با سلام.من مدتی هست که با اقایی اشنا شدم و قصدمون هم جدی هست.ایشون از دوران بچگی اسیب های زیادی از طرف خونواده دیده مثل بی توجهی احساس مهم نبودن و... وقتی مدت طولانی داخل محیط خونه میمونه مثل رکز های تعطیل بهم ریخته میشه. حدود 7 ماه پیش سر جریان سربازیش انقدر حالش بد بود که فکر خودکشی بود که خداراشکر تونستم حالش رو خوب کنم الان دوباره از روز جمعه بهم ریخته و پیامی که داد این بود که اولین فرصت تفنگ بیاد دستم تمومش میکنم. من خیلی میترسم و استرس دارم نمیدونم چجوری باید برخورد کنمچی بگم این سری بر خلاف سری قبلی خیلی باهام حرف نمیزنه جواب پیام هام رو نمیده و همین منو بیشتر میترسونه از یه طرف حس میکنم چند روز تنها بمونه اوکی میشه از طرف دیگه خیلی میترسم میترسم باهاش حرف نزنم فکر کنه مهم نیست برام و بیخیالم میترسمحرف بزنم بدترش کنم حرف زدنم هم که جوابمو نمیده البته
سلام و وقت به خير
آسيبهاي اين فرد ، نيازمند درمان است.درمان هم به صورت دارو و هم مشاوره ي فردي.
شما به تنهايي نمي توانيد به اين فرد کمک کنيد چون مشکلات ايشون عميق و ريشه اي است.
دارو اولين خط درمان براي چنين افرادي ست.