۳۶
۵۸
خانــم

اختلافات بی دلیل بین من و همسرم که به نظر من خیلیاش از روی لجبازی هست؟

وقتی تنهاییم بهم توجه داره ولی نه زیاد وقتی توجمعی هستیم بخصوص جمع خونوادش اصلا منو نمیبینه برا من وقتی پیششم ولوم صدام زیاده ولی بقیه اعضای خونوادش میتونن بلند حرف بزنن و اون ساعتها بهشون گوش بده برا من نظر دادنم با مسخره کردنش همراهه اصلا خیلی جاها نظرمو تو جمع خونوادش نمیخواد ک بدونه ولی نظر اونا بخصوص خواهراش برلس مهمه همه اینا شده غصه نمیدونم چیکارکنم دختری بودم شاد و خندون ک الان شدم عصبی هی تو خودم میریزم توتنهاییام گریه میکنم وقتی میبینم همه شرایط زندگی رو فراهم میکنه برام جز محبت کردن و توجه کردن رو بعد از نظر خودش برام کادو خریدن یعنی محبت و از سرمم زیاده من هیچی نمیخام بجاش آرامش میخوام توجه میخوام براش بچه آوردم خودش گفت از قبل بیشتر برام عزیز شدی ولی از وقتی بچه دارشذیم باهم رابطه نداشتیم و اینا باعث شده فقط غصه بخورم موندم چیکارکنم چقد بغضمو بخورم هربار باش حرف زدم چوری کواب داده ک بگه مقصرم هیچوقت پول توجیبی بم نمیده میگه این کارتم برو بخر من نمیخوام اینجو ی شاید دلم میخواد یه بخشی از پولمو جمع کنم دارم پیر میشم نمیتونم از این چیزا ب نونوادم بگم چون اونا خیلی دوسش دارن نمیخوام از جشمشون بیافته من چ گناهی کردم ک مادرشدم اینجوری شوهرمو از خودم دور کردم الان دوساله ندارمش گند بزنن ب هرچی خرید خونس به هرچی هدیس به هرچی ک از نظر اون اینا یعنی دوس داشتن ک دور بعد بحثمون شد بهم نگه همینارو برات میخرم پرو شدی
امروز خیلی شکستم داستانش طولانیه
بهم اهمیت توی جمع نمیده تنها ک باشیمم بزور توجه میکنه ولی توجمع ک باشیم بقیه براش اولویتن تا من چقد بریزم تو خودم حقم ندارم بهم بربخوره یا قهر کنم چون زودتر من قهر میکنه
مثلا میدونس ک من دوست داشتم گوشی میخره باهاش باشم ولی اونروزی ک منو خواهرش تو مغازه بودیم اومد کفت گوشی داره بالامیره من برم ببینم میشه چیزی بخرم بعد انگار ک من نیستم تو جمع یهو ب خواهرش گفت میایی بریم به منم نگاه کرد دید تعجب کردم ناراحت شدم اصلا ب رو خودش نیاورد رفت یه ساعت بیرون منم قبلش اذیت بودم سرم درد میکرد اینو ک دیدم بیشتر ریختم تو خودم هی با خودم تکرارکردم من صد بار بش گفتم گوشی خریدی منم میخام باهات باشم درسته نخرید برگشت ولی ممکن بود گیرش بیادو بخره اونوقت تا ابد غصه اینکه ب من بی توجهی کرده باهام بود بعد اومدن گفت برم فلان جا بخرم‌گفتم اوکی بعد رفت خرید اومد تنهام رفت بعد منو آجیش کنار هم ایستادیم انگار منو نمیدید به اون میگه نظرت چیه برم از اینجا قاب و گلس بخرم اونم بش گفت آره اون طرف بندازه ازاینجا بخر بعد در اومد گفت خو نه اون بم گفته هروقت فلان مشکل داشت بیا رابگان