خانم دکتر فاطمه رضا بخش متخصص روانپزشک (اعصاب و روان) در شهر رشت با کد نظام پزشکی هستند که آدرس مطب دکتر فاطمه رضا بخش در فلکه صابرین - اول نواب - روبروی کانون زبان کیش - ساختمان پزشکان مدیکو - طبقه دوم واقع شده است.

آدرس و تلفن دکتر فاطمه رضا بخش

013-32117493
رشت
فلکه صابرین - اول نواب - روبروی کانون زبان کیش - ساختمان پزشکان مدیکو - طبقه دوم
09351528387
پزشکان پیشنهادی

بیوگرافی و راهنمای نوبت‌گیری دکتر فاطمه رضا بخش

خانم دکتر فاطمه رضا بخش از پزشکان متخصص روانپزشک (اعصاب و روان) در شهر رشت هستند که آدرس مطب دکتر فاطمه رضا بخش در میدان صابرین واقع شده است. جهت دریافت نوبت آنلاین می‌توانید از دکتریاب استفاده کنید و یا جهت تماس با مطب دکتر فاطمه رضا بخش از شماره(های) 013-32117493 استفاده بفرمایید. سعی شده بیوگرافی مختصری از جمله مشخصات و آدرس اینستاگرام دکتر فاطمه رضا بخش، آدرس وب سایت و ساعات کاری ایشان را در اختیار شما قرار دهیم.

درصورتیکه دکتر فاطمه رضا بخش نوبت دهی آنلاین را فعال کرده باشند شما می توانید به صورت اینترنتی از ایشان نوبت دریافت کنید و همچنین در صورت فعال بودن مشاوره تلفنی به راحتی در منزل و از طریق تلفن می‌توانید با دکتر فاطمه رضا بخش صحبت کنید و مشاوره پزشکی دریافت کنید.

شما همچنین می‌توانید در دکتریاب نظرات در مورد دکتر فاطمه رضا بخش را مشاهده و مطالعه کنید و همچنین با سایر پزشکان متخصص رشته روانپزشک (اعصاب و روان) رشت آشنا شوید.

آیا اطلاعات اشتباه یا قدیمی است! اینجا کلیک کنید

  • در صورت مطلع بودن از آدرس و شماره جدید آن را در کادر زیر وارد نمایید و در غیر این صورت تنها ارسال را بفشارید.
  • لطفا از ارسال اطلاعات کذب جدا خودداری کنید
  • old_captcha
  • ارسال

⚠️اطلاعات درج شده در این صفحه صرفا بازنشر شده از سایت نظام پزشکی و یا جمع آوری شده از اینترنت است و دکتریاب تایید کننده صحت آن نیست و لذا بهتر است کاربر قبل از مراجعه تحقیقات بیشتری جهت اطمینان انجام دهد. قوانین و تذکرات

نظرات و تجربیات در مورد دکتر فاطمه رضا بخش

نظرات در مورد دکتر فاطمه رضا بخش
32دیدگاه
پیام های جدید پیام های قدیمی
  1. 0905 xxx 94
    28 مهر 1403 - 14:59

    علت مراجعه: اختلال اضطراب فراگير

    پیشنهاد می‌کنم

    خوب

    • عدم نوبت‌دهی آنلاین
  2. 0911 xxx 33
    7 شهريور 1403 - 14:47

    علت مراجعه: مشاوره و اختلال خواب و دپرس بودن

    پیشنهاد می‌کنم

    برخورد بسیار عالی پزشک و پرسنل و علم و دانش بسیار بالای خانم دکتر

  3. 0911 xxx 40
    3 شهريور 1403 - 16:30

    پیشنهاد می‌کنم

    عالی

  4. 0911 xxx 60
    11 ارديبهشت 1403 - 17:56

    پیشنهاد می‌کنم

    علت مراجعه : تحت نظرن وعالی بودن
    درمورد عدم تمرکز دخترم

  5. 0911 xxx 30
    3 مهر 1402 - 22:4

    پیشنهاد می‌کنم

    علت مراجعه : افسردگی
    خوب

  6. 0911 xxx 59
    18 شهريور 1402 - 14:2

    پیشنهاد می‌کنم

    علت مراجعه : افسردگی
    پزشک صبور ، شنونده ی خوب ، مشاهده گری بادقت ، وقتی بهشون مراجعه کردم یادم رفت پزشک اعصاب و روان هستن چون مثلِ یک تراپیست وقت و حوصله اختصاص میدن به مراجعه کننده و بااحترام و درست برخوردمیکنن

