سلام خسته نباشید سه سال است ازدواج کردمیه پسر یک سال ونیم دارم ...اوایل ازدواج شوهرم فهمید که من قبل ازدواج یه نفر تو زندگیم بوده ومیومد میگفت خودت برام تعریف کن منم تعریف میکردم براش بعد کم کم اذیتم میکرد منو از رفتن ب هرجایی ب جز خونه مادرم منع میکردالان هم نمیزاره هیچ جابرم میگن نباید اصلا سرت روبلند کنی باید باب میل من لباس بپوشی منو خییییلی از مهمونی هانمیبره اصلا نه خونی دایینه خونه عمه ....نسبت ب همه بدبینه نمیشه فک میکنه من دروغ میگم همیشه حس میکنه من یه چیزی رو قایم میکنم خیلی اذیتم میکنه گریه میکنم قسم میخورم امااصلا نگاهمم نمیکنه بی محلی میکنه وقتی یه مشکلی داشته باشم اگه شکایت کنم میگه توهمیشه ناراضی هستی میگه که من توروخوشبخت نمیکنم تومنو دوس نداری هرچیم بگم باور نمیکنه اصلاا خودش با رفیقاش همه جا میره امامن حق ندارم بامامان یامادرشوهرمم جایی برم لطفا کمکم کنید تروخدا چیکارکنم اخه ژلاق بگیرم بچه م چی بخدا اذیت میشم خیلی میترسم از طلاق خیلی تاحالا هیچ جانرفتم از ترس ابروم میترسم بچمو بگیره خیلی از خیلی چیزا میترسم ....ممنون میشم کمک کنید راه بیرون ندارم