سلام من یه شب رفتم پیش یه اقایی و عاشق ایشون شدمیه سال تو مغازشون رفت و امد داشتم و خواهرشون کارای لیزر چرم و برام انجام میدادن ولی خوب با خواهرشون رابطه خوبی نداشتم ولی بعد از اون شب کلا رفتارشون عوض شد منم یه روز یک حلقه دستم کردم که واکنشونو ببینم که فهمیدم خیلی ناراحت شده و بعد چند وقت یک دختر اونجا بود و هی به خواهرشون میگفت چرا تاریخ عقد و نمیگین ولی تاحالا اصلا ندیده بودمش و خیلی ناراحت شدم الان اصلا حالمدست خودم نیست و یه روز خوشحال یه روز ناراحت نمیدونم چیکار کنم