سلام.وقت بخیر.
27 سالمه کارشناسی ارشد دارم.
دخترعمویی داریم که همسن هستیم،من گرگان هستم.ایشون تهران.
ایشون پرستارهستن.منم گرگان مغازه دارم واینکه تاچندروزدیگه میرم سربازی.7ساله که باهم دوستیم، کات میکرد ،خودش برگشت میکرد.اما من سال 95 خواستگاری ایشون رفتم.اما اون موقع که من خواستگاری کردم، ایشون گویا با شخص دیگه ای بود، اما اون شخص نگرفتش.جوری که توی خواستگاری خیلی رفتار زشت وزننده ای با من داشتش.اما جواب رد داد،میگفت شرایطت جورنیست،
بازسال98برگشت وگفت رابطه جدیدی بسازیم. منم قبول کردم.اما 2 ماه بعد باز کات کردش.
میگفت بهت تعهد ازدواج نمیدم.برو کاراتو بکن سربازی برو کار گیر بیار،تهرانم هم بیا، بعدشاید ازدواج کنیم.
باز سال 1400 برگشت، منم بهش درخواست ازدواج دادم. اما باز میگفت شرایطت جور نیست و باز کات میکرد.
تا چندوقت پیش که من خونه خریدم. وکارای سربازیمو اوکی کردم. دوباره برگشت وهمه چی بینمون اوکی بود، اما فقط من پیام میدادم وزنگ میزدم، ایشون زنگ نمیزد وپیام نمیداد.من گرم کننده رابطه بودم.
وبرای بعد خدمتم قرار ازدواج گذاشتیم. ایشون هم قبول کردن
. اما یه دفعه چندروز بعد زد زیرهمه چی ومنو یه دفعه بلاک کرد وگفت من خواستگار دارم. این دوستی از اولش هم اشتباه بود ومن تورو به عنوان دوست اجتماعی دیدم واینچیزا.
خودشم میگه هیچکس رو دوست نداره، اصلا عشق وعاشقی با جنس مخالفه بیخوده. میگه هیچ‌پسری رو دوست نداره.
من باهاش صحبت کردم، گفتم اسم هامون روهم هست. خانواده ها راضی ان.منم که تمام شرایطت رو قبول کردم. الان که همه چی داره اوکی میشه،داری خراب میکنی که. اما دیدم فایده نداره و بی احترامی کرد. منم کات کردم.البته خیلی از اخلاق های بدشو نگفتما.
سوالم اینجاست. من چیکارکنم درمقابل این شخص. هنو هرچقدر هم که کم باشه، دلم پیششه.
میدونم زن زندگی من نیست، اما دوستش دارم.
چیکارکنم؟؟
مشکل این دختر از نظر روانی چیه؟؟
ادم خیلی مغرور وخودشیفته ای هم هستا.
تصویر برای شما قابل نمایش نیست