من توي سن پايين بهعنوان يه بچه نخبه با هوش عجيب غريب معرفي ميشدم، توي ازمون ورودي تيزهوشان دوره راهنمايي تست هوش رياضيمو 100درصد زدم که اون موقع رکورد بود و 7سال بعدش هم سمپاد درس خوندم ولي بعد از شروع دوره نوجووني و مستقل شدن که تونستم شرايط روحيمو بروز بدم کلا به هم ريختم و جز مواقعي که بيش از اندازه سرحالم و ميرم که کوهو از جاش بکنم، حتي واسه دستشويي رفتن نميتونم پاشم از تختم. واسه کنترل اين شرايط فقط قرصا يا دراگايي ميتونن کمک کنن که بازم حالم بد ميشه بعدش… الان مدتيه که بيقراريم اونقدر زياده مدام نوي تحتم و سيگار ميکشم و حتي فکر رسيدن به کارام آزارم ميده. ميخوام بيام مطب پيشتون ولي حتي اونجا اومدن هم بيرون از محدوده انرژي و فعاليتمه! ظاهرم نشون نميده اما درونم دنيايي از درد و استرسه، از طرفي مدام کسي توي زندگيم مياد که ديوونهوار عاشقم ميشه و ميخواد منو مال خودش کنه ولي نميتونم با کسي خوشحال باشم، کمک ميخوام