سلام.اقاي دکتر من 3 ساله ازدواج کردم و يه دختر نه ماهه دارم. من و همسرم همکار هستيم. من مهماندار هستم و همسرم مهندس..من قبلا يه بار ازدواج کردم و همسر اولم فوت کرد.اين موضوع رو همسرم ميدونست و براش مهم نبود.اقاي دکتر من همه کار کردم براي زندگيم. هميشه همه خرج زندگي با من بود.هميشه بهش محبت کردم. پدرش مامانش رو ول کرده بود و حتي اونا رو هم آشتي دادم. وام ازدواج رو دادم بهش. تو خريد ماشين بهش کمک کردم.کرايه خونه با من بود و همه چي….من حامله بودم و اون از کار اخراج شد و من زندگي رو چرخوندم.افتاد زندان به خاطر قتل غير عمد در حين رانندگي.بازم صبوري کردم امااا اين آدم اصلا درست نميشه. هرچي نصبحت ميکنم بهم اهميت نميده.با خانوادش که قطع رابطه کردم. قبل ازدواج گفت خانوادم بد هستن و کنارم باش.اما الان فقط به حرف اونا زندگي ميکنه. من تنها کاري که کردم اينه که 1ساله کرابه خونه نميدم و بهش کاري ندارم. ديگه نا اميد شدم ازش.فقط فاصله گرفتم. حتي از نظر عاطفي هم کم ميزاره.. به ظاهر خوبه باهام اما در واقع نه حرفم رو گوش ميده واسه پيشرفت زندگي نه چيزي. حرف هم که ميزنم ميگه داري غر ميزني. شما بگيد چي کار کنم… خيلي خيلي نا اميد شدم. دلم زندگي درست ميخواد نه ابن وضع .. لطفا راهنماييم کنيد ممنون