۱۷
۵۵
خانــم
نمی‌دونم چیه؟
سلام
نمي‌دونم چي شد
يک روز سر غذا، مادرم بهم غر ميزد و خب يه چيز عاديه هر روز اتفاق ميفته ، منم حواسم به تلويزيون بود و حتي صداي مادرم برام محو بود، گوش نميکردم😅
همينطوري يه دفعه حس کردم دارم عصباني ميشم
بدون اراده و کنترل، انگار من يه فرد جدا از بدنمم و مغزم بدون کنترل خودم بدون هيچ دليلي دستور عصبانيت داده، عصبانيت اصلا تو اعمال ياصورتم نبود و تو صورتم حالت شوکه شدنو داشتم که چه اتفاقي داره ميوفته؟! از داخل بدنم داشتم عصباني ميشدم و حس بالا رفتن فشارم رو داشتم، دو ثانيه هم نشد اما تو همون دو ثانيه حس کردم دهنم داره کج ميشه ميدونستم واقعي نيست، من از پدرم شنيده بودم موقعي که حمله قلبي داشت حس ميکرد دهنش داره کج ميشه چون اين يادم بود ترسيدم و اون حالت هم به خاطر ترس شديدم قطع شد انگار مخالف هم شدن، کل اين ماجراعه پنج ثانيه هم نشد
بيشتر خودم خودمو بيشتر ترسوندم چون حس ميکردم بايد يه کاري بکنم، اگه اين حالت چند ثانيه ديگه ادامه پيدا بکنه انگار سکته ميکنم و انگار هم جواب داد ترس شديدي که ساختم.
اولين بار بود همچين حسي داشتم
انگار مغزم جداست و براي خودش دستور ميده در حالي که من تماشاچي ام
ميدونم احتمالا الکي شلوغش کردم و وقت شما و خودمو تلف کردم اما خب وقتي سرچ کردم چيز شبيه بهش نديدم براي همين از سايت دکتراي براي سوال پرسيدن استفاده کردم
اميدوارم تخصص درستي رو براي سوالم انتخاب کرده باشم، شايد بايد ميزدم به مغز و اعصاب؟
نمي‌دونم چي شد
يک روز سر غذا، مادرم بهم غر ميزد و خب يه چيز عاديه هر روز اتفاق ميفته ، منم حواسم به تلويزيون بود و حتي صداي مادرم برام محو بود، گوش نميکردم😅
همينطوري يه دفعه حس کردم دارم عصباني ميشم
بدون اراده و کنترل، انگار من يه فرد جدا از بدنمم و مغزم بدون کنترل خودم بدون هيچ دليلي دستور عصبانيت داده، عصبانيت اصلا تو اعمال ياصورتم نبود و تو صورتم حالت شوکه شدنو داشتم که چه اتفاقي داره ميوفته؟! از داخل بدنم داشتم عصباني ميشدم و حس بالا رفتن فشارم رو داشتم، دو ثانيه هم نشد اما تو همون دو ثانيه حس کردم دهنم داره کج ميشه ميدونستم واقعي نيست، من از پدرم شنيده بودم موقعي که حمله قلبي داشت حس ميکرد دهنش داره کج ميشه چون اين يادم بود ترسيدم و اون حالت هم به خاطر ترس شديدم قطع شد انگار مخالف هم شدن، کل اين ماجراعه پنج ثانيه هم نشد
بيشتر خودم خودمو بيشتر ترسوندم چون حس ميکردم بايد يه کاري بکنم، اگه اين حالت چند ثانيه ديگه ادامه پيدا بکنه انگار سکته ميکنم و انگار هم جواب داد ترس شديدي که ساختم.
اولين بار بود همچين حسي داشتم
انگار مغزم جداست و براي خودش دستور ميده در حالي که من تماشاچي ام
ميدونم احتمالا الکي شلوغش کردم و وقت شما و خودمو تلف کردم اما خب وقتي سرچ کردم چيز شبيه بهش نديدم براي همين از سايت دکتراي براي سوال پرسيدن استفاده کردم
اميدوارم تخصص درستي رو براي سوالم انتخاب کرده باشم، شايد بايد ميزدم به مغز و اعصاب؟
1 پـاسـخ
-
دکتر کتایون غفوری آثار دکترای تخصصی رواندرمانگر و روانشناس
سلام اتفاقا خوشحالم که اين موضوع رو جدي گرفتيد و تصميم گرفتيد با يک درمانگر اون رو مطرح کنيد اين چيزي که شما تجربه کرديد شبيه يک حمله عصبي بوده
اين احساس اگر جدي گرفته نشه ممکن آسيب جدي ايجاد کنه و بايد زمينه اين ترسي که ازش صحبت ميکنيد بررسي و ريشه يابي شه و طي جلسات رواندرماني بتونيد احساساتتون رو تنظيم و مديريت کنيد که نخواد کنترل اون بصورت علائم روان تني بروز پيدا کنه
تلاش کردم بسيار ساده بيان کنم که بتونيد باهاش ارتباط بگيريد و در جهت پيشگيري اون اقدام کنيد
توصيه ميکنم جلسات رواندرماني رو با يک درمانگر شروع کنيد