انعطافپذیری عصبی (Neuroplasticity) یا به عبارت دیگر انعطافپذیری مغزی (Brain plasticity) واژهای است که به هردوی انعطافپذیری سیناپسی و غیرسیناپسی اطلاق میشود و مربوط به تغییرات درمسیرهای عصبی و سیناپسها است که در اثر تغییرات در رفتار، فرایندهای محیطی و عصبی به وجود میآید. مانند آنچه در آسیب جسمی ایجاد میشود. نوروپلاستیسیتی این باور قبلی را که مغز را یک عضو ایستا ( Static) میداند را عوض کرده و بیان میدارد چطور و چگونه مغز در طول زندگی تغییر میکند. نوروپلاستیسیتی در سطوح مختلف رخ میدهد؛ از تغییرات سلولی در اثر یادگیری گرفته تا تغییرات در مقیاس بزرگ مانند remapping در پاسخ به آسیب. نقش نوروپلاستیسیتی به طور وسیع در رشد سالم، یادگیری، حافظه و بهبودی یافتن از آسیب شناخته شده است. در طول قرن بیستم، دانشمندان مغز و اعصاب توافق داشتند که ساختار مغز پس از یک دورهٔ بحرانی در دوران کودکی نسبتاً تغییرناپذیر است. این باور توسط یافتههایی که نشان میدهد بسیاری از جنبههای مغز حتی در دوران بزرگسالی هم انعطافپذیر (Plastic) باقی میماند، به چالش کشیده میشود. هابل و ویزل نشان داده بودند که ستونهای غالب بینایی در پایینترین ناحیهٔ بینایی نئوکورتیکال، V11، پس از دورهٔ بحرانی از لحاظ رشد، تا حد زیادی تغییرناپذیر هستند. دورههای بحرانی همچنین با توجه به زبان مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج اظهار داشت که مسیرهای حسی پس از دورهٔ بحرانی ثابت میشوند. اگرچه مطالعاتی نشان دادند که تغییرات محیطی میتواند با تنظیم کردن ارتباطات نورونهای موجود و نورونهایی که توسط نوروژنز در هیپوکمپ ایجاد میشوند با دیگر بخشهای مغز (مانند مخچه)، رفتار و شناخت را تغییر دهند. دههها تحقیق حالا نشان داده تغییرات قابلتوجهی در پایینترین نواحی پردازشی نئوکورتیکال رخ میدهد و این تغییرات عمیقاً میتوانند الگوی فعالسازی عصبی در پاسخ به تجربه را تغییر دهند. پژوهشهای نوروساینتیفیک نشان داده است که تجربه میتواند هم ساختار فیزیکی (آناتومی) و هم سازماندهی عملکردی (فیزیولوژی) مغز را تغییر دهد. دانشمندان علم اعصاب اخیراً در پی تلفیق مطالعات دورهٔ بحرانی که تغییرناپذیری مغز پس از رشد را نشان میدهد با پژوهشهای جدیدتر که چگونگی پذیرفتن تغییر در مغز را نشان میدهد هستند. توانبخشی وکاردرمانی در بزرگسالان و کودکان با آُِسیبهای مغزی مانند سکته مغزی و کودکان فلج مغزی برهمین مبنا استوار است