سلام من يک خواستگار داشتم که ايشون خواهر کوچکترشون زنگ ميزنن و قرار ميذارن باز تا يک هفته خبري نميشه ازشون. و 2 بار قرار بيرون گذاشتيم جهت شناخت و آشنايي. جلسه اول با خواهرشون دوخواهر تنها. جلسه دوم خواهر کوچک با برادرش. سوالات رو پرسيديم از هم يکهو وسط سوالات و فکر درمورد سوالات لازم از هم بپرسيم آقا از من پرسيدند دوست پسر داشتي من موندم چي بگم و چون گفته بودم از دروغ متنفرم و ايشون هم همينطور. و اين سوال تو گذشته من ربط داشت که ديگ داشتن نداشتنش تاثيري تو خيانت کردن و آيندم نداشت برام ک حس کردم موجب بد دلي و حساسيت الکي ايشون بشه و آرامس اعتماد اوليه رو ازشون تا اخر زندگي بگيره. و سرمو تکون دادم گفتن اين يعني چي با مکث گفتم نه. حالا به واسطه گفته بهم دروغ گفته مگ مبشه اون دوست پسر نداشته باشه و بهش نميخوره نداشته باشه و... ميخواستم بگم پيشنهاد شما چيه خودم از دروغ عذاب وجدان گرفتم ولي واقعا من هدفم ازدواج و آدم گذشته ام برام بي اهميت ميشن