شیرین
۴۵
۷۸
خانــم

پسرم زود عصبی میشه و خونه رو ترک میکنه ؟

البته شوهرم قبلا دچار بيماري دو قطبي بوده والان دارو مصرف نميکنه و روي اعصاب همه اعضاي خانواده مرتب پسرم و پدرش همديگه رو تعديد ميکنن اين بگم که شوهرم اسلحه کمري داره با کوچکترين حرفي که بهش بزنم من و حتي به سراغ خوانوادم هم ميره سال هاي زيادي در زندگي من و اذيت ميکرده وکتک ميزده ولي چون بچه داستم گفتم فرزند طلاق نباشن حتي دکتر به من گفته بود ميتوني بچه هاتو جدا کني واي اشتباه کردم وبه ايشون گفتم من امدم زندگي کنم بيماريش طوري بود که حتي خواهراش نزديگش نميمدن ولي من مراحم حالش بودم جنان شرايط زندگيم سخت بود که حتي لکنت زبان گرفته بودم از ترس وتحمل و اميد من به بجه ها بود البته شوهرم حقوقدان بود وبهر شگلي منو عذاب ميداد و دو دوست فهار بنام محسن اقابيگي و حميد باقري داشت .واجازه دادگاه وشکايت کردن به من نمي دادجون ان ها در دادگاه کار ميکردن.بيشتر وقتا حتي تا الان شب ها خونه نميمد در طول دانشگاه بجه هايم دبستاني بودن وچون اهل مسئوايت پذيري نبود بچه هارو با خودم در شهر ديگري ميبردم ومديريت ميخوندم در طول دانشگاه نگذاستم دو فرزندم معدلشان زير 18 باشه.تااينکه دخترم بهترين دبيرستان قبول شد وپسرم ذخيره در تيز هوشان.ولي چون ذخيره بود ثبت نام نشد و متاسفانه مشاور بد مدرسه پدرش راهنمايي کرد که فني حرفه اي بره وثبت نام فني شد البته پدرش بهش احترا ميزاشت چون زرنگ بودسال اول که مسرم وابسته بود و من براي درس تا به الان راهنمايش ميکردم يروز پدرش و عموي بدش امدن و گفتن خانم داري بجه رو زنونه بار مياري بش گفت ديگه نبينم بشيني پيشش(مادر)که گاهي البته من روي درسش حساس بودم و زياد از عمران سر درنميوردم خلاصه سال اول چون مدرسه پسرونه بود ودانش امزا بزرگ بودن پسرم ميگفت تو نمي خا بياي مدرسه اون به پدرش سپردم متسفانه زياد پيگير نبود ومعدل 13 شد انجنان بچه روزد که از خونه زد بيرو ورفت خونه پدر شوهرم واونجا بود که عموش ادم کثيفي بود معرفيش ميکرد به دخترا و زنان شوهردار خلاصه من فهميدم ولي کو گوش شنوا ميگفت من بجه رو تربيت کردم به تو هم ربط نداره نزديک 3 ما با عموش بود هم قليوني شد هم راه فساد براش باز کرد تا جوري که يکي از اسناها به من گفت اينا اينکاران پسرم درس ادامه ندادتادوم دبيرستان خونده .بعد از يک تفريع صبح تا بعداز ظهر که همراه بجه هام و شوهرم بيرون رفته بوديم وقتي برگشتيم طلاهام دزيده شدن و دوبارهاجازه شکايت نداشتم چون فقط توي خونه وسايل ديگه سر جاشون بودن و هردو دوستش گفتن با اين کار ابروي خانوادت ميره ولي مادر شوهرم و برادر جنان نقش بازي کردن که شوهرم قبول کرده پسرم ورشون داشته البته توي خونشون که اونموقع پسرم 4سالش بود هم اتفاق افتاده بود حتي توي خونه خودم بچم 2سالش بود پول ازم بردن ولي شوهرم ميدونه که اتفاقات قبلا افتاده ولي قبول نداره .بخاط رهمين اصلا ديگه خونه برام سياه شدبود وتحمل مندن نداشتم البته همه اعضاي خانواده شوهرم همسايه هاي من بودن .نميدونم جه اتفاقي افتاد معجزه سد امديم تهران.وپسرم همچنان بر ميگشت بخاطر دختري در خوزستان.با حرف زن باش و ملايمت و خدا خدا اون فرستاديم سربازي ولي گفته بوديم به محض سربازيت تموم بسه وکار پيدا کني دختر دلخوات ميگيريم برات ولي گاهي مثل پدرش شب خونه نميمد وگاهي در املاکي کار ميکرد بدون حقوقي جون يکماه نشده بود و بحث پدر وپسر بالا گرفت روي سفره بود من گفتم بزار غذاش بخوره که امد برا من ومن بهش گفتم کار خود هم اشتباه شب نمياي خونه بجه هم ياد ميگيرهگفته من باز نشسته ام وحالا نوبت اينه خوب گفتم دستش بگير ببر ثبت نامش کن جاي از وضعيتش اطلاع پيدا کني .گفت تو حرف نزن کار دولتي به درد نميخوره بحث بالا گرفت هردوشون باهم رفتم سراغ جاغوي اشپز خانه امدم وسط وپسرم گفتم برو بيرون ديدم گفت خودباهش برو و اون الان يکماه راه نداده خونه.البته شوهرم خيانت کار هم هست و خودم عکس هاشو که درحال بوسيدن بايک زن ديدم رفته بود شمال باهش وشب تا صبح موندن از عصبانتيت خيلي جيغ زدم موبايلش شکستم و اونو چون ديکه تهران بود رفتم شکايت کردم در حين تشگيل پرونده باهم امده بود ومنشي منوراهنمايي ميکرد.او قسم خورده بود که منشي رو ميکشه اگه ادامه بدم اينقد زندگيم سخت کرده و منم تمام تلاشم براي بچم بي نتيجه است که برکرده تصميم به داد خواست طلاق دادم ولي شوهرم ميکه به محض طلاق اول تک تک خانوادت ميگشم يا ولت ميکنم گدا بشي يا يه گلوله حرامت ميکنم اما روي گلوي دخترم دوبار چاقو گذاشت چون بهش گفته بود مارو زنداني کردي خودت هم ميگردي برا خودت عشق حال ميکني و دماغشو شکوند ممنون ميشم از راهنمايتون

1 پـاسـخ


بازدید : 113 مرتبه
پـرسـش جــدیــد
مراکز روانپزشک در تهران

تخصص های پربازدید

دکتر گوارش در تهران
متخصص زنان و زایمان
متخصص ارتوپد
متخصص پوست، مو و زیبایی

سوالات مشابه