الهام
32
95
خانــم

متخصص اعصاب وروان وروان پزشک؟

سلام ازدواج دوم من هست وطلاق گرفتم بخاطر مشکلات شديد رواني همسرم کتک زدن فحش تهديد به قتل وخودش وپسرش بيماري چند قطبي دارن وپسرش تحت درمان بود به من بزور دارو دادن داروهاي افسردگي پسرش وبيمارستان منتهي شد ايست قلبي کردم وهفت روز تو کما درمشهد متاسفانه همسرم فراري ومتهم به قتل شد ..وبعد دربيمارستان الوده مبتلا به کرونا شدم وروزاي سختي کشيدم خيلي افسردگي گرفتم وپنجاه درصد ريه ام درگير شد مردم وزنده شدم اما رنج بزرگم اين بود همسرم نه به ملاقات من اومد نه زنگي وهرچي تماس ميگرفتم خاموش بود واخرين بار جواب داد گفت تورو نميشناسم وبلافاصله شکايت کرد از من که من خودکشي کردم وچون نتونست اثبات کنه متهم به قتل شد وحکم جلب گرفتم ومن گذشته بيماري دوقطبي داشتم ودارم ويک مدت تحت نظر متخصص بودم ودرمان شدم ودارو ميخوردم وقبل ازدواج به همسرم وخانوادش گفتم ولي متاسفانه الان زيرش زدن والان داريم طلاق ميگيريم چون خودش محکوم شده محکوم به قتل سرقت توهين وتهمت شده وجديدا بخاطر فشار بيش انداز خانواده ام که زني که طلاق بگيره ديگه حق برگشتن به خانه پدر نداره ومن بايد جداگانه زندگي کنم ..ومن هيچ کسي رو ندارم هيچ کس ومدام بهم فحش ميدن گير ميدن به نفس کشيدنم وهر چي ميشه هر جا خراب ميشه اباد ميشه خواهرام مريض ميشن منو مقصر ميکنن يا پولاشون رو خرج ميکنن يادشون نمياد گناه من ميندازن من دزديده ام بعضي وقتها فقط يک جا خيره ميشم چرا اين تهمت ها رو ميزنن گيج ميشم وحتي پزشکم عاجز شده ازاين رفتارشون وخيلي عصبي وزودرنج وخيلي وخيلي بي حوصله شدم حتي حوصله نگاه کردن صحبت کردن بيرون رفتن سينما مهموني ندارم شديدا از درون بسيار احساس تنهاي ميکنم و واقعي هم همينطوره وسندروم فيبروملالژيا دارم ورماتيکا وشانه يخ زده هستم وشديدا درد ميکشم ونه حمايتي وشديدا افسرده شدم وغمگين وگوشه گير مهمان مياد ميرم اتاق احساس بدي پيدا ميکنم پيششون وخيلي استرس واضطرابم بالا رفته ومدام زخم ميکنم دستا وپام رو تا خون بياد ميسوزه ولي باز کارم رو ميکنم نميتونم وبجاي اينکه خانواده ام کمک کنن ازاين حالت دربيام نفرين ميکنن وفکر ميکنن ميگم مريضيم عود کرده ميگن دروغ ميگي هرچي توضيح ميدم قبول نميکنن غير منطقا حتي ميگن نفرين ما هست زندگيت خراب شده ومريضي بدتر بشي زمين گير بشي خودشون ميدونن چه بلاهاي همسرم اورده باز ميگنن تو ابروي ما رو بردي برو بمير خودت رو بکش ومتاسفانه اخلاق من طوريکه که اگه خون بالا بيارم دم نميارم ومشکلاتم رو به کسي نميگم حتي خانواده ام دروگرا هستم وتو خونه منو بکشن صدام درنمياد همسرم وقتي شروع کرد به سيگاري کشيدن ودچار توهم ميشد يک بسته سيگار رو خالي ميکرد وتا شب سيگاري ميکرد وميکشيد حتي چند بار تو خواب بهم حمله کرد وبا مشت زد توصورتم وميخاست خفه کنه منو جلوش رو گرفتم وپرخون شد صورتم پرخون شد توهمي شده بود فکر کرد من دزدم چون بلند شدم يک ليوان اب بخورم وحتي اجازه تماس ورفتن با خانواده ام رو نداشتم فقط دوماه ازدواج کرده بوديم ..متاسفانه پدرم لقمهاي دهنم رو ميشماره بشقاب رو از جلوم برميدارن مادرم غيرطبيعي متاسفانه دوتاشون اعتياد دارن مادرم قبلا گرد ميکشيد بعدها شيره ترياک والان شربت متادون با سيگار وپدرم شيره وترياک وديوانه شدم همه جام رو ميخارون زخم ميشه بعد زخمها رو ميکنم بدجور خون مياد وبيقراري پاي شديد گرفتم وبي خوابي مدام شبا از خواب بيدار ميشم با ضعف جسماني ودرد استخوان طوري شدم اگه جلوم ادم بکشن هيچ احساس ندارم نه خوشحال نه ناراحت فقط اگه کسي بچه کوچيک رو بزنه خيلي خيلي عصبي ميشم اشفته وبهم ميريزم نميدونم چرا به بچها حساسم .‌من از همکاراي شما هستم امدادگر شغلم رو عوض کردم ارتقا دادم جاهاي خصوصي کار کردم ونويسندگي وشعر نوشتم حتي لوح تقدير گرفتم ..اما الان فاز افسردگي شديد گرفتم مدام خسته بي حال کسل وخواب الودگي شديد موقع خواب چندين بار بدنم ميپره بالا ميترسم بلند ميشم کابوس غذا زياد ميخورم قبلا که نوشتن فيلنامه کتاب خوندن ورزش وخريد لذت ميبردم وبا بچها بازي ميکردم الان هيچ لذتي ندارم ..داروهام ليتيوم سيصد ..لاموتريژين صد.پاروکستين بيست .کاربامازپين دويست لطفا راهنماييم کنيد کمکم کنيد تنهايي نميتونم بر بيام زمينم زده اين بيماري

1 پـاسـخ


بازدید : 122 مرتبه
پـرسـش جــدیــد
مراکز روانپزشک (اعصاب و روان) در تهران

تخصص های پربازدید

دکتر گوارش در تهران
متخصص زنان و زایمان
متخصص ارتوپد
متخصص پوست، مو و زیبایی

سوالات مشابه