با سلام.من دختري 22 سالم.چندين ساله به خاطر موضوعي که پيش اومده نتونستم يه خواب راحت داشته باشم.همش کابوس.ديگه يادم رفته خوشحالي، خنده از ته دل چجوريه.مدامگريه ميکنم طوري ک خودم از چشمام وحشت ميکنمبعد از گريه کردن طولانيم.خيلي زود عصبي ميشم و بعدش خودمو سرزنش ميکنم که چرا همچين کردم. همين موضوعات باعث شده با کسي در ارتباط نباشم ،بيرون نميرم و...چون حوصله ي ادما رو ندارم.چون سختمه جلوشون تظاهر کنم که خوبم ،خوشحالم ،همچي اوکيه.برا همين سعي ميکنم ازشون فرار کنم.چند هفتس که ديگ قلبمم درد ميگيره با کوچکترين استرس و نگراني. و در ضمن چندين بار تا مرز خودکشي رفتم ک خلاص شم ،اما نتونستم.يه غم خيلي بزرگي تو دلمه که هيشکي نميفهمتش.خيلي دلم ميخواد زندگي کنم.خوشحال باشم. بخندم.به ارزوهام برسم.اما.....چکار کنم ؟شما بگيد؟ ميشه با توجه به چيزايي که گفتم اسم مشکلي که من دارمو بگيد ؟؟؟خواهش ميکنم