باعرض سلام خسته نباشید آقای دکتراز سال 89 مشکلاتم باتیک عصبی خفیف شروع شد بعد استرس شدید که با زنگ تلفن دست و پاهام سرد میشد دلشوره و دست هام میلرزید بعد فراموشی شدید یعنی توخیابون سرم بالا میآوردم همه چیز برام جدید بود گم میشدم چند لحظه چشام میبستم دستام روی صورتم میگرفتم بعد چند لحظه دوباره چشام باز میکردم تا مکانی که اونجا بودم رو یادم بیاد بعد یه مدت بوی شوینده تو دماغم میپیچید درصورتی که کسی که کنارم بود متوجه بو نمیشد یه مدت یک صدایی مثل اینکه یک ماشین نیسان از کنار آدم باسرعت رد میشه صداش تو گوشم میپیچید در حد یک ثانیه همزمان چشام جایی رو نمیدید اونم درحدیک ثانیه بعد یک مدت دوبینی گرفتم بعد یک مدت سرگیجه هام شروع شد توخواب انگار تویک گردونه منو گذاشتن ومی چرخونن از خواب بیدارمیشدم به هرچیز نگاه میکردم چند متر چپ و راست میشدن یک سرگیجه دیگه هم وقتی استرس شدید دارم بهم دست میده که چشام نمیتونم ثابت رو یک چیز نگه دارم همراه با دلشوره ویک بویی مثل دود یک سرگیجه دیگه که همراه با توهم شنیداری بهم دست میده که احساس میکنم زیر پاهام یک صفحه متحرک هست توهمات در طول روز صدای یک بلند گو که یا یک قسمت از اذان را تکرار میکنه یا یک جمعیت از راه دور دارن عذا داری میکنن صداش توگوشم میپیچه شب ها که تنها میشم یا هنگام خواب چند نفر هستن که جملات کوتاه مثل بزن.. برو.. الو.... و... به صورت واضح انگار پشت سرم هستن میشنوم از این صدا ها فقط صدای پدر ومادرم رو میشناسم که مدام اسم من و صدا میزنن صدای یک زن هم که با زجر میخنده رو میشنوم نصف شب از خواب بیدار میشم به صورت همسرم که نگاه میکنم چهره وهشت ناک با دانه های بزرگ میبینم البته قبل از اینکه برم پیش پزشک وقتی توهمات شروع شد فک میکردم انسان خاصی شدم وباید کار خاصی رو انجام بدم و حتی از سرگیجه هام که به صورت اینکه روی یک صفحه متحرک هستم لذت میبردم فکر میکردم تو یک حالت خاصی اگه قرار بگیرم میتونم پرواز کنم کتاب در مورد ارواح تهیه ومطالعه میکردم تا بتونم با جن ارتباط بگیرم باور نداشتم که توهم دارم چون وقتی شب ها میومدن سراغم خانواده که کنار من خواب بودن تو خواب ناله میکردن همون وقتی که اونا میومدن سراقم حتی دخترم که کوچکتر بود من که با همون حالت وحشت از خواب بلند میشدم اونم بیدار بود وبا حالت ترس به من نگاه میکرد میگفت رو سرت پروانه میچرخید به اندازه یک پرنده رفتم پیش پزشک گفت توهم داری یه مدت بدنم صورتم کهیر میزد انواع آزمایشات رو انجام دادم مشکلی نبود فکر میکنم از استرس بود برای سرگیجه هام کلینیک شنوایی سنجی و آزمایشات زیادی انجام دادن برای بیماری منیر که اونم سالم بود گفتن استرس شدید داری از قسمت زانو به پایین وگاهی تو دستم احساس گرفتگی خفیف میکنم هنگام خواب که اینطوری میشم ازقسمت کف پا به بالا مثل موج یک چیزی احساس میکنم همراه با دلهره شب ها هم تو خواب شانه هام فکم و سرم تو خواب خیلی شدید پرش داره که از خواب بیدار میشم تشنج نیست فقط پرش داره شب ترانکوپین100مصرف میکنم تا قبل از خواب این مشکلات دارم ولی ظهر که میخوام بخوابم به محظ اینکه چشام میبندم و خوابم میبره انگار یکی تکونم میده با وحشت ازخواب بیدار میشم تا پلکام میزارم رو هم دوباره همون حالت بهم دست میده یعنی پلکم مثل یک ولوم عمل میکنه باز باشه اتفاقی نمیفته به محض اینکه میبندم یه حالت وحشت یه صدایی هم تو گوشم میپیچه انگار به برق وصل میشه تنم، اگه سریع چشم باز نکنم خیلی عضیت میشم وبه سختی چشم میتونم باز کنم نباید بزارم ادامه پیدا کنه همون اولش که اینطوری میشم باید چشام باز نگه دارم فقط بابستن چشمم این حالت میشم چند مرتبه هم توبیداری یک اتفاقی افتاد نمیدونم چی بود صبح از خواب بلند شدم نشستم صبحانه بخورم چند دانه انگور خوردم ویک لغمه پنیر هنوز تو دهانم بود یک دفعه یک صدایی(شیییییییپ) تو گوشم پیچید سرم اول به سمت چپ وبعد به سمت راست منحرف شد ورو به جلو افتادم همزمان انگار همه چیز تاب برداشت احساس کردم مغزم تاب دادن در حد چندثانیه باز بلند شدم دوباره همون حالت بهم دست داد همونطوری به همسرم که روبروم خواب بود نگاه میکردم نتونستم صداش بزنم با تکون دادن دستم وبعد ضربه به زمین باخبر کردم بلند که شد تونستم بگم حالم خرابه یکم تعادلم بهم خورده بود بعد نیم ساعت بهتر شدم رسوندم بیمارستان سی تی گرفتن مشکلی نبود چند سال پیش هم یک مرتبه همین حالت بهم دست داده در حال حاظر توهم سرگیجه واسترس شدید دارم چند سال پیش که رفتم دکتر دارو دادن مشکلات دیگه مثل بی قراری فراموشی افزایش وزن یبوست شدید که منجرشد به خونریزی و عفونت که به خاط ترسی که از بیمارستان دارم دنبال مداوا نرفتم حتی یک فرزند دختر که همان زمان که تحط درمان بودم خدا به ما داد که سی پی فلج مغزی بود که آقای دکتر آخوندیان به ما گفت دارو هایی که مصرف میکردم بی تعثیر نبوده احتمال صد درصد نداد ولی گفت اکثر بیمارانی که داشتن درصدی شون دارو مصرف میکردن آقای دکتر من آمدم تهران شورا سه ماه استراحت دادن مجدد آمدم شورای سه نفره شما تو شورا طبقه3به من دادین به خدا کلافم دارو میخورم درمان بشم یه درد ومشکل دیگه هم به مشکلاتم اضافه میشه بریدم کمکم کنید تیک عصبی شدید هم دارم باتوجه به کارم مردم تو خیابون مسخره میکنن وبه همدیگه نشون میدن میخندن تحمل خنده مردم ندارم کمکم کنید
با سلام
با توجه به مشکلاتي که گفتيد لازمه تحت بررسي کاملي از نظر جسمي و روانپزشکي قرار بگيريد .
با توجه به نوع مشکلات و تعدد اونها توصيه ام اين هست که در يک مرکز تخصصي بستري تا ضمن بررسيهاي لازمه و ارزيابي درمانهايي که قبلا دريافت کرديد و ميزان اثربخشي اونها , درمان مناسب و کنترل پاسخ باليني براتون انجام بشه .