سلام خسته نباشین.من 35 سالمه دوتا دختر داشتم همسرم اصلا درک نداره سه ماه پیش دختر کوچیکمو ازدست دادم و یه هفته قبلش هم پدرشوهرمو ازدست دادیم این وسط مادرشوهرم تنها شد ومنم که جگر گوشمو ازدست دادم خیلی حال روحیم بده مطمعننا افسردگی گرفتم چون همسرم اصلا درک نداره ازوقتی دخترم رفته همش پیش مادرشه یعنی دیگه اصلا خونمون نمیاد اینم بگم مادرشوهرم طبقه پایین ما میشینن.حال روحیم خیلی داغونه تحملم کم شده با کوچکترین حرف باکوچکترین صدا اذیت میشم هم دخترمو ازدست دادم هم همسرمو همسرم اصلا پیشم نیس فقط پیش مامانشه .ی بار بهش گفتم بابا اینجوری نمیشه ی فکری بحالمون بکن خوب گفتم بیا خونمونو یکی کن ی خونه ویلایی بگیر هممون پیش هم زندگی کنیم مادرتو بیار پیش خودمون میگه نه مامانم قبول نمیکنه پیش ما زندگی کنه گفتم پس من چی میگه تو بیا پیش ما میگم تو میگی مادرم نمیخواد با ما ی خونه باشه ک البته منظورش منم چون ک تو همیشه خدا پیششی پس چطو میگی بیا پیش ما.خوب منم خونه زندگی دارم بالخره .صب تا شب تنهام .
با سلام . اتفاقات گذشته هم براي شما و هم براي شوهرتان تلخ بوده است شرايطتتونو درک ميکنم و ميفهمم. شما قطعا نياز داريد که با يک روانشناس درصورت امکان حضوري ادامه بديد.در غير اينصورت تلفني بنده در خدمتتان هستم