  7. 0903 xxx 04
    7 تير 1401 - 18:23

    پیشنهاد می‌کنم

    علت مراجعه : 0
    خیلی عالی بودند

  8. 0937 xxx 62
    7 خرداد 1401 - 17:8

    علت مراجعه : افسردگی ، حمله های عصبی، پنیک
    مراجعه کردم و از زمان و حوصله ای که ایشون صرف کردن بسیارراضی بودم

  9. 0911 xxx 21
    22 اسفند 1400 - 10:49

    علت مراجعه : اعصاب
    متوسط

  10. 0938 xxx 90
    8 دي 1400 - 12:41

    پیشنهاد می‌کنم

    خانوم دکترعزیز بسیاردقیقن واردشدن داروهای بیخود پرهیز میکنن 4ساله بیمارشون هستم

  11. 0911 xxx 23
    11 دي 1399 - 1:49

    بسیار عالی و دوست داشتنی سرشار از انرژی مثبت و خیلی قابل احترام

  12. 1 بهمن 1397 - 18:42

    سلام دکتر از شما خیلی خیلی تشکر می کنم که جواب منو می دید من پسری 29 ساله هستم کلن من هر وقت که مردم حق منو می خوردند و یا مقصر بودند و یا راهی نداشتم که من بتوانم حقمو بگیریم یا من روش‌ و بلد نبودم خودم به نقش وبیماری دادو عصبی زیاد می زدم و آنها کوتا می آمدند واین جوری حقمو می گرفتم من با خیلی این کار کردم و قتی که خواهرم می خواست کاری کند به حرف کسی گوش نمی داد حتی پدر و مادرم واحترام من نگه نمی داشت و کارهای بد دیگر خلاصه وقتی با اون هر وقت به مشکل می خوردم خودم به نقش بیماری داد و عصبی زیاد می زدم وبعد خواهرم و خانواده باورش شده بود که من بیمار حاد دارم و خواهرم با خیال به مشاور گفت و مشاور گفت باید با مامور و آن را به دکتر دادگاه برید خلاصه آنها همین کار رو کردن و من را بردن شرح حال به دکتر دادگاه گفت یعنی همان داد صدای عصبی قولابی من یک باراین نقش بازی کرده بودم که گفتم به خودم آسیب میزم و وقتی می خواست برادرم این هم رو به من دکتر بگه که من به خودم آسیب میزم دکتر دادگاه خنده خیلی خیلی بدی به من کردو من آگاه نبودم که این دکتر دادگاه است ونباید چنین کار را کنم که نظر او نصب به من عوض می شود خودمو به نقش بیماری حاد زدم و چشمانم را یه جوری کردم وآن زن را ترساندم ودکتر هم خیال کرد که بیماری من حاد اول گفت مشکلی ندارد بعد رفتم خانه به موبایل برادرم زنگ زد و گفت او باید بستری بشه من به خواهر گفتم به یک دکتر دیگه بریم و رفتیم وقتی خواهرم شرح حال به دکتر گفت یعنی همان داد صدای عصبی قولابی دکتر گفت برادر تو اسکن فرنی دارد من می دانستم که دکتر اشتباه می کند ولی حرف من باور نمی کردن و دکتر اصلا به حرف های گوش نداد من درست می گفت و دکتر اشتباه میکرد چون اون دکتر بود حرفهاشو قبول میکردن3 تا 4 تا دکتر مرا دید اما هیچ کدوم آنها متوجه نشدن که من این بیمار ها رو ندارم وخیال می کردن من اسکن فرنی دارم ولی داروهای اسکن فرنی که نباید به من می دادن به من دادن ولی من آگاه بود برای همین زیاد نخوردم خلاصه دکتر آخر هم دو تا سه جلسه همان داروها رو کم زیاد کرد ولی من نخوردم وجلسه آخر خودم به دکتر گفتم که تنها مشکل من وسواس است و نشانه هاش گفتم و دکتر متوجه شد که من اسکن فرنی ندارم و سواس دارم و گفت اشتباه شد او هم فکر می کند که من بیماری حاد دارم او این هم نمی دانست من خودم به نقش بیماری و داد و عصبی زیاد می زدم من که این نقش بیماری داد و عصبی زیاد فراوان روبازی کردم خواهر وخانواد باور شده بود به گوش همه دکتر رساند من وسواس دارم ولی اسکن فرنی و بیماری حاد ندارم واقعیت این است که در همه جوامع بیماران روانی تا زمانی که آسیبی به خودشان یا دیگران وارد نکرده‌اند «حق» دارند از درمان امتناع کنند من کنترل دارم که نه به خود و دیگران آسیب بزنم ودیگر کسی را نمی ترسانم بنا به هر دلیلی ولی حال چطور ثابت کنم که مشکل من حاد نیست و کجا بروم مدرک بدست بیاورم که خانوادم مرا درمان نکند چون خانوادم باور درمان منو دارند و می خواهن مرا درمان کند و حرف من را گوش نمی کند من می خواهم یه مدرک بدست بیارم که نتواند من را درمان کنند کاملاً روشن است که من این حقو دارم الان بیش از یک سال دکتر نرفتم و دارو نخوردم و دیگر کسی را نتر ساندم ودیگر او نقش هیچ وقت بازی نکردم رفتارم کنترل شده هست من مطمئن می توانم کامل رفتارم کنترل کنم و مطمئن آن بیمار حاد اصلا ندارم

