی باعث تشدید این درد می شود . درد با سرد و گرم کردن محل استامپ یا آویزان کردن آن می تواند بیشتر شده ، و حتی خمیازه کشیدن ، ادرار و مدفوع کردن هم درد را افزایش دهد . برخلاف مواقعی که عضو خیالی درد ندارد و حرکت آن مشکل نمی کند ، در صورت بروز درد ، حرکت آن برای بیمار شاید ناممکن بوده ، و در برخی از موارد ف پوشیدن اندام مصنوعی باعث بلند شدن عضو خیالی و تشدید درد می گردد . مدت درد معلوم نبوده ، و در بعضی از بیماران به صورت موقت و تا چند ماه است و در بعضی دیگر پس از یک سال یا بیشتر ، از بین می رود . در بسیاری از افراد ، درد برای یک دهه و یا بیشتر باقی می ماند . بعضی بیماران یک درد زمینه ای دارند که حملات درد روی آن سوار می شود . تماس با محل استامپ و یا ایجاد عوامل پاتولوژیک روی آن مثل عفونت ، درد عضو خیالی را زیاد تر می کند . برخی از بیماران دچار درد های ارجاعی از سایر اعضاء ( مانند قلب ) به عضو خیالی می شوند . دستکاری در نوروما می تواند احساس عضو خیالی را به درد عضو خیالی تبدیل کند .

درمان

دو سوم بیماران مبتلا به قطع عضو ، دچار درد عضو خیالی شده و در 10 % آن ها این درد غیر قابل تحمل می گردد . درمان های متفاوتی ارائه شده ولی شواهدی دال بر تاثیر یک روش خاص وجود ندارد . استفاده از فقط یک روش خاص شاید در 10% بیماران مبتلا به درد استامپ یا درد عضو خیالی مفید باشد . روش های پیشگیرانه موثر نبوده و متاسفانه روش درمانی خیلی موثری در مطالعات مختلف یافت نشده است .

درمان های داروئی

مسکن های غیر مخدری زیاد استفاده می شود ولی اثر ثابت شده ای ندارد .

مسکن های مخدری

مخدر ها در تعداد کمی موثر بوده ، و شاید فقط افسر دگی و ناتوانی را بیشتر کند . این بیماران  بتد ریج مقدار داروی خود را بالا می برند ، و از این نظر فرقی بین آگونیست های نسبی و آگونیست های خالص وجود ندارد .اگر دارو های خوراکی موثر نباشد ، می توان مخدر ها را به صو رت داخل نخاعی یا اپیدورال تجویز نمود ، که اگر تاثیر کوتاه مدت خوبی داشت ، می توان پمپ های دائمی را در بیماران کار گذاشت ، ولی برخی معتقدند به دلیل هزینه ی بالا و تاثیر مشکوک آن باید از این روش صرف نظر نمود . بعضی از بیماران گاهی احتیاج به دارو های کمکی داخل نخاعی مانند کلوئیدین و بو پی واکائین دارند .

دارو های کمکی

گزارشی از موثر بودن دارو های ضد تشنج مانند کار با ما زپین ، فنی تو ئین ، والپرات ، گابا پنتین و لا موتریژین وجود ندارد . داروهای ضد افسردگی بعنوان خط اول در مان بکار برده شده اند . پرو پرانولول با مقدار 40 میلی گرم روزانه در برخی اثرات بسیار خوبی داشته است . مگزیلتین ( با یا بدون پرو پرانولول ) در بیماران مبتلا به درد عضو خیالی موثر بو ده است . کلسی تو نین هم تا حدودی تاثیر داشته است . دارو های آرام بخش نقشی در در مان ندارد و استفاده طولانی مدت از آن ها ، تاثیری در بهبود خواب از خود نشان نداده است .

بلو ک های عصبی و بی حسی موضعی

مهم ترین استفاده از این روش به دلیل نقش تشخیص و پیش بینی کننده ی آن است و نقش درمانی اندکی دارد . بطور مثال ، بیماران  مبتلا به درد های سوزشی و ضربان دار در اندام خیالی هستند ، به بلو ک های تشخیص سمپاتیک خواب می دهند و اگر جواب خوبی بدهند ،به سمپاتکتومی جواب خواهند داد . مواردی دیده شده است که بلو ک های تشخیصی موثر بو ده ولی سمپاتکتو می جراحی تاثیری نداشته است که توجیه احتمالی آن می تواند به دلیل بلوک رشته های غیر طبیعی سمپاتیک توسط داروی بی حسی بوده ولی جراحی شاید این بافت غیر طبیعی را حذف نکند ،

یا شاید تمام گانگلیون توسط جراح بر داشته نشود . گاهی اوقات ، بلوک پاراورتبرال در کنترل درد عضو خیالی ناشی از بیرون زدگی دیسک موثر بوده است . روش دیگر تشخیصی انجام بلوک افتراقی نخاع است .

بلو ک های در مانی

موارد انجام بلوک های درمانی کم است . تجربیات خوبی از بلوک سمپاتیک در بیماران مبتلا به دردهای سوزشی و مداوم دیده شده است .برای انجام یک بلوک موثر در اندام فوقانی ، باید از گانگلیون میانی گردن تا گانگلیون سوم و چهارم سینه ای بلوک شود و برای بلوک موثر در اندام تحتانی ، باید دو گانگلیون تحتانی سینه ای و زنجیره ی سمپاتیک کمری بلوک شوند . در صورت ایجاد پاسخ مناسب از این روش ، یا عدم امکان جراحی توسط بیمار ، انجام نورو لیز سمپا تیک بویژه نورو لیز با امواج رادیویی (rf ) توصیه می گردد . تزریق داروی بی حسی به نقاط حساس ماشه ای در بعضی از بیماران مبتلا به مشکلات عضلانی اسکلتی مفید بوده ، و در برخی از بیماران نیز تزریق وریدی پروکایین موثر بوده است . تزریق داروهای بی حسی موضعی در اطراف عصب ( پری نورال ) قبل و بعد از عمل قطع عضو باعث کاهش میزان درد عضو خیالی نشده ، ملی در یک مطالعه با کار گذاری کاتتر داخل شبکه بازویی ، شیوع این عارضه کاهش یافته است .

سایر روش ها

طب سوزنی در درمان بیماران نقش عمده ای نداشته است . روش های دیگر مثل ، سرما درمانی و گرما درمانی ، اولتراسوند ، ماساژ ، دستکاری استامپ و اصلاح اندام مصنوعی هم تا حدی موثر بوده است .

