سلام من 18 سالمه و همسرم 24 من چند وقته رو همسرم حساس شدم خصوصا رو گذشته اش تو سن 17،18 سالگی از یه دختر خوشش اومد ولی بعد چند وفت دیگه بدش اومد حتی از خودش که گفت اون دخترو میخوام....خب من همش به گذشته فکر میکنمو حرص میخورم رفتم راجب همین موضوع با همسرم حرف زدم گفت بچه بودم و بچگی کردم اشتباه بود کارم اصلا من اون دخترو دوستنداشتم هوس بود خب منم نمیدونم اصلا چه جوری از دهنم در رفت گفتم اشکال نداره خودمم اشتباه کردمه تو زندگیم اصرار کرد بگم گفتم وقتی12،13 سالم بود از پسر همسایمون خوشم اومد(فقد تو دل خودم و الان خندم میگیره به اون روزا )گفت وقتی اینو بهم گفتی یکم ناراحت شدم و حستو درک کردم ولی نیم ساعت بعد که ازش پرسیدم گفت نه فقد همون موقع ناراحت شدم الان دیگه برام مهم نیست ولی من از همین دو روز پیش تا الان حالم بده فک کنم بیست بار از دیروز تا الان گریه کردم یه حس بدی دارم همش خودمو سرزنش میکنم که چرا اینو گفتم همش میگم الان چه فکری راجبم میکنه در حالی که بچه بودم اصلا انگار من نیستم چیکار کنم ممنونم راهنمایی کنید
با سلام خدمت شما دختر خوب عزيزم يکم بزرگ شو اين بچه بازيها رو در نيار تو الان براي خودت خانمي شدي اگر روي خودت کار کني و اعتماد به نفست رو بالا ببري ، خودت رو بشناسي زن بودن خودت رو بشناسي و به خودت باور داشته باشي و براي خودت ارزش قايل بشي ديگه جايي براي اين فکرها و سوالات بچگانه باقي نمي مونه.من نميدونم چند وقته ازدواج کرديد ولي نبايد زمانش زياد باشه .شما بايد همديگه رو بشناسيد به هم اعتماد کامل داشته باشيد و به هم متعهد باشيد و روي رابطه کار کنيد .تا زماني که خوب خودتون و همسرتون رو به عنوان يه مرد نشناختيد و کار کردن روي رابطه رو ياد نگرفتيد لطفا بچه دار نشيد.