26
55
خانــم

افسردگی واضطراب. سوال درباره مصرف زمان دوقرص؟

سلام من از دوران ابتدايي وبچگي که يادم مياد ته دلم هميشه دلشوره ونگراني داشتم.
هيچوقت آرامش نميدونستم چطوريه.
دلم نميخواست از خونه برم بيرون براي مدرسه و پيش مادرم باشم از لحظه که براي مدرسه مي رفتم حالم شديد ميشد تو مدرسه تمام زنگ هاي تفريح گريه ميکردم چندسال به اين منوال بودم حدودا تا اول دوم راهنمايي فقط بعضي روزا مثلا چندروز کوتاه در ماه حالم بهتر بود.
اما عقلم نمي‌رسيد وخانواده و عوامل مدرسه هم کسي حواسش به من نبود که به داد من برسن من فقط با خودم ميگفتم خدايا من چرا مثل بقيه نيستم من نميتونم زندگي کنم ولطفا منو ببر.
گاهي مثلا تو دبيرستان حالم خوب بود سر به موضوعي مثلا ناراحتي از دوستم که خيلي بهش وابسته بودم دقيقا همين حال ميشدم اضطراب استرس گريه شديد و حال وحشتناک عقلم نمي‌رسيد ناراحتي در حدکم طبيعيه اما اينکه به اين که بدنم وروحم همچين عکس العملي نشون ميده طبيعي نيست.
انجام هر چيزي برام سخت ميومد مثلا اگه معلم ميگفت فلان چيز درست کنيد من همش گريه ميکردم وحالم بد بود که من نميتونم نميشه من کسي رو ندارم کمکم کنه.البته از بچگي در گير اعتياد پدر داغون بودن مادر دعوا هاي شديد وفقر بوديم نميدونم اينا منو از همون کودکي مريض کرد يا نه

تو زندگيم وازدواج که کردم صبح ها که بيدار ميشدم با دلشوره بيدار ميشدم از صبح متنفر بودم دلم نميخواست حتي با اينکه بيدار بودم از زير پتو بيرون نميومدم وبازور صبح ها دانشگاه ميرفتم البته مشکلات با همسرم داشتم اما اونا فقط حالم تشديد ميکرد عامل روح بيمار خودم بود وگاهي حتي بي دليل

يک بار هم سر کارورزي همين بلا سرم اومد ودچار گريه واضطراب شديد شدم تا 3روز غذا نميخورم وميلرزيدم.

خلاصه بايد از خانواده دور ميشدم براي کارم به محض رسيدن به محل کار وساکن شدن گريه دلشوره ولرزش شروع شد تا 3روز هيچي نخوردم و ديدم نميشه فرار کنم اينجا بود که فلوکستين زندگي منو نجات داد به راحتي موندم کار کردم آخر هفته ها خونه ميومدم و طبيعي بودم. البته گاهي خيلي زياده روي در حرف زدن وشوخي ميکردم واين منواذيت ميکرد. اما همين که اون حالت وحشتناک ايجاد نميشد وزندگيم مختل نميشد خيلي خيلي راضي بودم.
الته من تا حدودي ثبات اخلاقي هم نداشتم چندروز انرژي مثبت بگو بخند تصميم بگير غذا درست کن ورزش کن مشکل حل کن يه هو وارد فاز افسردگي حال بد ميشدم همش ميخوابيدم البته با قرص خبري از اون زندگي مختل ونابود نبود.


حالم خوب بود تا اينکه به دلايلي قرص رو قطع کردم 1ماه پيش
در شرايط خانوادگي مناسبي هم نبودم تازه هم براي کارم به محل کار اومدم وتنهام . که يهو از خواب بيدار شدم و اون حالت هاي شديد همراه با گريه سراغم اومد.
4روزه که همش لرزش گريه دلشوره نگران و.. دارم ونميتونم کارهامو انجام بدم. براي آروم شدنم از کلرد ياز پوکسايد 5استفاده ميکردم که براي ساعتي آرومم ميکرد نميتونستم غذا بخورم يا شبا ميتونستم راحت بخوابم.

فلوکستين هم تموم شده بود.
ديروز حالم بد بود وچون اينجا دسترسي به دکتر نيست ويه روستاي خيلي دوره من ويزيت آنلاين شدم ودکتر در جواب همه حرفام گفت اگه فلوکستين خوب بوده همونو مصرف کن وبراي يک ماه نسخه داد.

الان دو تا سوال دارم
چون دلم و به دنبال اون دستم ميلرزه ودر گذشته هم توسط دکتر پرانول مصرف ميکردم.
به دکتر گفتم اما فراموش کردم بپرسم ميشم همون لحظه که فلوکستين ميخورم پرانول هم بخورم يا بايد فاصله باشه دربازه زمانش ممنون ميشم راهنمايي کنيد.

وهمچنين با اينکه به دکتر گفتم تو اين چندروز براي موقت کنرل شرايطم وگريه هام کلرد ياز پوکسايد ميخوردم هيچ چيز نگفتن.

اين قرص به خواب بهترم کمک ميکنه. ميخوام اگه ممکنباشه شب ها يه دونه 5بخورم.
اما به مرور که انشالله بهترشدم کم کم اينو ول کنم و فقط همون داروي اصليمو بخورم.



خواهش ميکنم جواب سوال منو بديد.
بازدید : 148 مرتبه
پـرسـش جــدیــد
مراکز روانپزشک (اعصاب و روان) در تهران

تخصص های پربازدید

دکتر گوارش در تهران
متخصص زنان و زایمان
متخصص ارتوپد
متخصص پوست، مو و زیبایی

سوالات مشابه