روش های درمانی

آموزش بیمار قبل از قطع عضو شروع شده و به بیمار باید اطلاع داد که احساس عضو خیالی یک بیماری ذهنی بوده و عارضه قطع عضو نمی باشد . خواب درمانی در تعداد کمی تاثیر دارد . روش هایی مانند روان درمانی ، رفتاردرمانی ، شناخت درمانی ، بیوفیدبک ، و آموزش های شل سازی عضلات تا حدودی موثر بوده است .

درمان های جراحی

اصلاح استامپ

روش موثری نمی باشد . موارد اندکی برای انجام آن بو ده و فقط زمانی توصیه می شود که شکایت بیمار با روند عامل اصلی بروز درد در محل استامپ ارتباط داشته باشد . نحوه عمل جراحی باید بگونه ای باشد که نوروما در داخل عضلات سالمی قرار گیرد که وزن را تحمل نمی کند . برداشتن نوروما زمانی انجام می گیرد که علائم بیمار بعلت فشار مکانیکی روی نوروما بوده و این عمل درد عضو خیالی را کم نمی کند . تا دوباره در محل قطع عضو قرار گیرند ، نباید دردی وجود داشته باشد .عدم بهبود درد با یکبار عمل جراحی برداشت نوروما ، از موارد ممنوعیت مطلق برای انجام مجدد آن می باشد .

تخریب ناحیه ی ورود ریشه خلفی نخاع

در طول دو دهه اخیر برای کاهش درد این بیماران مورد استفاده قرار گرفته و میزان موفقیت آن حدود 50% بوده و به نظر عاقلانه ترین روش جراحی برای کاهش درد در این موارد است .

تراکتوتومی ستون خلفی نخاع

این روش باعث ایجاد اختلال در مسیر شاخ خلفی شده ولی به نظر نمی رسد که از کوردوتومی ناحیه قدامی پهلویی نخاع موثرتر باشد و در طول 50 سال گذشته انجام نشده است .

کوردوتومی در ناحیه قدامی پهلویی نخاع

برای درد های سوزشی و دیس استزی موثر نمی باشد . در مطالعات مختلف دیده شده که حداقل در طی یکسال ، 50% موثر بوده است .

سمپاتکتومی

سمپاتکتومی ممکن است در بیماران کمک کننده بوده که درد محل استامپ یا درد عضو خیالی آنان به صورت سوزشی و دیس استزی باشد . قبل از اقدام به سمپاتکتومی با روش جراحی ، باید بلوک سمپاتیک انجام گیرد ، و اگر بیمار به بلوک سمپاتیک پاسخ مناسبی بدهد ، انجام سمپتتکتومی جراحی در این بیماران را می توان توصیه نمود . پس از بلوک سمپاتیک کمری ، تحریک قسمت دیستال ، تولید درد نمی کند ، ولی تحریک قسمت پروگسیمال می تواند موجب بروز علائم خیالی گردد . سمپاتکتومی می تواند تا 3 ماه درد را بطور کامل از بین ببرد . بهر حال این روش وقتی موثر است که بیمار علائمی مثل کوزالژی داشته باشد. اثرات مفید این روش خیلی طولانی مدت نبوده و اثرات زود رس آن بیشتر است .

تالاموتومی

روش های استرئوتاکسیک در قسمت های مختلف تالاموس و زیرتالاموس و مزانسفال در درمان درمان درد عضو خیالی به کار رفته است . موفقیت کوتاه مدت آن ، 20% بوده ولی در طولانی مدت ، حتی کمتر از این است . به هر حال روش منطقی برای کنترل درد این بیماران نمی باشد .

برداشتن قشر مغز

شواهدی وجود دارد که برش نواحی ثانویه حسی و نیز نواحی اولیه حسی نتایج خوبی داشته است ولی به نظر می رسد که نتایج طولانی مدتخوبی ندارد و مطالعات جدید نشان دهنده تغییرات زیاد و وسیع قشر حسی مغز به دنبال قطع عضو بوده و برای همین شاید جراحی خیلی موثر نباشد .

روش های تحریک عصب

تحریک الکتریکی از طریق پوست

این روش کم عارضه ای بوده و باعث کاهش چشم گیر در 50% بیماران شده ولی میزان موفقیت طولانی مدت با آن حدود 25% است . در برخی از بیماران با تحریک طرف متقابل ، اثر مفیدی گرفته شده است .

تحریک اعصاب محیطی

تاکنون مطالعات فراوانی برای کنترل عضو خیالی با روش انجام نشده اند .

تحریک طناب نخاعی

تحریک طناب نخاعی در درمان دردهای نوروپاتیک مثل دیستروفی ، رفلکسی سمپاتیک موثر بوده و به همین دلیل است که این اقدام شایع ترین روش تحریک الکتریکی در کنترل درد عضو خیالی بوده است . در 50% بیماران پاسخ درمانی اولیه خوبی گرفتند ، ولی در برخی دیگر ، پاسخ طولانی مدت خوبی داشته اند . پاسخ مناسب به تحریک الکتریکی از طریق پوست شاید نشانه پاسخ مناسب به تحریک طناب نخاعی باشد ، ولی شاید در دو – سوم این بیماران دردشان 25% کاهش یابد که با گذشت زمان میزان موفقیت آن کمتر می شود.

تحریک الکتریکی نواحی عمقی مغز

2 قسمت عمده هدف برای تحریک الکتریکی در مغز وجود دارد . 1 ) ناحیه پهلویی کپسول داخلی تالاموس و 2 ) ماده خاکستری اطراف مجرا ، ولی بعضی قسمت های داخلی تالاموس را هم به کار می برند .

تحریک تالاموس با این روش باعث کاهش اولیه درد در 80% بیماران و با تحریک مناطق عمیق موجب کاهش درد در 86% موارد شده است . تحریک تالاموس ، برخلاف تحریک نخاع ، باعث بلوک فعالیت خود به خودی نورون ها می شود که این حد واسط درد عضو خیالی می باشد . نتایج بدست آمده ثابت کرده است که درد عضو خیالی و درد استامپ به تحریک مناطق تالاموس بهتر جواب می دهند . میزان موفقیت آن در مطالعات مختلف از 25 تا 93% بوده است . در برخی از مطالعات ، درمان با الکتروشوک تا حدودی باعث کاهش درد عضو خیالی شده است .

