سلام دکتر.من یه دروغی به همسرم گفتم که خیلی زندگیمو ازهم پاشونده زندگیم کلا آرامش قبل از طوفانه.آروم آروم بعد یهو همه چی بهم میریزه فقط بخاطر همون مسئله.زندگیمون سر دو بیروحه درحالی که واقعا همدیگه رو دوست داریم. همش استرس دارم رفتم از داروخونه قرص استرس خریدم. همش کابوس میبینم هروقت که میخوابم. مشکلم برمیگرده به گذشته ی من. با پسری رابطه داشتم که همسرم هیچ اطلاعی نداشت تا یبار بعد از مدتی که از عروسیمون میگذشت بازبون بازی همسرم و ساده لوحیه من به همسرم گفتم حتی بهش گفتم. خیلی جزئیاتم گفتم. بعد از مدتی که زندگیم بهم ریخته شد به همسرم گفتم خیلی از حرفام دروغ بوده اما باور نمیکنه و آبرومو جلو همه برد همش اصرار داره که من بگم با دوس پسرم کجا رفتیم چی کردیم چی خوردیم.... منم میترسم باز آبروریزی راه بندازه. حتی تهدیدم میکنه میترسم کاردست خودش بده. تورو خدا کمکم کنید. یکسره ازم سوال میپرسه و من تفره میرم و یکسره میگه پشیمون میشی تهدیدم میکنه به جدایی و فرار و خودکشی. خیلی میترسم. نمیدونم چی بهش بگم که تمومش کنه این مسئله رو