من يه دختر شونزده ساله هستم ولي با تمامي همسالان خودم تفاوت دارم و نميتوانم جسم خودم رو بپذيرم و گاهي اوقات به فکر خود کشي ميوفتم از بچه گي با پسر ها بازي ميکردم و نميتونستم با دختر ها رابطه داشته باشم و تا هنوزم که هنوزه پسر هارو هم جنس خودم ميدونم از بچه گي خودمو پسر ميدونستم و تو رويا هام هميشه يه پسر بودم به اسمه شاهرخ و الان از وقتي که منو مجبور به مدرسه رفتن کردن از هفت سالگي احساس ميکنم افسردگي گرفتم و از جسمم حالم بهم ميخوره و هميشه وقتي به مهموني ميرم بانداژ ميبندم البته توي خونه هم زياد ميبندم و قبل تر لباساي پدرمو ميپوشيدم بعد تا کسي متوجه نشده لباسمو عوض ميکردم ولي الان ديگ طاقت ندارم و لباساي پسرونه ميپوشم خانوادمم کم کم صبرشون لبريز شده و من اطمينان دارم که مرد هستم تمام افکارم و گرايشاتم مردانه هست و صورتمم به مردها شباهت داره