منبع:www.drmomenzadeh.com

10 دی 1396 - 13:22
بازدید ها: 542
بازی یکی از عوامل اصلی در روند رشد می باشد که طی آن کودک توانایی ها و مهارت هایش را رشد می دهد.(rodger &ziviani.1999)با حضور دائم کودک در محیط و کشف عوامل متغییر و ثابت محیطی و با استفاده از فعالیت های هدفمند،مهارت های شناختی ،اجتماعی ،هیجانی و جسمانی او با کیفیت مطلوب رشد می کند.بازی از نظر   parham & fazioکه هر دو از اساتید رشته کاردرمانی در حیطه بازی درمانی هستند عبارت است از:یک فعالیت دائمی و سازمان یافته که بر اساس انگیزه کودک انجام می شود و باعث تشدید یا ایجاد لذت و سرگرمی می شود. تعریفی جامع و فراگیر از بازی که مورد تأیید همه نظریه پردازان روان شناسی باشد، وجود ندارد.هر صاحب نظری، براساس تجارب و دیدگاه خود، بازی را به گونه ای تعریف کرده، و هر یک از این تعاریف، با برجسته سازیِ جنبه ای از بازی، نگرشی ویژه را ارائه کرده است. میان تعاریفی که از بازی ارائه شده است وجوه اشتراک و تشابه بسیاری وجود دارد.    هارلوکدر تعریف بازی می نویسد: «بازی» عبارت است از هرگونه فعالیتی که برای تفریح و خوشی ، و بدون توجه به نتیجه نهایی، صورت می گیرد. انسان به طور داوطلبانه به این فعالیت می پردازد و هیچ نیروی خارجی یا اجباری در آن دخیل نیست«آلفردآدلر» روانشناس معروف می گوید: هرگز نباید به بازی به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد و «گری لندرث» اظهار می دارد که: «بازی کردن برای کودک مساوی است با صحبت کردن برای یک بزرگسال، بازی و اسباب بازی، کلمات کودکان هستند».البته این تعدد تعاریف از بازی ما را به ماهیت پیچیده و چند بعدی بازی رهنمون می کند .یکی از چالش هایی که در این زمینه وجود دارد ممزوج بودن مفهوم کار با بازی است.«کار» عبارت از نوعی فعالیت برای رسیدن به هدف است. شخص این فعالیت را نه تنها به خاطر آن که از آن لذت می برد، بلکه چون خواهان نتیجه نهایی آن است، به انجام می رساند. کار ممکن است به طور داوطلبانه یا غیر داوطلبانه انجام گیرد.    پیاژه، روان شناس معروف سویسی، برای تمیز و تشخیص بازی از کار، پنج معیار را به عنوان شاخص های بازی معرفی می کند:  1- بازی دارای هدف در خود است.2- بازی اختیاری است، نه اجباری.3- بازی دلپذیر و خوشایند است.4- بازی ترتیب و سازمانی ندارد.5- بازی از قید کشاکش و پرخاش آزاد است.به هر حالت این که کار همان بازی است یا بازی به عنوان کار محسوب می شود به بسیاری از عوامل مربوط است که در ذیل به صورت مشروح بدان می پردازیم.اهمیت و ضرورت بازی برای كودكانمهم ترین مشغولیت كودك در زندگی بازی است. كودك در جریان بازی و در یك زمان پرورش فكری، عاطفی جسمی و اجتماعی می یابد و آنچه او از طریق بازی بدست می آورد به طور مثبت كسب می كند زیرا اساس آن تجربه است این تجربه ای است كه از طریق عضلات و حواس خود كودك، به دست آمده است. بازی بكی از مهمترین موضوعات تربیتی است كه بسیار مورد توجه روان شناسان و علمای تعلیم و تربیت قرار گرفته است با آنكه از زمان (میشل متنی) فیلسوف و مربی بزرگ فرانسه در دوره رنسانس مورد توجه خاص قرار گرفته است ولی در هیچ عصری باندازه زمان ما بازی مورد مورد مطالعه و تحقیق دقیق روان شناسان واقع نشده است. تحیقات جدید نشان داده است كه بازی تاثیر بسیاری در رشد بدنی و ذهنی كودكان دارد. بدن تنها وسیله ای است كه كودك بوسیله آن می تواند جهان خارج را توسط حواس مختلف درك كند.بازی وسیله طبیعی كودك برای بیان و اظهار «خود» است. (آلفرد آدلر) روان شناس معروف می گوید كه «هرگز نباید به بازیها به عنوان روشی برای وقت كشی نگاه كرد».كاینست اظهار می دارد كه بازی كردن برای كودك مساوی است با صحبت كردن برای یك بزرگسال. بازی و اسباب بازی، كلمات كودكان هستند». اریكسون می گوید:« بازی عملكرد خود است. كوششی جهت هماهنگ كردن فرآیندهای جسمی و اجتماعی با خویشتن.»بازی، روش طبیعی شركت كودكان در فعالیتهایی است كه سرانجام سبب كسب مهارت و ورزیدگی برای مقابله با مشكلات زندگی می شود كودكان از طریق بازی احساسات، ناكامیها و اضطرابهای خود را بیان می دارد. همه كودكان فارغ از رنگ پوست و مو یا تعلق به نژاد و قوم خاص در هر كجای دنیا كه باشند بازی می كنند فعالیت بازی در واقع تلاش كودك برای كنار آمدن با محیط است كه از این طریق او خود را می یابد و دنیا را درك می كند.پیاژه به این نكته اشاره می كند:«بازی اساسا یكی ساختن واقعیت با خود است اگر بتوانیم بازی كودك را درك كنیم مسلما قادر خواهیم بود كه افكار و عواطف آنها را بشناسیم. بازی وسیله خوبی برای درمانگر است برای درك بیشتر دنیای كودك»به خاطر اهمیت بازی در زندگی انسانها به ویژه كودكان روانشناسان از دیرباز آن را مورد توجه قرار داده اند ولی به سبب ماهیت پیچیده ای كه دارد هنوز كاملا شناخته نشده است و در مورد تعریف آن بین روان شناسان اختلاف نظر وجود دارد لذا هر یك از آنان بازی را از جنبه های مختلف آن مورد توجه قرار داده و ملاكهای متفاوتی را برای تعریف بازی به كار برده اند.درمورد اهمیت بازی به طور خلاصه می توان گفت كه از راه بازی می توان ضوابط و مقرراتی به كودك آموخت و ناسازگاریهای اور ا می توان اصلاح كرد. نابسامانی های او را سرو سامان داده و به راه عقل و اندیشه و پذیرش انظباط انداخت.                                                                                                                                                                                                                 عوامل موثر بر بازی کودکان                                                                                                                                                                                                                                                                                                                    عوامل بسیاری در بازی کودکان اثر گذار هستند که از آن جمله می توان به سن کودک،جنس،بهره هوشی و محیط کودک اشاره نمود.هرکدام از عوامل یاد شده به تنهایی و در نهایت در تعامل با یکدیگر در مجموعه یکپارچه مسیر رشدی صحیح کودک جای گرفته اند و می توان با قدرت از تاثیرات شگرف آنها بر رشد پویا و همه جانبه کودک ،صحبت به میان آورد.                                                                                                                                                     