سلام وقت بخير،من و همسرم يکساله که عقد کرديم خانواده ي همسرم تهران زندگي ميکنند و خانواده من آستانه،در دوران عقد معمولا شرايط اينطوره که بطور مهمون چون اونا تهرانن چند روزي رو اونجا باشم و بقيه روزها خونه ي پدرم تا مستقل بشيم،اما همسرم از روز اول همش ميگفت بايد با من خونه ي مادرم باشي با من بري خونه مادرت با من بياي اما من همش گفتم ما دوران عقد هستيم بايد مراعات کنيم هم خونه ي ما هم خونه ي شما مهمون هستيم نميشه تمام مدتم اونجا موند اين سري بحثمون بالا کشيد و همسرم خيلي عصباني شد من حدودا 9 روز اونجا موندم و با برادرشوهرم برگشتم آستانه شوهر عصبي شد و کلي بامن بحث کردو بعد زنگ زد به بابام،همش تصورش اينه من خانوادمو بهش ترجيح ميدم ميگه براي رفتن پيش خانوادت شوق و ذوق داري اما پيش من مياي سريع ميخواي بري،من قراره تهران زندگي کنم و اين خودش برام خيلي سخته نياز دارم همسرم حمايتم کنه اما داره بيشتر اذيتم ميکنه احساس ميکنم به اختلافات بزرگتري ميرسه لطفا کمکم کنيد نياز به راهنمايي دارم