  13. 15 مهر 1396 - 12:10

    سلام.من دوران مجردی خیلی خوبی داشتم .دختری شاد و سرزنده.وقتی ازداواج کردم متاسفانه بدلیل تفاوت فرهنگ با همسر و خانواده ایشون دچا افسردگی شدم.متاسفانه خودم هم خیلی دل نازک هستم با کوچکترین حرف ناراحت میشم.دلم میخواد یه دختر محکم با اعتماد بنفس باشم ولی تلاشم بی فایده هست یا شاید راهشو بلد نیستم.خیلی از نظر روحی خسته هستم.دلم میخواد با یکی صحبت کنم که خالی شم.

  14. 8 ارديبهشت 1396 - 15:6

    سلام...من دختر 21 ساله ای هستم ک از جنس مرد جماعت متنفرم..اصلا نمیتونم یک دقیقه کنارم تحملشون کنم، حتا پدرمو.
    اما خیلی دوس دارم ک عاشق بشم.
    دوس دارم این حس رو توو خودم ازبین ببرم.
    اما نمیتونم...
    خیلی پیشنهادها داشتم اما بخاطر حس بدی ک ب جنس مرد جماعت دارم،قادر ب قبول کردنش نبودم.
    همکارام خیلی در رابطه با این موضوع بهم مشاوره دادن اما اصلا نتونستم قبول کنم ک میشه یه مردو تحمل کرد.
    من فقط با مردی ازدواج میکنم ک از دخترجماعت متنفر باشه و فقط ب اصرار خونوادش مجبور ب ازدواج با من بشه.
    این خصلت منو هرکی شنیده بهم خندیده.
    شاید واسه شما هم خنده دار باشه.
    اما کاریش نمیتونم بکنم.
    بخاطر حس بدی ک ب جنس مردجماعت دارم فکر میکنم این بهترترین گزینه هامه واسه ازدواج ک بعد ازدواج هرکی بره سی خودش و کاری ب هم نداشته باشیم.
    اما با مشاور هایی ک یکی از همکارام بهم میده و از عشق خودشو خانومش برام میگه،خیلی دوس دارم ک عشقو تجربه کنم.
    تورو خدا خانوم دکتر کمکم کنید ک بتونم این حسمو از بین ببرم تا بتونم عاشق بشم.

  15. 15 دي 1395 - 9:58

    سلام خسته نباشید خانم دکتر،میشه شماره مطلبتون رو کامل بزارین تا ما زنگ بزنیم ازتون وقت بگیریم،اون شماره اشتباه هستش...مشکل من خیلی جدی هستش،خواهش میکنم