تأثیر سنکودک در هر سنی، بازی ویژه ای را می پسندد. مثلاً او در همان روزهای نخست تولد، به لگد زدن و حرکت دادن دست ها علاقه دارد. او از این که باد در گلو اندازد و از حنجره و دهان صدا خارج کند و لب ها را به حرکت در آورد، لذت می برد. کمی که بزرگتر می شود، اطرافیان با او بازی می کنند و مثلاً صورت خود را با دست هایشان می پوشانند و سپس آنها را بر می دارند و می گویند «دالّی» که این کار موجب شادمانی و لذت کودک می شود.الگوی بازی کودکان در سال های اولیه کودکی، نشانه تغییر رشدی آنان است. کودک خردسال بیشتر به بازی انفرادی نیاز دارد که بعداً با بازی موازی دنبال می شود؛ یعنی دو کودک در کنار هم و نه با یکدیگر به بازی می پردازند. آنان ممکن است از یک وسیله نیز استفاده کنند، ولی مستقل از یکدیگر و بدون ارتباط زیاد با هم به کار و بازی بپردازند.کودکان سه تا چهار ساله، بیشتر به بازی ارتباطی می پردازند. یعنی آنان با کودکان دیگر نیز بازی می کنند و می توانند وسایل خود را، تا اندازه ای معین، به دیگران بدهند و با آنان شریک شوند، ولی در عین حال، نمی توانند علایق فردی خود را فدای گروه کنند و به اصطلاح تابع گروه شوند. از چهار تا شش سالگی است که کودک بیشتر و بیشتر به بازی اشتراکی روی می آورد، یعنی در موقعیت های گروهی که هدفی مشترک را دنبال می کنند، به بازی گروهی می پردازند. بهترین تقسیم بندی را در این باره ژان پیاژه انجام داده است: «در جریان رشد سه نوع بازی مشاهده می شود که از نظر ساختار با یکدیگر تفاوت دارند و به ترتیب یکی پس از دیگری ظاهر می شوند.»                                                                                                                                                                                                                      الف- بازی های تمرینی( بدو تولد تا 2 سالگی)پیاژه در بیان چگونگی بازی های تمرینی، بازی را وسیله ای برای لذت بردن از حواس می داند؛ زیرا کودک لمس کردن، چشیدن، گوش کردن، حرکت اعضای بدن و احساس کیفیت مختلف اشیا را از راه به کارگیری حواس در می یابد و این امر سبب لذت بردن او می شود. کودک، با استفاده از حواس، از تقلید پا فراتر می گذارد، به تکرار می پردازد و حرکاتش، از شکل ابتدایی آزمایش و خطا، به مهارت می رسد. این حرکات تقلیدی مقدمه ای می شوند تا کودک بتواند به کارهایی پیچیده تر دست بزند.                                                                                                                                                                                                                               ب- بازی های نمادی(2 تا 5 سالگی)در این مرحله از بازی که از دو تا پنج سالگی ادامه می یابد، عناصری جدید وارد بازی کودکان می شوند. واقعیت ها تغییر شکل می یابند. اشیایی که وجود ندارند به وسیله اشیای دیگر نمایش داده می شوند. از تکه چوبی اسب و با قرار دادن چند بالش در کنار هم خانه یا باغچه ای می سازند. کودک در این مرحله به تمرین تجربیات زندگی می پردازد و آنها را به شکل های مختلف تجربه و آزمایش می کند.                                                ج- بازی های با قاعده(7 تا 11 سالگی)در این مرحله، آثار بازی برای همه عمر باقی می ماند و همزمان با رشد کودک و گذشت زمان، به صورتی کامل تر انجام می شود. قواعد بازی های با قاعده معمولاً از بزرگترها به کوچکترها یا از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. در بازی های با قاعده، رقابت وجود دارد و افزون بر آن، هر بازی قراردادهایی دارد که نمادی شده است و یا قرار دادهایی که امکان دارد همیشگی یا براساس توافق موقت خود بازیکنان باشد. کودک در هر سنی، به بازی های خاصی می پردازد و بعضی از آنها را رها می کند. برای مثال، بچه های کودکستانی از بازی با مکعب های چوبی دست می کشند، زیرا اشیایی از قبیل رنگ، گل رس، مداد رنگی و ... فعالیت های جالب تر و متنوع تری را به آنان عرضه می کنند                                                                                                                                                                                                                                                                                                         تأثیر جنسجنسیت یکی از عوامل مؤثر در بازی است و از این رو می توان گفت که بازی پسرها با دخترها تفاوت دارد. در تفاوت میانبازی دختران و پسران عمده ترین عوامل عبارت است از:الف- مربوط به طبیعت و فطرت کودک می شود.بعضی از دختران طبیعتاً به بعضی از بازی ها علاقه نشان می دهند و برخی از پسران به بازی های دیگر.ب- انتظارات و توقعات والدین و جامعه از دختر و پسر نیز کم کم آنان را به سوی تفاوت میان بازی های دخترانه و پسرانه سوق می دهد.ترمن فهرستی از بازی هایی را تنظیم و عرضه کرده است که دختران و پسران علاقه ای چشمگیر به آنها از خود نشان می دهند. بازی هایی که پسران بیشتر انتخاب می کنند و به آن علاقه دارند، عبارت است از: استفاده از ابزارها، تیراندازی، بادبادک بازی، دوچرخه سواری، تیله بازی، کشتی، مشت زنی، فوتبال، فرفره بازی، کامیون و ماشین بازی، دویدن و ... بازی های مورد علاقه دختران عبارت است از: عروسک بازی، طناب بازی، مهمان بازی، پذیرایی، تشکیل کلاس درس، بافندگی، رقص، خیاطی، فروشندگی، معما بازی و ...گفتنی است بازی هایی وجود دارد که هر دو جنس به آن علاقه مندند.لمان و ویتی با استفاده از پرسشنامه و در ضمن تحقیقی گسترده، به این نتیجه رسیده اند که پسران بازی های توأم با فعالیت و پر تحرکی را که مستلزم صرف انرژی و مصرف نیروی بدنی، چابکی، مسابقه و رقابت است به انواع دیگر بازی ترجیح می دهند، در حالی که دختران معمولاً به بازی های ساکن تر و نیازمند تحرک کمتر و آرام علاقه دارند. این مطلب را تحقیقات دیگری نیز تأیید کرده است.مارژوری هونزیک و اریکسون در مورد بازی ساختمان سازی کودکان یازده تا سیزده ساله تحقیقاتی انجام داده اند. پسران، بیشتر اوقات با استفاده از مکعب ها، ماشین، آدمک های یک شکل با لباس های همسالان، ساختمان، جاده، کوچه و فروشگاه درست می کردند. دختران بیشتر به نظافت داخلی خانه می پرداختند و صحنه های خانوادگی را نشان می دادند.