من با همسرم بعد از جشن نامزدي جر و بحث زيادي داريم و خسته شدم از اين همه تنش و اينکه ديروز دعواي بدي داشتيم و از ديروز ساعت 1 تا الان ديگه باهم ارتباط نداريم اکثر دعواهاي ما سر خانواده ايشونه.. مادر ايشون فکر ميکنه من پسرشو ميدزدم يه شب خونه نره انقد تماس ميگيره که چرا خونه نيومدي انگار نه انگار که ايشون ازدواج کرده پدر ايشون فکر ميکنه که بايد منو تربيت کنه کلا من مشکلم اينه که همسرم ميدونه حق بامنه حتي بخاطر من ميره با خانوادش دعوا ميکنه اما با من ک صحبت ميکنه طرف اوناس و من از اين ناراحت ميشم و دعوا ميشه مداخلات و اظهار نظراتشون در همه موارد خستم ميکنه و اينکه همسرم هرچي ميشه ميگه مشورت کنم باهاشون در صورتي که من اصلا خانوادمو دخيل نميکنم هميشه بهش گفتم خودمون دوتا ولي اون اين حرفو بهم نميزنه