سلام، خسته نباشين. من با مادرم حرفم شد و دعوا کرديم، حالش بد شد و افتاد پاهاشو بلند کردم آب دادم بهش، يکم از حالت بيهوشي دراومد بعد که نفسش سخت شده بود تهوع گرفت و خيلي کم استفراغ کرد بعد قسمت گردنش گرفتگي حس ميکرد دستاش سرد بود خوابوندمش يکم نفس عميق کشيد جلو پنجره (کشدار نفس ميکشيد) يه چند دقيقه نفس ميکشيد جلو پنجره ، نبضشو گرفتم 35 تا تو 30 ثانيه بود، آب قند خورد، سيگار کشيد يکم بهتر شد، ولي گردنش هنوزم درد ميکنه. قبلا هم 1،2 سال پيش ، اتفاق افتاده که موقع عصبي شدن گرفتگي گردن و دست پيدا ميکرد ولي خيلي وقته نبود الان من چيکار کنم؟ ببرمشون دکتر؟ مادرم 45 ساله وزن فکرکنم 60 کيلو يا کمتر باشن، قرصي هم مصرف نميکنن، سيگاري هستن