در دوران کودکی، میان بازی دختران و پسران تفاوت چندانی مشاهده نمی شود، ولی به محض این که سن ورود به دبستان فرا می رسد، اختلافات آشکارتر می شود و ارزش هایی که جامعه برای هر جنس قائل است، خود را در بازی ها نشان می دهد. در حدود هفت یا هشت سالگی، تفاوت های جنسی آشکارتر می شود. پسران بیشتر تمایل دارند با همدیگر بازی کنند و این امر در دختران نیز به چشم می خورد. پسران، به جای بازی با دختران، آنان را آزار می دهند و مسخره می کنند. اگر پسری با گروهی از دختران بازی کند، دیگر پسران او را مسخره می کنند. تأثیر محیط بر بازی کودک را از دو دیدگاه می توان بررسی کرد:1- غنا بخشیدن به محرکاتی که کودک با آنها بازی می کند؛2- تفاوت بازی های کودک در محیط های مختلف از نظر جغرافیایی.1- برخی از روان شناسان تنوع محرکات را مهمترین عامل محیطی در رشد هوش می دانند. کودک هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند و از حواس خود بهره بگیرد در سال های بعدی زندگی به دیدن، شنیدن، لمس کردن و استفاده از دیگر حواس خود علاقه بیشتری نشان خواهد داد. البته، باید توانایی ها و محدودیت های فکری کودک را شناخت و کیفیت و کمیت محرک ها را با آن تطبیق داد؛ یعنی محرک های محیطی باید بجا و به اندازه باشند؛ وگرنه، نه تنها اثر مثبتی ندارند، بلکه ممکن است سبب اغتشاش فکری و اختلال در یادگیری کودک شوند. کمبود محرک های لازم برای رشد، به رشد ناکافی سلسله اعصاب مرکزی و به ویژه مغز منجر می شود؛ در نتیجه، شخص از نظر هوش که عملکرد مغز به خصوص قشر مغز است، رشد کافی نمی کند.همانطور که وجود نور برای رشد و تکامل چشم لازم است و اگر انسان در خردسالی از نور محروم باشد در آینده، حتی با وجود چشم سالم، فاقد حس بینایی است؛ کودک باید دنیای اطراف خود را بشناسد، مثلاً انسان ها، حیوانات و اجسام را ببیند، اشیا را لمس کند، صداها را بشنود. کودک باید امکان تجربه رفتارهای گوناگون را داشته باشد.از این رو، تأکید می شود که تنوع و تحرکات محیطی برایش فراهم سازید و اسباب بازی های مختلفی بخرید تا هر چه بیشتر به پرورش حواس او کمک کند. یعنی، هر اندازه بیشتر ببیند، بشنود، لمس کند، گفت و گو کند در واقع به رشد عقلانی، عاطفی، اجتماعی، اخلاقی، روانی او کمک می شود.2- بنابر تحقیقات انجام شده، کودکان ژاپنی بیشتر به فعالیت های غیر رسمی گروهی توجه نشان می دهند، در حالی که بچه های آمریکایی به بازی های گروهی و رقابت علاقه بیشتر دارند. کودکان آمریکایی، تنها در مراحل آغازین دوران کودکی به بازی های مهیج علاقه مندند، ولی بچه های ژاپنی این علاقه را برای مدت طولانی تر حفظ می کنند.نه تنها بازی های دو کشور، بلکه بازی های شمال و جنوب یک کشور و حتی محله های یک شهر نیز با هم تفاوت دارد. فرهنگ هر جامعه در بازی اثر می گذارد و می توان گفت که بازی کودکان، به نوعی منعکس کننده فرهنگ آن جامعه است.در مناطق محروم، به این دلیل که افراد توانایی اقتصادی زیادی برای خرید وسایل و اسباب بازی برای کودکان ندارد، آن دسته از بازی های سنتی را که نیاز چندانی به آلات و اسباب ندارد به کودکان خود می آموزند.در این جوامع، کودکان یاد می گیرند که برای خود اسباب بازی بسازند. این تولید و سازندگی نیز گونه ای بازی و فعالیت دلچسب برای این قبیل کودکان به شمار می آیند.                                                                                                                                                                                                                         تأثیر هوشهوش می تواند بر نحوه بازی و نوع آن، انتخاب اسباب بازی و استفاده از آن تأثیر بگذارد. در این جا به نحوه برخورد کودکان باهوش و کم هوش با بازی و اسباب بازی اشاره می شود. کودکان تیزهوش سعی می کنند وسایل و اسباب بازی هایی را انتخاب کنند که بتوانند با آنها به ابتکار و ابداع دست بزنند و قوای ذهنی خود را به کار گیرند. کودکان باهوش تر مدت کمتری به یک بازی مشغول می شوند؛ زیرا خواهان تنوع هستند و از تنوع لذت می برند. کودکان باهوش در سنین بالاتر به بازی هایی که مستلزم فعالیت های ذهنی و جسمی است می پردازند؛ مثلاً جمع آوری اشیای مورد نظر (کلکسیون) برای آنان جذاب و لذتبخش تر است.کودکان تیزهوش، به دلیل توانایی های بیشتر، به انجام دادن بازی های انفرادی تمایل نشان می دهند و معمولاً انرژی بدنی را در حد زیادی مصرف نمی کنند. به نظر می رسد که کودکان تیز هوش و کودکان عقب مانده بیشتر به بازی های انفرادی می پردازند؛ زیرا کودکان تیزهوش، به علت توانایی زیاد، و کودکان کم هوش، به سبب توانایی کم، معمولاً به خوبی در گروه پذیرفته نمی شوند.اگر یک ماشین اسباب بازی در اختیار کودک عقب مانده گذاشته شود، ممکن است آن را به اطراف بکوبد یا آن را متلاشی کند، ولی کودک تیزهوش سعی می کند با آن بازی رمزی انجام دهد و حتی ممکن است به بررسی کنجکاوانه ماشین اسباب بازی بپردازد و آن را باز کند تا از محتویاتش آگاهی یابد.                                                                   توصیه هایی برای والدین                                                                                                                                                                                                                                                                                                                          1.به بازی کودکان اهمیت دهیم زیرا زندگی آن ها در بازی شکل واقعی به خود می گیرد.2.تلاش کنیم تا بازی های کودکان متناسب با فرهنگ و ارزش های خانواده باشد.3.با دقت در تفکرات خلاق و پویایی کودکان در حال بازی می توانیم با چگونگی شخصیت آن ها بیشتر آشنا شویم.4.در بازی کودکان دخالت نکینم اما راهنما و کمک دهنده ی خوبی باشیم.5.با همبازی شدن با کودکان راه دوستی ها را باز کنیم و راه پنهان کاری های دوره ی جوانی را ببندیم.6.کاری کنیم که بازی به صورت تجربه ای لذت بخش در ذهن بچه باقی بماند.7.برای متوقف کردن بازی از امر و نهی بپرهیزیم.8.با توجه به روحیه ی کنجکاو کودک به گونه ای او را راهنمایی کنیم که به تفکر مثبت و اندیشه خلاق و سازنده دست یابد.9.مراقب باشیم که محیط بازی موجب آسیب جسمی ،فکری و یا روانی نشود.10.در انتخاب نوع بازی به سن و جنس و توانایی های فرزندمان توجه کنیم.11.نوع و مدت زمان بازی فرزندمان را کنترل کنیم که از فشارهای هیجانی و روحی بیش از حد دور باشد.12.برای انتخاب الگوهای صحیح زمینه ی مناسبی را برای بازی های تقلیدی کودکانمان فراهم کنیم.13.از محدود کردن کودک در هنگام بازی بپرهیزیم.14.وسایل بازی را مناسب سن و رشد جسمی و ذهنی کودک تهیه کنیم.15.آداب اجتماعی و چگونگی رفتار با دیگران را ضمن همبازی شدن با کودکان می توانیم به صورت غیر مستقیم به آن ها بیاموزیم.کودکان لازم است به مجموعه ای از بازی های جسمی،اجتماعی ،عاطفی و ذهنی بپردازند. هنگامی که فقط یکی از بازی های را انجام می دهند«بازی های ذهنی» ، از رشد اجتماعی،جسمی و عاطفی محروم شده و احتمال بروز عصبانیت و پرخاشگری در آن ها افزایش می یابد.