  16. 24 آبان 1395 - 12:12

    سلام -من دوران عقد میخواستم بخاطر رفتاربد همسرم وخانواده همسرم جداشم اولایل اینجوری نبودند خوب بودند اما ظاهرشونو یدفعه بعد اذواج رو کردن -من دختر آرومی بودم وسکوت کردم میگفتم احترامه وازاین حرفا تا اینکه پدرشوهرم وخواهرشوم ومادرش اومدن خونمون بین حرفاش همش توهین میکرد به خانوادم دیگه زدم به سیم آخر چاقورو برداشتم وزیر گلوم گذاشتم گفتم تا خودمو نکشتم برید بیرون -خانوادمم ترس آبروشون همش میخان ارومم کنن ادامه زندگیم برسم وبیخیال بشم من غرور دارم چقدر تحقیر وزندانی بشم -بعد سه سال که گذشت بازم حرف جدایی رو زدم اما موفق نشدم با اینکه شوهرم تابهش گفتم میخاست خفم کنه اگه در خونه ب صدا درنمی اومد ...من یه نویسندم درک میکنم همه چی رو اما زندگی که زوری نیست حالا که تصمیم گرفتم همه بامن علکی مهربون شدن اینقدر که ازشون میترسم ودوری میکنم من همه راه هارو رفتم همه راه هارو سوختم اما باز موندم دوسال شوهرم ور دلم بیکار نشست دم نزدم گفتم همه بیکارن و...برام مهم نبود چون ادم پولکی نبودم با نان خشکم سر میکردم اما تو خونه پدرم دستم تو جیب خودم بود اینقدر که دستمو دراز نمیکردم گفت نرو سرکار بهترین کارمو ازدست دادم تو وقتی که خودش بیکار بود خانوادش بهش یاد داده بودن خانوادش دارن زندگیی مارو خراب میکنن یعنی خراب کردن -سردشدم از همه چی چندباری خواستم خودکشی کنم من که ازاین بچه بازیا بدم می اومد این عاقلانه نیست اما اما من نمیخام زندگی کنم با همسرم چیکارکنم؟من محبت دروغی نمیخام نمیخام تا قضیه طلاق ازسرم میپره خونمو تو شیشه میکنن وازارم میدن

  17. 15 آبان 1395 - 23:27

    من به صورت غیر قابل کنترلی از امپول و سرم و عمل جراحی و بیمارستان وحشت دارم و به همین دلیل بچه دارم نشدم از بوی الکلم وحشت به تنم می افته یعنی مشکل من چیه؟

  18. 31 مرداد 1395 - 16:44

    سلام خانوم دکتر من دایما شهوتی میشم و دوست دارم با یه خانم سکس داشته باشم چیکار باید کن؟ با تشکر

  19. 14 مرداد 1395 - 10:56

    salam
    man feet fetish hastam
    lotfan komak konid

  20. 30 خرداد 1395 - 18:1

    سلام من یه خواهر 15 ساله دارم که خیلی گوشی دستش میگیره وهمش تو تلگرام با پسرا چت میکنه میترسم چیکار کنم؟؟!

  21. 29 خرداد 1395 - 18:28

    سلام خانوم دکتر مدتی هست که با دختری آشنا شدم ولی همش گند می زنم توی رابطه باهاش خیلی دوسش دارم.ازنطر مالی مشکلی ندارم ولی اون به مادیات زیاد اهمیت نمیده و میگه زیاد برام تعیین تکلیف می کنی وهمین باعث شده نخواد باهام ارتباط داشته باشه.دوس دارم حضوری صحبت کنم باهاتون چون رابطه مو توی خطر می بینم.ممنون

  22. 25 ارديبهشت 1395 - 4:52

    اووف چجوری بگم. من ترنس سکشوال هستم. نمیدونم کمکی میتونین بکنین یا . منم همینطور خواستم تیری در تاریکه زده باشم واسه خودم

  23. 22 ارديبهشت 1395 - 13:41

    سلام 2ساله ازدواج کردم از مشهد اومدم اینجا زندگی کنم یه بچه دارم اما احساس میکنم روز بروز از شوهرم دورترو دورتر میشم. اصلا به احساسات من توجه نداره یعنی انگار اصلا سرش به خونه و زندگیش نیست خیلی شلخته و ولنگار. تقریبا با کسی رابطه نداریم کسی هم خونمون نمیاد. شوهرم هیچ دوستی هم نداره منم از خانوادم دورم و همیشه تو خونه. رفتارای شوهرم خیلی منو عصبی میکنه نمیدونم چکار کنم؟یه مدتی هم هست سرکار نمیره .اصلا به من کمک نمیکنه اگر حرفی بزنم به حرفم گوش نمیده و وسط حرفم حرف میزنه بارها شده راجع به رفتاراش خواستم باهم حرف بزنیم ولی دعوامون میشه هیچ نتیجه ای نمیگیریم. تو عقد که بودم متوجه یه سری رفتاراش شدم گفتم بریم پیش روانشناس اما قبول نکرد. وقتی رفتم مشهد دوباره اومدم دیدم خودش یواشکی رفته پیش روانشناس که ایشون خواسته بودن منو هم ببینن ولی دیگه شوهرم نرفت.الان هم بهش میگم بیا بریم میگه باشه ولی هیچ وقت انجامش نمیده. اصولا تو خیلی از کاراش همینجوریه میگه بعدا ولی رها میکنه. نمیدونم چیکار کنم تورو خدا کمکم کنید؟

