سلام خسته نباشید، من بعد تولد پسرم یعنی 7 سال پیش مبتلا ب وسواس شدم ب طرز شدیدی ، البته مادرم نیز دقیقا بعد اولین زایمان دچار این بیماری شد و هنوزم بهبود پیدا نکرده ، مسئله ژنتیک و دارم اما در دوران مجردی اصلا یک درصد هم وسواس نداشتم و دو سال و نیم بعد ازدواج ک باردار شدم و بارداری سختی رو هم گذروندم بعد زایمانم این بیماری یا بعبارتی سرطان روح اومد سراغم و روز ب روز شدت گرفت و زندگی و برام عین جهنم کرد من بشدت دچار افسردگی شدم در حدی ک از همسرم متنفر شدم و بعد کشمکش های بسیار ازش جدا شدم چون خیلی عصبی شده بودم و همش در حال توهم زدن های عجیب و غریب و گریه کردن و جیغ کشیدن بودم نمیدونم اما یقین داشتم بعد جدا شدن خوب میشم البته همینطورم شد از صد درصد بیماری فقط 30 درصدش مونده و 70 درصد بقیش شکر خدا از بین رفت، من استرس زیادی هم چند سال اخر زندگیم داشتم ب حدی ک از خواب میپریدم یا همش در حال تکون دادن پاهام بودم و اصلا قرار نداشتم نمیتونستم ی جا بشینم موقع خواب اینقدر پاهام‌و میکشیدم بهم تا خوابم ببره، نمیدونم از کجاش بگم خیلییی زیاده ، الان در حال حاضر اون استرس رفته فقط گاهی وقتا میاد سراغم با ضربان قلب بالا و اون روز رسما هیچ کاری نمیتونم انجام بدم ، من خیلی ب بهیود خودم کمک کردم و با خودم جنگیدم هنوزم میجنگم البته گاهی اوقات اون پیروز میشه و گاهی من ، من الان چیزی ک خیلی عذابم میده فوبیای مدفوعه ، یهو وسط ظرف شستن و لباس شستن میاد تو ذهنم ، دسشویی رفتنم نیم ساعت طول میکشه چون همش فک میکنم تمیز نشدم ، یا گاهی وقتا نشستم یهو ب بدنم توهم میزنم پا میشم ی ساعت خودمو و لباسمو بررسی میکنم این اتفاق در طول روز شاید 100 بار پیش بیاد و کلا منو از زندگی انداخته ، تو رو خدا کمکم کنید ده سال طلایی زندگیم هدر رفت دیگه خسته شدم ازش ولم نمیکنه گاهی وقتا فکر میکنم دارم دیوونه میشم مثلا موقع خواب پتو ک ب پام یا باسنم میخوره پا میشم خودمو نیگاه میکنم و کلی با خودم حرف میزنم ک این پتوعه این پتوعه و چیز دیگه ای نیست ، میترسم تو رو خدا کمکم کنیدددد تو رو خدا پیاممو بخونید 😭