درست کنم بعد من نفهم بگو چ مرگته وقتی دیده نمیشی نظر میدی فقط گفتم چ فرقی میکنه ازاینجا بخر راحت یهو گفت تو تو خونه نشستی این چیزا حالیت نیس من بازاریم میدونم وقتی یه چی یکی بت میگه نری سمتش هیچه خوب باراولم خودش گفت نرم ازاینجا بخرم بعد تا خواهرش بش گفت نه بابا تو این همه پول دادی خریدی چیکارداره چیزا دیگه از کجا میگیری یهو گفت باش پس بریم من اینوسط مگه چی گفتم ک یهو اونجو جوابم داد تا یکی دیگه حرف زد اوکی داد قلبم گرفت اشک تو چشم جمع شد بزور کنترول کردم خودمو ب خودم گفتم حق نداری کلامی حرف بزنی دیگه رفتیم ک بریم اومد گفت با بچه نمیشه بزار خودم بعد فردا میرم بعد خواهرش گفت خو ساناز بشینه تو خیابون منو تو بریم برگردیم ببین چجو بامن رفتار کرده بود ک اون ب خودش اجازه بده این پیشنهادو بده فقط نگاش کردم بعد گفت نه بابا نمیشه بعد گفت چ کنیم من بش گفتم مگه بچه رو کولته ک اذیت بشی برو کارتو انجام بده دیگه رفتیم با خواهرش رفتن تو مغازه منو دخترمم پشت سرشون اومدیم بیرون مغازه به نیمکت بود نشستیم روش من فقط غصه میخوردم ک چرا تا یکی از اعضای خونوادش رو میبینه من براش اهمیتم میشه انقد کم بعد ک گلس گذاشت و گارد از دور ب من گفت خوبه منم بی تفاوت گفتم خوبه دیگه کارش تموم شد اومدن بیرون یهو من یادم اومد گلسم شکسته اینجام مناسب زدبش گفتم برا منم عوض کن مثل خودت بزن گفت نه مث من نه ساده میزنم برات ک خواهرشم گفت راست میگه تو ساده بزن بشون گفتم ب شما چ بعد جلو آجیش برا بار صدم ک هربار میگه گفت پس خودت برو بخر من گفتم اوکی بلند شدم بعد گفت کارتمو بده ک پیشته بعد بروگفتم خیلی بدی ازت بدم اومده بعد گفت تقصیر منه ک برات طلا خریدم گفتم اینارو برا سرمایه خریدی نه برا من همین بعدم بش گفتم خودت برو عوض کن برام نرفت و گفتم اوکی بریم دیگه خواهرشوهرم گفت بده من عوض کنم اونم از عمد ساده زد برام حمیدرضاهم لج کرد گفت خودتون برگردین من رفتم هرچی بش ز زدیم بیا نیومد ب خواهرش گفت تو برو خونه سانازم بره خونه مامانش بعد تو راه برگشت با تاکسی بودیم خواهرش بش ز میزنه سانازو راه میدی خونه اصلا من تعجب کردم بش میگم تو چرااینجو میگی چی فک کردی اونجا خونمه تمام مسیرو تا خونمون گریه کردم دلم بدجور شکیت از حمیدرضا ک براش انقد بی ارزش بودم ک اینو ب خونوادشم فهموند خیلی غصه دارم باهامم نمیاد مشاوره میگه مشکل از تو تو برو درمان شو من با یه بچه چجو پاشم برم درمان بشم بعد فقط شما خرفای منو بشنوید فقط من عوض بشم باز با رفتاراش اذیت میشم دیگه خستم خیلی

3 پـاسـخ


بازدید : 12 مرتبه
پـرسـش جــدیــد
مراکز ارشد روانشناسي در تهران

تخصص های پربازدید

دکتر گوارش در تهران
متخصص زنان و زایمان
متخصص ارتوپد
متخصص پوست، مو و زیبایی

سوالات مشابه