متخصصین کاردرمانی با آگاهی از مطالب فوق در خصوص بازی آنرا به عنوان یکی از ابزارهای درمانی در خصوص کودکان به کار برده و بازی به عنوان یک ابزار  و تکنیک درمانی در کنار سایر برنامه ها درمانی میتواند نقش بسیار موثری را ایفا نمایید .

منابع:

.occupational therapy for children,fifth edition,2010

.frame of reference for pediatric occupational theray,2010

 

22 آذر 1396 - 14:1
بازدید ها: 612
 

چند تمرین برای سلامت کمر

اگر می‌خواهید از شر کمردرد  خلاص شوید, چند حرکت کششی انجام دهید تا عضلات کمرتان تقویت شود. هر حرکت را چند بار تکرار کنید و هر روز به تعداد دفعات حرکت‌ها بیفزایید. اگر از آسیب دیدگی کمر و یا سایر موارد مربوط به سلامت آن مطمئین نیستند، قبل از انجام این حرکات با پزشک مشورت کنید.کمر درد

انعطاف‌پذیری پایین کمر

a) روی سطح زمین دراز بکشید، زانوها را خم کنید و کف پاها را روی سطح زمین قرار دهید.b) به کمر خود قوس دهید و پایین کمر را بالا بیاورید. دست‌ها را روی قفسه سینه بگذارید.c)   پنج ثانیه در این وضعیت بمانید و دوباره به حالت اول خود بازگردید.این حرکت را تا پنج بار تکرار کنید و کم‌کم به تعداد دفعات انجام آن بیفزایید؛ به طوری‌که بعد از چند روز به ۳۰ بار برسد.

حرکت کششی کمر

a) به پشت روی زمین دراز بکشید و زانوها را به سمت شکم خم کنید؛ ولی کف پاها روی سطح زمین باشد. از هر دو دست استفاده کرده، یکی از زانوها را بالا و به سمت قفسه سینه بکشید. b) حدود ۱۵-۳۰ ثانیه در همین وضعیت بمانید و بعد به حالت قبلی خود بازگردید و حرکت با پای دیگر را تکرار کنید.c) دوباره به موقعیت a بازگردید و حالا حرکت را با هر دو پا به‌طور همزمان انجام دهید. حرکت را تا سه بار تکرار کنید (سه بار صبح، سه بار ظهر).

حرکت پُل

a) روی زمین به پشت دراز بکشید. شانه‌ها و سر خود را به حالت ریلکس روی زمین بگذارید و شکم خود را سفت کنید.b) کمر، کفل و لگن خود را به صورت صاف از سطح زمین بلند کنید؛ به طوری‌که از قسمت زانوها تا شانه‌ها یک خط صاف به صورت ایجاد شود.c) این حرکت را به اندازه سه بار نفس کشیدن طولانی انجام دهید و بعد به حالت اول باز گردید.این حرکت را تا پنج بار هر روز تکرار کنید و کم‌کم تعداد دفعات آن را به ۳۰ بار برسانید.

