سلام دکتر وقتتون بخیر . ببخشید من واقعا از رفتار پدرم خسته شدم اون به من و خواهرم فکر نمیکنه مثله اینه که من و مادر و خوارم که پیشش هستیم رو اصلا آدم فرض نمیکنه ولی به جاش برادر ناتنی مو خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوست داره.یعنی اونقدر که تمومی نداره. مثلا دور از مادرم و من به برادرم پول میده و این داستانا. وقتی خونس همش به رفتار من و خواهرم گیر میده. کارایی میکنه که باعث عصبانیت مادرم میشه ووقتی مادرم در مورد رفتار یا کاری که انجام داده ازش سوال میکنه آخرش به دعوا و حرف های به مادرم خطم میشه. من راستش میدونم که حق با مادرمه و طرف اونو تو خونه میگیرم. گاهی اوقات ازدستش خیلی ناراحت میشم. مثلا وقتی خونمون مهمون هست فقط من و خواهرم یا مادرم رو تو جمع ضایع میکنه یا به بچه های مهمونامون خیلیییییییییی گیر میده. بعصورتی که پسر خالم اصلا دوست نداره بیاد خونمون چون میگه فقط اذیتم میکنه وشور یه چیزی رو در میاره. مثلا به پسرداییم میگه این حرف رو بگو تا مثلا گوشیتون رو بهتون بدم.اخه از بچه 4 یاله چه انتظاری میشه داست میگه این حرفی رو که من میگم رو بگو تا اینو بدم. مثلا وقتی میریم پیش فامیلای مامانم مثلا برای سیز ه بدر میگیم زه چیزی بگیم میگه نه نمیخواد ولی خودش چهارچنگولی میخوره. حالا بگید من چیکار کنم. توخونه یه چشممون اشکهی یه چشممون خون.