  24. 11 اسفند 1394 - 18:26

    سلام خانم دکترلکنت زبان دارم چیکار کنم. لطفا راهنمایی کنید.24سن دارم.

  25. 29 بهمن 1394 - 19:51

    سلام.من مشکل خیلی بزرگی دارم.اولین بارمه ک دارم اینکارو میکنمو به کسی میگم مشکلمو..من با نامزدم هر روز دعوا داریم...هر روز گریه و ناراحتی در من وجود داره...به من به دلیل خبر از رابطه گذشتم اعتماد نداره..هرچند قبل از اینکه خبردارم بشه اینجوری بود..به دامادم یا هر پسری دورمه شک داره...نمیزاره با کسی جایی برم.با خانوادم حتی...کسی میاد مهمونی خونمون شروع میکنه به فحش و دعوا...فحشایی ب منو خانوادم میده که به بدترین دخترا این فحشا رو نمیدن...خودش نمیززاره برم خودش میره هرجایی...تورو خدا کمکم کنین خانوم دکتر

  26. 27 بهمن 1394 - 22:33

    سلام،من احساس میکنم بخاطر مشکلات زندگی دچار بحران شخصیتی شدم،احساس میکنم خودم نیستم و دارم واسه همه فیلم بازی میکنم و این من واقعیم نیست و این موضوع عذابم میده.
    مشاوره میخواستم،ممنون

  27. 15 دي 1394 - 4:30

    چند ماهی طلاق گرفتم دچار افسردگی شدیدی شدم صبح تا شب خودمو تو خونه زندانی کردم چیکار کنم

  28. 13 آذر 1394 - 3:36

    Slm,man ye 5mahi mishe ba yeki ashena shodam kheyli besh vabaste shodam ama on hamash bem doroq mige o khiyant mikone ama bazam dosesh daram...chikar konam khaste shodam

  29. 1 آبان 1394 - 16:47

    سلام خانوم دکتر.من فوت فتیش دارم.البته اثرات فوت جاب رو هم دارم.تو رو خدا جواب بدین.

  30. 1394/3/27

    سلام من از برخورد با جنس مخالف میترسم به صورتی که دچارترس و حالت تهوع میشوم میخواستم برای رهایی از این وضع مرا راهنمایی بفرمایید

  31. 1394/3/9

    خیلی حرف دارم نمیدونم از كجا شروع كنم خودم رو دارم میبازم

  32. 1394/2/5

    سلام خانم دکتر،من در کودکی به دلیل اینکه درسم نمیخوندم
    به ضرب کشت،از خواهرم کتک میخوردم،بعد که از خواهرم که پرسیدم چرا منو میزنی،گفتم به دلیل اینکه خیلی دوست دارم
    بعد از چند سال که هر روز چوب میخوردم،دیگه نتونستم با هیچ خانمی ارتباط برقرار کنم،خیلی زود اعصبانی میشم،دیگه خسته شدم،
    اگه لازم حضورا خدمت شما میرسم،بچه رشت هستم
    ایا میتونم مثل قدیم مازیار خوب و دلسوز بشم
    0911********

چگونه از دکتر فاطمه رضا بخش نوبت بگیریم؟
آدرس و تلفن دکتر فاطمه رضا بخش و زمان حضور در مطب را میخواستم؟
هزینه ویزیت دکتر فاطمه رضا بخش چقدر است؟
دکتر فاطمه رضا بخش در چه زمینه پزشکی فعالیت دارند؟
میزان رضایت بیماران از دکتر فاطمه رضا بخش چقدر است؟
نوبت دهی پزشکان

لطفا کمی لبخــند بزنیــد 😉

دکتریاب، درحال پردازش درخواست شما 😍 است