حرکت کششی، چرخشی کمر

a) به پشت روی زمین دراز بکشید، زانوها را خم کنید و کف پاها را روی سطح زمین قرار دهید. b) شانه‌ها را به آرامی روی زمین قرار داده و زانوهای خود را در حالت خم شده به یک سمت بچرخانید. c) حدود ۵-۱۰ ثانیه در همین وضعیت بمانید و مجدداً به وضعیت قبلی باز گردید.d) حالا حرکت را در سمت مخالف تکرار کنید.این حرکت را دو تا  سه بار تکرار کنید (ترجیحاً صبح‌ها و ظهرها).حرکت کششی کمر و شکمروی دست‌ها و زانوها قرار بگیرید و به آرامی کمر و شکم خود را از وسط به سمت پایین (کف زمین) خم کنید. حالا به آرامی پشت و کمر خود را حالت قوسی شکل بدهید؛ گویی شکم و پایین کمرتان را به سقف نزدیک می‌کنید. به حالت قبلی خود بازگردید.حرکت را تا پنج بار دو نوبت در روز تکرار کنید.

حرکت چرخشی کمر

در حالت نشسته روی یک صندلی بدون دسته بنشینید و پای راست خود را روی پای چپ بیندازید. آرنج دست چپ را با کمی فشار روی قسمت بیرونی زانوی راست بگذارید و کمی به سمت راست خود بچرخید. ۱۰ ثانیه در همین وضعیت بمانید و حرکت را تکرار کنید. این‌بار بدن را به سمت چپ بچرخانید. این حرکت کششی را ۳-۵ بار و روزی دو نوبت تکرار کنید.

منبع:kardarmani-alzahra.com

30 آبان 1396 - 13:10
بازدید ها: 655
 

پشت صافflat back

کمر صاف flat backتعریف کمر صاف: عبارت است از کاهش گودی کمر بنحوی که از حد طبیعی کمتر باشد.علل: 1- کوتاهی عضلات بازکننده ران ( کوتاهی عضلات همسترینگ مورد نظر است). کوتاهی عضلات خم کننده تنه ( کوتاهی عضلات راست شکمی که عمل خم کردن تنه را انجام می دهند مورد نظر است). 2- گرفتگی عضلات کمری که موجب کاهش گودی کمر می شود.عوارض: 1- چون قوس طبیعی کمر کاهش می یابد، عمل جذب شوک در ناحیه کمر نیز کم می شود و فرد برای پذیرش هرگونه آسیب های کمری آمادگی می یابد. 2- کشش رباط طولی – خلفی 3- فضای دیسک در قسمت خلفی افزایش می یابد.ژ این افزایش فضا موجب می شود که هسته دیسک مایع اضافی را جذب کند. ممکن است وقتی فرد عمل باز کردن مهره های کمری را انجام می دهد، تحت شرایطی خاص هسته دیسک بیرون بزند. 4- عدم تعادل عضلانی: 1-4- کوتاهی عضلات خم کننده تنه و باز کننده ران 2-4- طویل و ضعیف شدن عضلات باز کننده کمری و احتمالاً عضلات خم کننده رانتشخیص: استفاده از خط شاقولی: برای بررسی قوس کمری از شاقول استفاده می شود. وقتی فرد نسبت به خط شاقول به پهلو قرار گرفت، وضعیت کمری او را بررسی می کنیم. در حالت طبیعی، خط شاقولی کمر را تقریباً به صورت عمودی نصف می کند. اگر قسمت اعظم ناحیه کمری پشت خط شاقولی قرار گیرد، نشاندهنده کاهش قوس کمری است. استفاده از صفحه شطرنجی: طریقه استفاده از صفحه شطرنجی، همانند طریقه استفاده از خط شاقولی است. استفاده از رادیوگرافی: اگر کمر رادیوگرافی بعمل آید و زاویه کمری – خاجی روی عکس اندازه گیری شود ، در حالت طبیعی این زاویه باید 30 درجه باشد. اگر از 30 درجه کمتر باشد، نشاندهنده کاهش قوس کمری است.اصلاح: اگر ماهش قوس کمری به علت کوتاهی عضلات بازکننده ران ( همسترینگ) باشد، حرکات اصلاحی شامل کشش این عضلات خواهد بود. 1-1-کشش عضلات پشت ران در حالت ایستاده: فرد در حالت ایستاده قرار می گیرد. یک پا روی صندلی یا نیمکت قرار می دهد، دستها را به سمت انگشتان پا می کشد و تنه را نیز به آن سمت خم می کند. در مرحله بعد این حرکت را با پای دیگر نیز تکرار می کند. کشش عضلات کمری: اگر در عضلات کمر گرفتگی و کوتاهی وجود داشته باشد، با استفاده از حرکات کششی زیر می توان آن را برطرف کرد: 1-3- کشش عضلات پشت کمر: الف) فرد به پشت می خوابد و با یک دست پا را از پشت ران می گیرد و به سمت شکم خم می کند. این حرکت موجب کشیده شدن عضلات پشت کمر می شود. سپس فرد همین حرکت را با پای دیگر تکرار می کند. ب) فرد به پشت می خوابد و با هر دو دست، هر دو پا را از پشت ران می گیرد و به سمت شکم خم می کند. این کار را ادامه می دهد تا آنجا که لگن از سطح زمین بلند می شود. نکته قابل توجه اینست که گرفتن عضلات از بالای زانو و پشت  ران به خاطر اینست که فشاری به مفصل زانو وارد نشود. 2-3- کشش عضلات پشت ران و کمر: فرد در حالت چمباتمه می نشیند، دستها را از بین دو پا عبور می دهد و سعی می کند که تنه را هر چه بیشتر به سمت جلو خم کند. این عمل موجب کشش عضلات پشت ران و کمر می شود. نکته قابل توجه اینست که افرادی که زانو درد دارند، باید از انجام این حرکت اجتناب کنند.

