۳۹
۶۸
آقــا

مشاوره برای جدایی از همسرم؟

مدت بیست وسه سال ک ازدواج کردم ویه پسر بیست ساله دارم منو همسرم هردو تحصیلکرده هستیم من چون خیلی علاقه به ادامه تحصیل داشتم همسرمو تشویق کردم تا برای مقطع بالاتر اقدام کنه اما متاسفانه دراینمدت با گروهی اشنا شد هم مرد متاهل توی گروه بود هم دختر مجرد حدود دوازده نفر بودن اما کم کم به پنج نفر رسیدن دو مرد متاهل یک زن متاهل ودو دختر مجرد من هم یکبار همراهیشثن کردم اما چون برخورد یکی ازاین خانمهای مجرد درشان نبود ترجیح دادم باتذکر دادن به همسرم که ازاین پس من همراهیشون نمیکنم بهش بفهمونم که اصلا طرز برخوردش با اقایون بدور از حجب وحیای یه دختره ، هرزمان قرار میشد که بیرون برن من میدونستم اما بکلی جریان این خانوم رو فراموش کردم چون ب همسرم اونقد اعتماد داشتم که خدا میدونه دریغ از جمله ایی صحبت ازاین خانوم درمنزل ، گویا همسرم باخودش گفته بود ک من زن شکاک وبددلی هستم اگه صحبتی کنه من حساس میشم و مانع ارتباط او با گروه میشوم ، دوسال ارتباط اونها دسته جمعی ادامه داشت تا من فهمیدم نیروی خانومی که همسرم برای شرکت خودش گرفته بود توسط این خانوم معرفی شده واین موضوع هم از من پنهان شده بود اما طی یک گفتگو بی اختیار همسرم گفت ک فلانی این همکار خانوم را معرفی کرده، من هم شروع کردم به تجسس بیشتر وبیشتر چون همیشه شک داشتم به رابطه ی پنهانی همسرم تحت هرعنوانی چه کاری چه اجتماعی اما هربار خودمو توجیه میکردم ک من باندازه ی کافی مواظبش هستم ، برای اینکه از زبون شوهرم حرف بکشم باصطلاح خودمون حرف دلشو بفهم از طرف یک دعانویس که همسرم فوق العاده قبولش داشت به او گفتم که خانوم اسیه گفته شما با اون خانوم یه رابطه ایی داشتی بگو اگرنه خودش میگه اون هم با ترس گفت نه حسی بین ما نیست راستش این خانوم سرطان داره ادم امروز وفرداست بچه های گروه خیلی پیگیرش بودند من هم چندباری خواستم که انرژی درمانی بره یا اگه دارویی نیاز داره تهیه کنم براش گفت شاید این حس دلسوزی را اشتباه دیده در سرکتاب من با اصرار گفتم نه اونهم گفت یکبار خواستم سر صحبت را بااو باز کنم امانشد واینموصوع دردلم ماند تا بیخیال شدم بعد با سوالات من که شیفته ی چه چیز او شدی قدم ب قدم پیش امد تا اینکه مدتی بعد این خانوم از طریق اس ام اس مزاحم من شد وهمسرم بااوتماس گرفت که او را ازگروه دیلیت کنند وپنهان ازمن به اوپیام داد که زندگی من درحال پاشیدن است به همسرم بگو‌که من باشما رابطه ایی نداشتم اینموضوع اختلاف ما باعث سواستفاده این خانوم شد واذیت وازار او بحد وحشتناکی رسید که فهمیدیم چند باند وگروه دارد وکارش تیغیدن مردان پولدار است کما اینکه هنوز هم با دادن پیام موجبات ازار من وپسرم را فراهم میکند با اینکه چندین بار خطمان را عوض کرده ایم دراین مابین همسرم بسیار سرخورده شده واختلاف ما بحدی بالا گرفته که من خواستار طلاقم واو سرباز میزند بعد مزاحمتهای اون خانوم بارها وبارها قسم خورده که تحت حرفهای اون دعانویس بخودش ورفتارش شک کرده وبقول خودش حتا به اون خانوم فکر هم نکرده گفته با اصرار من ب دادن جواب سوالات مکرر چیزهایی گفته ک فکر نمیکرده ذهن من را اینقدر درگیر کند حالا بعد سه سال ک هنوز ازار انها ب پایان نرسیده من مشکلم حرفهای همسرم راجع ب اون شخصه با خودم فکر میکنم اگر این حرفها ک باحتمال زیاد صحت داشته اتفاق میافتاد اگر همسرم تصمیم گرفته بود که با کسی دوست شود پس اینهمه عشق بچگی که همیشه ازان دم میزد کجاست نمیتونم باخودم کنار بیام وبرای اینکه هرسه تامون منو پسرم وهمسرم ازاین برزخ وکابوس رها بشیم تصمیم به جدایی دارم چون ادم باگذشتی نیستم همسر من دست بزن داره سراین ماجرا خیلی کتک خوردم چون میگفت من کاری نکردم بفهم اونها از سادگی من سواستفاده کردند اما من هرگز باور نمیکنم او راضی ب طلاق نیست ومن درپی رهایی لطفا راهنماییم کنید

تصویر برای شما قابل نمایش نیست

متاسفانه تا به حال، پاسخی برای این سوال ثبت نشده است

بازدید : 294 مرتبه
پـرسـش جــدیــد
متخصص مشاوره در تهران

تخصص های پربازدید

دکتر گوارش در تهران
متخصص زنان و زایمان
متخصص ارتوپد
متخصص پوست، مو و زیبایی

سوالات مشابه