بارعرض سلام وخسته نباشيدخدمت شمادکترزحمت کش محترم عرضم به حضورشمااينست که من بچه مريض چهارساله دارم پسراست نوکرشماست بعدازتولدش يکسال گذشت که مامتوجه شديم فرزندماندچارمريضي cpمغزواعصاب شده به پزشک متخصص مغزواعصاب کودکان دربيمارستان مطهري دراروميه مراجعه کرديم درضمن بچه ماهم درهمون بيمارستان متولدشده بود وزمانيکه به دنياآمدبه علت اينکه 20روززودتربه دنياامده بوددربخش nisiyou29روزبستري شد خلاصه جناب دکتراين تمام سه ساله که من دکتري که مربوط به اين مريضي باشدنزاشتم بمونه به چندين دکترمتخصص مغزواعصاب بردم حدود2سال است که مريضم درزيرنظرجناب دکتراحدقضاوي درشهرخودمان اروميه است صدجلسه بيشترهم بردم کاردرماني ولي باورکنيد که اقاي دکترقبلا هم توان مالي بيش ازاندازه ضعيفي داشتم الان هم که خداهم شاهدوگواه ست که حتي يه تومان هم درامدندارم ونداشتم فقط يه کارگرساده هستم سنم 43 ساله روزبروزباديدن صحنه بچه ام ضعيفترو بي توانتر ميشم ناشکري نباشه اينهم خواسته خداونده من خيلي هم راضي ام از رضاي او که قدرمنو اينطورخواسته خدايا من بنده ناچيز توام مراببخش من تنهاخواهشي که ازجناب عالي دارم اينست که:من چکار ديگري ميتونم براي بچه ي ناتالعم بکنم که ديگه اينقدرعذاب وجدان نکشم آيا اين بيماري قابل درمان است يا نه آيا به مرورزمان بچه ام راه ميرود يانه آيا حرف ميزند يانه درهردوطرف مغزش البته باگفته دکترها آب جمع شده آيا قابل عمل جراحي است يانه چون دراينجادکترعباسي دکترنصيري دکترقضاوي دکترسرسرشاهي به من گفتن ماصلاح نميبينيم عمل بشه شما به رضاي خدا به من بفرماييدچکارکنم بچه مو کجاببرم يه راهنمايي کنيد لطفا حتي اگرلازم باشه ميارم تهران خدمت شما بخداقسم ميرم دم درمسجدهاميشينم ميگم من محتاجم مريض دارم گدايي ميکنم هرکاري که به بگن انجامش ميدم تابتونم خرج دوا ودکترراتهيه کنم من دراين موقع شب که دارم زاروزار گريه ميکنم اشک ميريزم تنهاخواسته ام ازخداوندمتعال اينست که من بچه ام راروپاهاش ايستاده وراه ميرود راببينم حرف زدنشو ببينم به من بگه بابا ببينم استغفرالله ميگم خدايا محمدرضاي منو شفا بده درعوض نوراني چشمانم راازمن بگيرمحمدرضايم دستانم رابگيرد پدرنابينايش رااين ور اون ور ببرد اين ناشکري ميشه اما چکار کنم هرلحظه هرثانيه جگرم داره ميسوزه بخداطاقت ندارم بخدا قسم من ومادرش شبيه پيرمردها وپيرزنهاشديم شب وروزنمازميخوانيم وازخدا طلب شفا ميکنيم براي بچه مون نه شب داريم نه روز روستامون 40کيلومترباشهرفاصله داره يک روز درميان باهربدبختي که شده ميبريمش شهربراي کاردرماني *خداازشماراضي باشه انشاالله فقط يه جواب درست وحسابي به من بدهيدچون من ديگه عادت کردم به شنيدن حرفهاي 000وغيره من نوکرشمادکترهاي زحمت کشم يه لطفي درحال مابکنيد اگرلازمه بگيد ميارم اونجا لازم نيست بفرماييد چکارکنم تاديگه خيالم راحت بشه &&&که اونهم باورنکنم هيچ وقت راحت بشه »شب خوش ممنونم که مرا راهنمايي کنيد