18
45
خانــم

درگيري ذهني؟

سلام دکتر وقتتون بخير
من حدود سه سال پيش با يکي از همکلاسي هام دوست شدم و شديم دوست صميمي حدود دوسال باهم دوست بوديم ميرفتيم ،ميومديم اينقد که من به شدتتتتتت بهش وابسته شده بودم و نفسم. ب نفسش بند بود ولي سال گذشته يهو و بدون هيچ دليلي منو رها کرد و بلاکم کرد منم بخاطر وابستگي بيش از حدي که بهش داشتم خيلي زياد آسيب ديدم و حالم بد شد تا اينکه بعد يه مدت سه چهار ماهه دوباره آشتي کرديم بازم طولي نکشيد که بعد چهار ماه دوباره مث همون دفعه قبل بي دليل گفت ديگه نميتونم باهات باشم و ميخوام همه چيو تموم کنيم ....بعد اين باز من حالم بد شد و روز از نو روزي از نو الان هم چندماه گذشته من چندبار بهش پيام دادم خيلي سرد جواب ميداد اما چند وقت پيش خودش بهم پيام داد ولي درحد سلام احوالپرسي نه هيچ چيز ديگه اي و ازونموقعم ديگه باهم حرف نزديم خواستم ببينم به نظرتون چجوري بهش بگم که لامصب من بهت وابسته ام و بدون تو نميتونم زندگي کنم ...اينو چجوري باهاش مطرح کنم که هم از زير بار جواب دادن در نره هم اينکه برگرده و من دوباره آروم شم چون واقعا ذهنم درگيره اينجوري زندگي خيلي سخت شده

3 پـاسـخ


بازدید : 102 مرتبه
پـرسـش جــدیــد
مراکز روانپزشک (اعصاب و روان) در تهران

تخصص های پربازدید

دکتر گوارش در تهران
متخصص زنان و زایمان
متخصص ارتوپد
متخصص پوست، مو و زیبایی

سوالات مشابه