3 آبان 1396 - 13:21
بازدید ها: 1008
توانبخشی اعصاب محیطی با تکیه بر علم اعصاب (neurorehabilitation with neuroscience approach) از آنجا که ارتباط علوم اعصاب به درمان توانبخشی هنوز به صورت عمیق مرتبط نگردیده است، توانبخشی اعصاب محیطی هم به‌صورت عام از علم اعصاب استفاده نمی‌کند مگر اینکه فعلاً در تحقیقات به صورت موردی از امکانات trans magnetic stimulation به‌طور خاص بهره‌برداری در ترمیم اعصاب محیطی می‌شود. توانبخشی جاری که فعلاً متداول است در اعصاب محیطی مثل توانبخشی skeletal muscle عمل می‌شود، چندان اختلافی با هم ندارند چون مجموعاً در تمام این ضایعات در مرحله‌ی اول سعی می‌گردد تا اشکالات جسمی عضلانی مرتفع گردد. در این راستا اگر در سیستم عصبی تغییر غیر ‌مستقیمی حاصل‌شود، نتیجه همان دیدگاه توانبخشی برای ناتوانی‌های جسمی عضلانی می‌باشد. neurophysiopathology در این نگاه به‌طور کلی مد‌ نظر قرار‌ گرفته می‌شود نه به‌ طور خاص و در مورد بیمار مورد درمان. به این معنا که در طراحی برنامه‌ی توانبخشی رایج بر‌حسب مشکلات جسمی عضلانی برنامه‌ریزی می‌نماییم در حالی‌که در توانبخشی با تکیه بر علوم اعصاب به ‌منظور ترمیم اعصاب، از امکانات تصحیح اعمال اعصاب سعی می‌نماییم بهره‌برداری نماییم. در این دیدگاه ابتدا ترمیم و بازسازی سیستم عصبی مد نظر قرار می‌گیرد، در حالی‌که تصحیح اعمال عضلانی جسمی در مرحله‌ی دوم اولویت ما قرار دارد. به‌همین دلیل لازم است از امکانات ویژه‌ی اعصاب محیطی در رابطه با اعصاب مرکزی مطلع باشیم و برای برنامه‌ی توانبخشی بهره‌برداری مناسب را از این ویژگی‌ها بنماییم. این ویژگی‌ها عبارتند از:۱) در این نگاه ضایعه‌ای که در منطقه یا مناطق سیستم اعصاب محیطی ایجاد شده ‌است، بر حسب مکان خود علائم بخصوص را ایجاد می‌نمایند لازم است در برنامه‌ریزی توانبخشی خود دقیقاً از مکان و چگونگی ضایعه‌ی ایجاد شده با امکانات کلینیکی و پاراکلینیکی مطلع شویم.۲) در توانبخشی اعصاب مرکزی مهمترین فاکتور neuroplasticity در دوباره‌سازی سیستم یا reorganization همچنین synaptogenesis نهفته است در حالی‌که در سیستم اعصاب محیطی علاوه برسازمان‌دهی مجدد reorganization، دراز شدن اکسون axonlengthening از اهمیت بسیار بالاتری نسبت به synaptogenesis برخوردار است.در هر دو نگاه ما سعی می‌نماییم ارتباط گیرنده receptor های محیطی را با نورون برقرار نماییم چون با از بین رفتن گیرنده نورون‌های مربوطه‌آن هم محکوم به ‌مرگ می‌باشند.۳) برای ایجاد ارتباط بین گیرنده و نورون هورمون رشد (ngf)nerve growgth factor لازم است و از حدود ۱۹۴۰ به ‌مرور مشخص شد، شرط بقای نرون، هورمون رشد مربوط به آن نورون می‌باشد. چون اولین‌بار ngf کشف گردید، بعداً که هورمون رشد نورون‌های سیستم عصبی مرکزی کشف شد، هورمون رشد اعصاب محیطی را ngf نامیدند.۴) برای ترشح هورمون‌های رشد ثابت شده سیگنال‌های متفاوتی لازم است مثلاً برای ترشح هورمون رشد اعصاب مرکزی که bdnf نامیده‌ می‌شد، (brain dervatede nerve growth factor) سیگنال‌های proproceptive لازم است. مثلاً برای ترشح ngf تحریک سیستم extroceptive و سیستم اتونومیک لازم است که برای تحریک هر کدام از این هورمون‌ها تمرین‌های متفاوتی را باید برنامه‌ریزی کنیم. در توانبخشی neurorehabilitation with neuroscience approach باید در برنامه‌ریزی توانبخشی کلیه‌ی این تمایز‌ها مد نظر قرار گرفته‌ شود. مساله‌ی بسیار مهم این است که علاوه بر اختلافات نامبرده شده هر وقت ضایعه‌ای در اعصاب محیطی به‌ وجود آید به پیروی از آن ضایعه به مرور نقشه‌ی مغز در اندام ضعیف شده تحت تاثیر قرار می‌گیرد. در آزمایش‌های دانشمندانی مثل jenkins و سایر دانشمندان این موضوع به اثبات رسیده است که با کاهش عملکرد و یا افزایش گیرنده‌های محیطی نقشه‌ی مغزی ضایعه دیده کاهش یا افزایش می‌یابد، همین قانون هم در مورد ضایعات اعصاب محیطی برقرار است. به این معنا که وقتی ضایعه‌ی اعصاب محیطی به هر دلیلی چه اکتسابی، چه ژنتیکی و چه متابولیک و چه مادرزادی ایجاد ‌شود به مرور نقشه‌ی مغز تحت تاثیر قرار می‌گیرد و لازم است در برنامه‌ی توانبخشی اقداماتی انجام دهیم تا این اشکالاتی که در بین گیرنده‌ها و نورون‌های مربوطه ایجاد شده است، باعث خللی در نقشه‌ی مغز brain mapping نشود. با این توضیحات ملاحظه می‌فرمایید که علاوه بر اینکه توانبخشی اعصاب محیطی لزوماً از کلیه‌ی قوانین توانبخشی تبعیت می‌نماید، اختلالات جسمی عضلانی ایجاد می‌شود. ضروری است که توانبخشی خاص اعصاب محیطی بر حسب neuropathology را در نظر داشته‌ باشیم، این مهم میسر نمی‌شود مگر اینکه از neurophysilogy منطقه یا مناطق آسیب‌دیده دانش کافی داشته باشیم و ارتباط آن منطقه یا مناطق را با مراکز فوقانی و تحتانی مد نظر داشته باشیم و در ضمن از اختصاصات و توانایی و ناتوانایی‌های pripheral neuropathy آگاهی کامل داشته باشیم تا بتوانیم بیمار اعصاب محیطی را در کوتاه‌ترین زمان ممکن و به ‌بهترین روش به ‌درمان توانبخشی برسانیم.
17 مهر 1396 - 12:38
بازدید ها: 662